• خانه  اخیر جستجو فهرست مطالب آرشیوها موضوعات آخرین نظرات تماس  نقشه سایت 

دست نوشته های خاتون

غزلهای عاشقی

کانال بررسی

22 فروردین 1404

بسم الله

کانالی که از پارسال دارم داخلش مطلب می‌نویسم تو ردیف کانالهای سامانه‌ی نجم وارد نکردم. یعنی راستش از اینکه دیگران چطور قضاوتش می‌کنند نگرانم. 

مگه چی توشه؟! 

دارم سعی میکنم واقع بینانه به سریالها نگاه کنم و افق دید مخاطب نوجوان خودم را گسترش بدهم. میخواهم مخاطب بزرگسال فقط دو سانت جلوی چشم خودش را نبیند. انتهای راه جنگیدن با نوجوان را هم نگاه کند. میخواهم یک روزی به مخاطب کره‌ای بگویم من تو را درک کردم. این هم نمونه‌اش. دارم درباره‌ی سریال‌ها و تولیدات رسانه‌ای تحقیق میدانی میکنم. مشاهده و تحلیل و تفسیر. 

خب شاید یک کار بیهوده به نظر بیاد اما فکر میکنم برای مخاطب من این سبک از کار تا الان جواب داده. سوال می‌پرسند و با من درباره نوشته‌هایم حرف میزنند. 

به مرور مطالب را میاورم داخل شبکه. ان شاءالله 

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

خدایان

14 بهمن 1402

بسم الله 

سریال‌هایی که تازگی تماشا کردم در زمینه‌ی دین و خدایان بود. این که سریال‌های کره‌ای هم مثل باقی فیلم‌های آسیایی از دین سخن به میان آورده‌اند یک چیز طبیعی است. ادیان همگی در آسیا شکل گرفته‌اند. این قابل درک است که مردم این قاره بیشتر از دیگران درباره خدا بدانند و به آن فکر کنند. سنت‌ها و رسوم مردم در زندگی روزمره گره بزرگی با ایدئولوژی و مکتب فکری و دین آنها خورده. 

حالا خب توی سریالهای کره‌ای کم از این موارد نیست. منتها خدا توی این سریالها چطور معرفی می‌شود؟ خودش جای بحث دارد. 

توی این مدت درباره شمنیزم مطالعه کردم. درباره‌ی جن‌گیرهای مسیحی خواندم. درباره‌ی اعتقادات بودایی مطالعه کردم‌. به خاطر تماشای دو سریال. 

یکی سریال جزیره که داستان تناسخ یک شمن و نجات دنیا توسط او بود و سریال آیدول بهشتی که پیرامون برگزیده‌ی خدا در یک جهان موازی بود. که البته در انتها این خدا تو زرد از آب درامد و معلوم شد خودش شیطان است. بعد هم معلوم شد اصلا توانایی‌های الهی نداشته اما روح خودش را در بدن زن و شوهری به ودیعه گذاشته بود و برگزیده‌ی خودش را خلق کرده بود. کاهن اعظمی که از روح شیطانی خدای ردرین به وجود آمده اما پاک و معصوم است و توانایی شفا دادن و مقابله با شیاطین را دارد. 

ادیان ساختگی یک طرف ماجراست؛ مثل داستان آیدول بهشتی. اعتقاد به ادیانی مثل شمنیزم و بودا و نسخه‌ی معیوبی از مسیحیت خودش چیز دیگری است. اما چیزی که هست این هست که در ابتدا به وجود یک خدا اذعان دارند اما در انتها مرگ آن خدا یا ناکارمدی او را نشان می‌دهند و یا اصالت را به انسان می‌دهند. 

یعنی ته‌ش همان امانیزم هست. 

البته همه اینها تفکرات مردم کره نیست. کره جنوبی حاکمیت لائیک یعنی بی‌دینی دارد. دین‌ها در کره مورد احترام هستند اما در مناسبات ورود داده نمی‌شوند. مذهب رسمی و دین رسمی هم که بر اساس آن قوانین زندگی مروم ترتیب اثر داده شده دین بودایی است. اما اکثریت مردم به بی‌خدایی یعنی آتئیست بودن اعتراف می‌کنند. 

این که این دست تفکرات با سریالها وارد مغز بچه‌های ما بشود خطرناک است. باید درباره این‌ها با نوجوان زیاد صحبت کنید. بچه باید بداند خدا کیست و جایگاه پروردگار در زندگی خودش را درک کند و بعد درباره‌ی تفکرات مردم دنیا بداند تا بتواند به تعمیق باورهای دینی خودش کمک کند. 

فقط این طوری هست که از پیمودن راه خطا می‌توان جلوگیری کرد. 

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

استراحت کردن!

22 آبان 1402

بسم الله 

چالش جدیدی به نام کلمه حفظ کردن. 

از دیشب که دیکته‌ی کره‌ای را خوب ندادم دارم به این فکر می‌کنم که آیا بیماری غلط املایی فقط در زبان فارسی من را گرفتار خودش کرده یا تو انگلیسی و کره‌ای هم مشابه‌ش وجود داره؟! 😅

برای همین دست به دامن استاد شدم. ☺ 

براشون توضیح دادم چقدر تمرین می‌کنم و چطوری. قرار شده استاد بفرمایند چه روشی را برای حفظ کردن کلمات باید به کار ببرم تا موفقیت بیشتری حاصل بشود. 

من تمام آشپزخانه را با برگه‌های لغاتم پر کردم. البته خب یک تعدادی را نوشته بودم اما دو سه روزه دارم تکمیلش می‌کنم. فکر می‌کنم این روش در دراز مدت حتما جواب میده. اما کوتاه مدت را هم باید یک کاری بکنم. 

چطوری دو سه روزه این حجم از لغت را حفظ کنم؟ چالش جدی من این هست نه چالش گوشه دنج که جایزه‌اش یک بن ۲۰۰ هزار تومانی است. اما نتوانستم این را توی گروه بگویم. 

اصلا آیا نیاز هست آدم برای هر عملکرد خوب و بد خودش به دیگران توضیح دهد؟! 

بعد از اینکه چند روز پیش به استاد شفیعی گفتم که خستگی باعث پایین آمدن تمرکزم هست؛ امروز حتی به گروه تحلیل هم سر نزدم. نه کوثرنت؛ نه گروه تحلیل سیاسی؛ نه گروه های بسیج نه گروه مامان‌ها! دلم نمیخواد هیچ کجای این فضای مجازی سرک بکشم. دلم میخواهد توی خانه‌ی خودم باشم و اینجا بنویسم. 

دلم میخواهد زمان‌هایم را صرف یادگیری کنم. فکر می‌کنم جنگیدن بیهوده؛ برای فعلا کافی باشد. 

تو بله یک آقایی قصد دارد تولید محتوا را به مخاطبین آموزش دهد تا بتوانند از قبل آن کسب درامد کنند. گفت میتوانی با تولید محتوا و فروش تبلیغات درامد داشته باشی! با خودم گفتم این رو که خودم بلدم. چطوری میشه بدون هزینه کردن یا با کمترین هزینه؛ کانال را رشد داد؟ 

گفت با کمپین! 

کمپین بزنیم چطوره؟! ما که خوراکمان کمپین زدن هست. می‌آیی شروع کنیم؟!😏

شاید وقت آن رسیده باشد که با قدرت شروع کنیم به تولید محتوا. همین که محتوا وجود داشته باشد مخاطب هم یافت میشود. فقط کافی است مثل همیشه تلاشهایت فقط برای خدا باشد. 

هدف آموزش است. هدف کسب رضایت خداست. دلم میخواهد این بار یک خادم را برای مخاطب به تصویر بکشم که تلاش می‌کند برای امام رضاجان بهترین باشد. کاش میرفتم مشهد. چقدر دلم برای آقا تنگ شده.
تمرین شبانگاهی 

حرکت جوال ذهن 

کاش برای کلاس نویسندگی شاگرد داشتم! 🙂

بیشتر بخوانید
 1 نظر

نقد سینمای کره

11 فروردین 1402

بسم الله
بررسی سریالهای کره‌ای اگر هیچ ثمره‌ای نداشته باشد لا اقل یک نتیجه مهم دارد. اینکه انسان با تفکرات پوسیده‌ی وابسته به غرب مردم این کشور آشنا می‌شود.
آیین‌های زیادی در بین مردم شرق آسیا مرسوم است اما اینکه مردم کره جنوبی سعی کرده‌اند در طول تاریخ طوری زندگی کنند که مدام خودشان را به یک کشور دیگری متکی بدانند؛ اصلا خوب نیست. یک روزی چین یک روزی ژاپن یک روزی آمریکا.
اینکه به اصالت خودشان برنمی‌گردند و یا لا اقل از تفکرات بهتر پیروی نمی‌کنند واقعا بد هست. اما این واقعیت کشور کره جنوبی است.
کره جنوبی در طول تاریخ همواره یک مستعمره بوده است.
موج هالیو که از سال ۲۰۰۰ شروع شده سعی داشته تا فرهنگ مردم کره جنوبی را به جهان مخابره کند. البته که این کشور در ارسال فرهنگ خود کاملا موفق عمل کرده است اما تصاویری که از این فرهنگ مخابره شده چندان جالب توجه نیست.

 

برای مطالعه بیشتر به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید 

صفحات: 1· 2

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

پایگاه ایرانی

10 فروردین 1402

بسم الله

بعد از اینکه بارها و بارها مطلبم منتشر نشد تازه امشب فهمیدم سامانه نسبت به انتشار کلمات زشت حساس هست. 🙂 

خیلی خوب است. اینکه پایگاه داده را هم از کلمات بی‌تربیت حفظ می‌کنند خیلی خوب هست. فضای پاک نرم افزار داخلی یعنی همین. الحمد لله. 

خیلی این روزها به این فکر می‌کنم که اگر تو نرم‌افزار خارجی حاضر نشویم چطوری می‌شود تبلیغات بین المللی انجام داد؟ خب اگر مطلبی هم منتشر کنی حذف می‌کنند. عملا فایده که ندارد. به علاوه اینکه جلب نظر مخاطب خارجی سخت‌تر از مخاطب داخلی است. 

کاش پایگاه‌های خودمان بین المللی می‌شد. مثلا حجم بالایی از کاربران شرق آسیا را تحت پوشش قرار میداد. مثلا می شد با مردم غرب اروپا توی این برنامه‌ها خوش و بش کنیم. مثلا می‌شد برای مردم آمریکای لاتین درباره‌ی دین اسلام حرف بزنیم. مثلا می‌شد… 

چقدر آرزوهای قشنگی با این یک آرزو رقم میخورد. کاش یک روز این آرزو محقق بشود. یک روز برسد که تو ایتا با دوستان جدیدی از چین و ژاپن به گفتگو بنشینیم و درباره ضرورت یاوری امام زمان علیه السلام حرف بزنیم. یا تو روبیکا برای انگلیسی زبانهای عالم روضه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها بارگذاری کنیم و همگی با آن عشق کنیم. یا پاسخ سوالات شرعی مردم اسپانیولی زبان عالم را تو بله بدهیم و آنها خمس و زکات خودشان را از طریق این برنامه به حساب دفتر مرجع تقلید خودشان واریز کنند. 
عجب دنیای قشنگی میشه اون دنیای مجازی 😍😊 

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

جهاد تبیین زیر باران

20 اسفند 1401

بسم الله.

نمی‌دانم چه شد که یاد قدیم‌ها افتادم. یاد روزهایی که دخترم کوچک‌تر بود و مدرسه نمی‌رفتم. یاد وقتی که سفیر کوثرنت بودم افتادم. 

دخترم فقط ۹ ماه داشت. قاعدتا پاییز بود و اوایل ترم. با هزار جور بدبختی و التماس یک ساعت از ساعت‌های فرهنگی را برای آموزش کوثرنت به همه‌ی بچه‌ها به‌م اختصاص داده بودند. 

آن زمان مدرسه نمی‌رفتم. فکر کنم هنوز تو مرخصی بودم. درست خاطرم نیست. اما قطعا مدرسه نمی‌رفتم. فقط برای برپا کردن کلاس کوثرنت راهی مدرسه شده بودم. هوا سرد بود و باران می‌بارید. 

کودک ۹ ماهه‌م رو داخل آغوشی گذاشته بودم که بتوانم سنگینی‌اش را تحمل کنم. یک دستم کیف لب‌تاب بود و دست دیگرم چتر و یک پتو که دور بدن طفل معصوم کشیده بودم که سرما نخورد. با چه بدبختی راه یک ربعه تا مدرسه را طی کردم فقط خدا می‌داند. سنگینی لب‌تاب از یک طرف و سنگینی بچه از طرف دیگر زیر باران با پای پیاده. 

وقتی رسیدم مدرسه کمی دیر کرده بودم و معاون فرهنگی وقت؛ مجبور شده بود کمی صحبت کند تا من از راه برسم. وقتی رسیدم فکر کردم اشتباه کرده‌ام و امروز روز من نیست. رفتم جلوتر و عذرخواهی کردم. استاد متوجه من که شد ازم استقبال کرد و عذرخواهی کرد و گفت الان تمام می‌شود. 

الان تمام می‌شود؟! 

نگاهی به ساعت موبایلم انداختم و دیدم من فقط سه تا ۵ دقیقه دیر آمده‌ام. صحبتی که تازه شروع شده ممکن هست الان تمام شود؟ 

به احترام استاد سکوت کردم. تحمل بار سنگین برایم غیرممکن شده بود. روی زمین همان گوشه نشستم و کیف لب‌تاب را روی زمین گذاشتم ولی بچه را نه. گفتم اگر روی زمین بگذارمش و گریه کند کنترل جلسه برایم غیر ممکن می‌شود. خیلی استرس داشتم. 

کمی گذشت. بهتر هست بگویم یک ربع. اما صحبت استاد درباره لزوم برقراری نظم در جاکفشی‌ها هنگام ورود به مدرسه؛ هنوز تمام نشده بود. تازه حدیث مهم اوصیکم بالتقوی الله و نظم امرکم را داشت برای جاکفشی مدرسه تبیین می‌کرد. 

گردنم داشت زیر فشار سنگینی بچه درد می‌کرد. با خودم گفتم الان تمام می‌شود، ولی بهتر هست بچه را بیاورم پایین. موقع شروع کار به یکی از دوستان می‌سپارمش تا نگه‌ش دارد. 

یک ربع دیگر گذشت. بچه داشت بی‌قراری می‌کرد. استاد هنوز صحبتش درباره‌ی لزوم برقراری نظم و عدم شلختگی در ظاهر طلبه‌ها تمام نشده بود. یک ربع یک بار هم رو به من می‌کرد و می‌گفت:” ببخشید الان تمام میشه. این‌ها حرفهای مهمی هست که باید بزنم.” لبخند می‌زدم و می‌گفتم بفرمایید استاد. استفاده می‌کنیم. اما من که مدرسه نمی‌آیم که برقراری نظم در جاکفشی به من هم مربوط شود. اینها چیزی بود که توی ذهنم مرور می‌کردم. با خودم گفتم وقت آمدن که دستور تقوای جاکفشی را رعایت کرده‌ام؟! 

استاد ببست دقیقه‌ی دیگر هم حرف داشت. از آن حرفها که خیلی اهمیت دارد گفته شود. کم کم معاون آموزش آمد و گفت:” وقت کلاس است. لطفا تمام کنید.” و من هنوز منتظر نشسته بودم تا صحبت استاد تمام شود و نوبت برنامه‌ی من فرا برسد. 

آن روز برای من از خانه بیرون آمدن واقعا مشکل بود. بچه؛ باران؛ هزارتا کار نکرده توی خانه؛ بچه‌ی دومی که از راه خواهد رسید و نهاری برای خوردن نداشت. من وقت نداشتم که بیهوده سپری کنم. به سختی خودم را تا مدرسه رسانده بودم و حالا هم باید به سختی تا خانه می‌رفتم چون باران شدت گرفته بود و برای این راه قطعا ماشینی نبود که من را برساند. 

با خودم فکر کردم اگر کس دیگری را به این نشست دعوت کرده بودند هم همین‌طوری از او استقبال می‌کردند یا فقط این من بودم که لایق احترام نبودم؟ 

آخر وقت استاد از من تشکر و عذرخواهی کرد که وقتم را در اختیارش قرار دادم تا کمی موعظه کند. من چاره‌ای جز قبول تشکر و عذرخواهی نداشتم. چون کمر درد که فراموش می‌شود. بچه هم که خواب است. البته بعد از اینکه گریه‌هایش را به خاطر اضطراب من برای برپایی جلسه کرده بود. لب‌تاب و وسایل را هم که باز نکرده بودم که حالا مجبور شوم جمع‌شان کنم. فقط خیلی سخت زیر باران با این همه وسیله بدون دلیل از خانه بیرون آمده بودم و حالا باید برمی‌گشتم خانه. 

بچه‌م به خاطر سرمای آن روز مریض شد. کمر خودم چند روزی درد می‌کرد. قلبم هم به شدت شکسته بود و غرورم. تا خانه هم خودم را ناسزا داده بودم که مگه بیکار بودی با یک بچه راه افتادی برای آموزش چیزی که اصلا اهمیتی برای دیگران ندارد؟! 

آه. یادم می‌افتد واقعا قلبم به درد می‌آید! 

آن موقع‌ها دست به جهاد تبیین زده بودم. وقتی که طلبه‌های کرج حتی بلد نبودند هشتگ یعنی چی و اساتید سرزنشم می‌کردند برای وقت گذراندن تو فضای مجازی من با یک بچه کوچک تازه کار جهادم را شروع کرده بودم. زیر باران، توی سرما، با تحمل بارهای سنگین مادی و معنوی روی گردن و دوشم! 

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

یئون سو پزشک اعظم

06 بهمن 1401

بسم الله

سلام دوستان. در ادامه نقد و بررسی #سریال_سرنوشت امروز به توضیحاتی پیرامون شخصیت اصلی زن داستان خواهیم پرداخت.

یه‌ئون سو یا پزشک اعظم
او دختری از زمانه قرن 21 است که با یک افسانه ترسناک مواجه شده و بعد از دزدیده شدن توسط سردار گوریو به هفتصد سال قبل برده شده است.
او در ابتدا فکر می‌کند اینجا صحنه‌ی فیلم‌برداری است اما بعد که کمی زمان می‌گذرد متوجه می‌شود در یک قصه‌ی واقعی گیر افتاده که حالا حالاها قرار نیست تمام شود.
بعد از پذیرش این واقعیت که او در بستر زمان سفر کرده و به گوریو در هفتصد سال پیش برده شده؛ او سعی می‌کند خودش را با زمانه‌ی کنونی وفق دهد تا زنده بماند. برای همین سعی می‌کند اموری را از مردم زمانه بیاموزد یا چیزهایی را به آنها یاد دهد.
اما نگرانی بزرگ یه‌ئون‌سو این است که نکند او باعث ایجاد تغییر و تحولی در تاریخ شود و نکند کارهای او تاثیر بدی روی مردم این زمانه بگذارد و اثر آن تا ابد باقی بماند. برای همین یه‌ئون‌سو مداوم سعی می‌کند خودش را از تحولات سیاسی و اجتماعی زمانه گوریو دور نگه‌دارد اما این امر امکان‌پذیر نیست.
یه‌ئون‌سو با دو چالش رو به روست‌.
اول اینکه مردم این زمانه فکر می‌کنند او پزشک خداست و از بهشت آمده تا آنها را درمان کند. بنابراین طالب دانش فوق انسانی او هستند. همین طور مردم زمانه درباره او فکر می‌کنند که او یک قدیس یا جادوگر است. این تفکر مردم باعث ایجاد گرفتاری‌های ریز و درشت برای یه‌ئون‌سو است و بارها جانش به خاطر این مساله به خطر می‌افتد.
از طرف دیگر یه‌ئون‌سو در حال پیر شدن است و هنوز ازدواج نکرده. او در ابتدای سریال در نزد یک جادوگر می‌رود تا از سرنوشت خودش با عشق زندگی‌اش آگاهی پیدا کند و او در آینده‌ی یه‌ئون‌سو دستکاری کرده و همسری از قرن‌ها پیش را برای او در طالع‌ش ایجاد می‌کند. آن مرد افسانه‌ای که ده روز قبل در طالع یه‌ئون‌سو به وجود آمد همان چوی‌یونگ است که او را دزدیده و به دنیای خودش برده است.

یه‌ئون‌سو از یک طرف عاشق چوی‌یونگ است و از طرف دیگر نگران است که نکند حضور او باعث مرگ این اسطوره‌ی تاریخ کره بشود. برای همین در عین حال که سعی می‌کند او را حمایت کند اما از او کناره‌گیری می‌کند. او به خوبی دریافته که چوی‌یونگ واقعا عاشق او شده اما نمی‌خواهد این واقعیت را بپذیرد. چون در این صورت باید چوی‌یونگ را به خطر بیاندازد و این سردار بزرگ مجبور است مدام از او مراقبت کند تا امنیتش به خطر نیافتد.
در ادامه داستان یئون‌سو هم تصمیم خودش را می‌گیرد. او حالا دیگر نمی‌تواند به دنیای خودش بازگردد چون به شدت به چوی‌یونگ وابسته شده و عاشق اوست و او را تنها مرد زندگی خودش قلمداد می‌کند.
مواجهه‌ی یئون‌سو با دشمنان امپراطور و دشمنان خودش از یک سو و مبارزه بی‌پایان او برای نجات از سمومی که به بدنش وارد شده از سوی دیگر؛ این شخصیت داستان را به یک جنگ‌جوی خستگی ناپذیر با زندگی مبدل کرده که همین امر باعث شده مورد توجه چوی‌یونگ قرار بگیرد.
بعد از پذیرش عشق چوی‌یونگ؛ حالا روابط عاشقانه‌ای بین این دو شخصیت اصلی داستان در می‌گیرد که پایان تلخ و شیرین داستان را رقم خواهد زد.به نظرم از آنجا که پزشک اعظم عشق چوی‌یونگ است بد نیست در این قسمت درباره‌ی روابط این دو با هم صحبت کنیم.

صفحات: 1· 2

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

سرنوشت

27 دی 1401

بسم الله
هنوز همانجا منتظرم ایستاده. همان طور آماده و شمشیر به دست.
با قد بلند؛ زره طوسی رنگ؛ یونیفرم سورمه‌ای به تن و شمشیر بدست.
هنوز همانجا منتظر ایستاده. انگار آماده‌ی نبرد است چون پاهایش را به عرض شانه باز کرده و شمشیرش را از غلاف بیرون کشیده و پایین نگه داشته. اما هنوز همانجا ایستاده گوشه ذهنم.
عجیب است که بعد از این همه روز ایستادن و منتظر شدن هنوز خوابش نگرفته. بعید بود که بیشتر از سه روز بدون آب و غذا دوام بیاورد؛ اما همچنان مصمم همانجا ایستاده تا نوبتش از راه برسد.
نه محو می‌شود نه کمرنگ. هر روز دو سه باری خودش را نشان می‌دهد که یعنی من هنوز اینجا هستم من را فراموش نکن! اما فرصت‌های من اندک هستند. کارش را نصفه انجام داده‌ام هنوز تهیه عکس و فیلم برایش باقی مانده. باید این کار را هم تمام کنم تا او بتواند برود سر خانه و زندگی‌اش. برود به دنیای خودش و مشغول دفاع از امپراطورش شود.


همه‌ش تقصیر من است چوی‌یونگ. متاسفم این همه منتظرت گذاشتم. امتحان داشتم فرصت نشد به کارهای تو رسیدگی کنم. frown smile

ادامه مطلب تقدیم نگاه پر محبت شماsmile

ادامه »

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

تبليغات در عاشقان ماه

12 دی 1401

بسم الله

سلام دوستان همراه.

امروز قصد دارم درباره صنعت تبلیغات در کره با توجه به نقدي بر سريال ملودرام عاشقان ماه؛ صحبت كنم. بله! این بار میخواهم درباره فنون اقناع مخاطب که در این سریال استفاده شده صحبت کنم.

براي آغاز بحث بايد به مطلب جالبي اشاره كنم. بررسی سخنان بازیگران اصلی این سریال در سالهای اخیر و تکرار صحنه‌ی احساسی ایستادن در زیر باران در برنامه‌های مختلف و همچنین یادآوری مکرر دیالوگ‌های خاص این سریال توسط دو بازیگر نقش اصلی این سریال؛ ما متوجه می‌شویم این سریال در نظر بازیگران آن از ارزش زیادی برخوردار نبوده بلکه بعدا برای خودش جایگاهی را پیدا کرده است.
بارها لی جون گی عنوان کرده اصلا هیچ وقت فکر نمی‌کرده این سریال این قدر در جهان رشد پیدا کند و بچه‌های خردسال هم با دیدن آن عاشق لی جون گی شوند. بايد گفت نقش آقای لی جونگی در این سریال به قدری تاثیرگذار بوده که برخی از دنبال کنندگان او فقط همین سریال از او را دیده‌اند و یک دل نه صد دل عاشق شخصیت کاریزماتیک او شده‌اند.

استقبال بیش از حد از این سریال در جهان؛ بازیگران آن را به تعجب وا داشت. چون این سریال برای تبلیغات کالایی خاص در کشور کره جنوبی ساخته شد و از یک تلویزيون داخلی به نام sbs منتشر شد. یعنی صد در صد مصرف داخلی داشت. حتی شاید تلاش زیادی هم برای ساخت آن نشده بود اما توانست مرزهای جغرافیایی را درنوردد و جهانی شود. انقدر که آیو و لی جونگی را در جهان مردم با نام هه‌سو و وانگ‌سو بشناسند. ☺️

حتما براي شما سوال شده كه با وجود اين همه ستاره برجسته كه در اين سريالبه ايفاي نقش پرداخته اين سخن چيست؟ عرض ميكنم.

در نسخه اصلی این فیلم در بخش‌هایی میبینید که یک نوع خاصی از کرم پوشاننده‌ی جای زخم و یک عطر به خصوصی به نام روغن رز بلغاری در حال تبلیغ توسط بازیگر نقش هه‌سو یعنی خانم آیو هست. یعنی به صورت زیر نویس فیلم تصویر این خانم همراه با این دو محصول نشان داده می‌شود. البته در طول قصه هم ما با نشانه‌هایی از این دو محصول رو به رو می‌شویم. در خلال قصه در موارد متعددی این دو محصول در وسط قصه رخ می‌نماید. پس قطعا این یک فیلم با هدف تبلیغات کالای خاص هست که در کشور کره به فروش می‌رسد.
در کشور خودمان هم این شکل از تبلیغات وجود دارد. ما فیلم سینمایی‌های زیادی را داشتیم که شرکت‌های چیپس و پفک پشتیبان مالی آنها بوده‌اند یا برنامه‌های تلویزیونی زیادی را میبینیم که توسط یک شرکت خاصی ساپورت مالی می‌شوند. اما قطعا این برنامه‌ها برای مخاطب خارجی ساخته نمی‌شوند. اینها مخصوص مردم ماست. با تفکرات ما ساخته می‌شود و قصد دارد این محصول را در ذهن ما نهادینه کند تا برویم آن را بخریم.

ما تو کشورمان تبلیغات گسترده‌ی بی‌محتوایی را به مخاطب عرضه می‌کنیم؛ مردم دنیا برای فروش یک کرم و یک عطر میلیار میلیارد هزینه می‌کنند و سریال تاریخی می‌سازند. 😏

تا اینجای ماجرا را داشته باشید. براي مطالعه باقي مطلب روي ادامه مطلب كليك كنيد.

ادامه »

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

زن پناهگاه همه!

07 دی 1401

بسم الله 

عزیزان همراه سلام.

امروز با بخش دیگری از نقد سریال کره‌ای عاشقان ماه در خدمت شما عزیزان هستم.موضوع این نقد نقش زن به عنوان یک پناهگاه امن برای همه است. 

چند وقت پیش داشتم با یکی از دوستان درباره‌ی نقش زنان در این عالم سخن می‌گفتم. رسیدم به اینجا که لازم نیست یک زن برای قهرمان بودن به میدان جنگ برود و شمشیر به دست بگیرد و کارهای زمخت مردانه انجام بدهد تا بتوان او را یک قهرمان پنداشت. زن همه این کارها را میتواند فقط با یک نوازش ساده انجام دهد. امروز میخواهم به این بخش از سریال عشاق ماه اشاره کنم. 

عاشقان ماه یا عشاق ماه؛ سریال کره‌ای با تفکرات نیمه بودایی نیمه مسیحی مردم کشور کره ساخته شده اما دین حاکم بر این داستان دین بودایی است. اینها را قبلا به‌ش اشاره کرده بودم. در پست دیگری (در اینجا ) هم درباره امر ازدواج در آیین بودا نوشتم که میتونید مطالعه کنید. 

با اینکه این سریال از نظر ما شایستگی تماشای عمومی ندارد؛ چون به خط قرمزهای ما در روابط و نشان دادن آن پایبند نیست؛ اما در جایگاه خودش به عنوان نمونه‌ای از تفکرات مردم مشرق زمین، قابل اعتناست.

این سریال در پی معرفی یک قهرمان ساده است که توانست تاریخ را تغییر بدهد. او فقط یک زن است؛ هه‌سو. هه‌سو اصلا توانایی شمشیر زدن ندارد. اسب سواری هم بلد نیست. توانایی سیاست‌مداری و مملکت داری هم ندارد. ما با یک ابر قهرمان زن رو به رو هستیم که فقط یک زن ساده است با تفکرات زنانه و توانمندی‌های زنانه. اما همین توانمندی زنانه اوست که نجات بخش و ابر قهرمان شدن او را در پی دارد. 

در دین اسلام به زن به چشم یک پناهگاه امن نگاه شده. پناهگاهی که همسر در کنار او به آرامش برسد و فرزندان در آغوش او رشد کنند و پدر با روی خوش او شاد شود و برادر با حمایت او به پیروزی دست یابد. ما یک کپی از این زنان را در این سریال عاشقان ماه می‌بینیم.نکته جالبی که جا دارد به‌ش اشاره کنم این است که سینمای کره با نمایش این سریال در جهان؛ به تنهایی توانست همه‌ی سخنان فمنیست‌های دنیا را زیر سوال ببرد. smile  این سریال به طریقه‌ای زیبا زنی را به تصویر کشیده که فقط زنانگی می‌کند و قهرمان قصه است. عمرا اگر از فیلم‌سازان مسلمان ما چنین قصه و سریالی با این میزان از توجه جهانی ساخته بشود که بتواند به این زیبایی این نقش پناه همه بودن را در زن به تصویر بکشد.  smile

برای اینکه بتوانم پیرامون شکل‌گیری شخصیت ابرقهرمان قصه و پناه امن بودن او توضیح بدهم مجبورم بخش‌هایی از داستان را برایتان بازگو کنم. برای ورود به بحث هم لازم است به شرح و تفصیلی پیرامون دو شخصیت اصلی این سریال بپردازم. 

عاشقان ماه

 

این تصویر دو شخصیت اصلی داستان هستند.

هه‌سو با بازی خانم آیو بازیگر و خواننده‌ی معروف و لی جون گی بازیگر، خواننده، رقصنده‌ و مدل معروف کره‌ای در نقش وانگ‌سو یا همان پادشاه گوانگ جونگ.  

خانم آیو را قبلا در فیلم‌هایی که از تلویزیون خودمان منتشر شده ندیده‌اید. اما لی جون گی همان ایلجیماست.

در ادامه در صفحات بعدی  با ما همراه باشید.   

 

ادامه »

بیشتر بخوانید
 1 نظر

moon lovers

04 دی 1401

بسم الله

میهمانان عزیزم  سلام.

در ادامه نقد فیلم‌ها و انیمه‌ها که چند وقتی است آغاز کردم؛ امروز آمدم درباره یک نکته ریز که در تفکر مردم مشرق زمین نقش حیاتی دارد صحبت کنم. جالب اینجاست که تمام انیمه‌ها و فیلم‌های شرقی روی این نکته کار می‌کنند. اصلا یکی از اصول زندگی آنهاست.

مثبت اندیشی و تفکر خوب داشتن

بررسی اجمالی در همه فیلم‌ها و انیمه‌ها این نکته را نمایان می‌سازد که مردم مشرق زمین معتقدند انسان باید همیشه تلاش کند و از تلاش دست برندارد و همیشه باید مثبت فکر کند تا یک راه تازه برای برون‌رفت از مشکلات پیدا کند. اساس ترقی این کشورها هم همین تفکر است. البته باید بگویم این همه ریشه در همان تفکر تناسخ دارد.

آنها چون معتقدند روح انسان باید تلاش کند تا یک زندگی خوب را تجربه کند تا بالاخره بخشیده شده و به نیروانه برسد؛ بنابراین همیشه مثبت فکر می‌کنند و همیشه تلاش می‌کنند بهترین زندگی را داشته باشند. اگرنه احتمالا با اجبار طبیعت به چرخه‌ی حیات ابدی غم انگیزی فرو می‌افتند که همچنان ادامه خواهد داشت. توجه کنید که این تفکر دینی بودایی آنهاست. این یک نکته‌ای هست که در اذهان مردم مشرق زمین رسوخ کرده چون قرن‌هاست که بودا دین اصلی آن کشورها بوده‌ است. آنها با وجود مسیحی بودن هم هنوز به برخی از اصول بودا پایبند هستند چون جزء ارتکازات ذهنی و پیش فرض ذهنی آنها شده است.

 

در این فیلم‌ها و انیمه‌ها ما با چند عنصر مواجه هستیم.

1. انسانی که توانایی خاصی ندارد. یا شاید حتی بی‌عرضه‌ترین آدم‌هاست. یا نقصی در جسم یا شخصیت او هست که باعث شده همه‌ی مردم او را ترد کنند یا در گرداب غم تنها باقی بماند.

2. یک نفر که باور دارد همه میتوانند قهرمان باشند. قهرمان زندگی خودشان.

3. یک راه حل که میتواند مشکلات جسمی یا شخصیتی را برطرف کند.

4. یک ابر قهرمان که از دل یک آدم بی‌عرضه بیرون آمده.

آنها به طور پیش فرض سعی می‌کنند بی‌عرضه‌ترین آدم‌های کشور خودشان را باعرضه و ابرقهرمان کنند. بر خلاف کشورهای غربی که دوست دارند همه ناتوان باشند الا یک نفر ابر قهرمان که همه دنیا را نجات بدهد. ابرقهرمان‌ها در داستانهای شرقی مثل آدم‌های معمولی دیگر هستند و برای همه این ابر قهرمانی قابل دست‌یابی است.

حالا با این توضیحات می‌رویم تا درباره‌ی داستان سریال عاشقان ماه یا عشاق ماه صحبت کنیم اما نگران این مطلب هستم که تماشا کردن‌ش برای دوستان یک مساله بشود. زیاد تماشا نکنید. یک کم وقت بگذارید براش‌. ☺️ خیلی خیلی کم. توجه دوباره می‌دهم این سریال برای رده سنی زیر 18 سال اصلا مناسب نیست اما امیدوارم برای دوستان در تربیت فرزندان‌شان مفید فایده باشد. 

ادامه مطلب را در صفحه دوم مطالعه بفرمایید. :)

صفحات: 1· 2

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

شبدر سیاه

10 مرداد 1401

بسم الله
نگاهی تازه به انیمیشن جذاب و دیدنی شبدر سیاه

داستان انیمیشن ژاپنی شبدر سیاه در یک فضای کاملا تخیلی در حال سپری شدن است. حکومت شبدر دارای مردمانی است که همگی جادو دارند و جادو جزئی از واقعیت زندگیدآدم‌های این سرزمین است. اما در این میانه کودکی به دنیا می‌آید که هیچ گونه جادو یا به اصطلاح مانا یی در بدنش وجود ندارد.

این کودک در ابتدای داستان به همراه کودک دیگری در کنار یک کلیسا رها شده. کلیسایی که پدر مقدس جوانی آن را اداره می‌کند.
دو کودک نام‌هایشان یونو و آستاست. نام آنها روی لباسهایشان نوشته شده. یونو کودکی بسیار آرام است و در مقابل آستا بینهایت شیطان و پر جنب و جوش.
هرچه که می‌گذرد مشخص می‌شود این دو کودک با هم فرق اساسی دارند. یونو بسیار در جادو موفق است اما در برابر آستا هیچ جادویی ندارد و این برای همه جای تعجب است.
در یک اتفاق بعد از اینکه پسرها در سن 15 سالگی کتاب جادوی خودشان راددریافت می‌کنند و یونو مورد حسادت قرار می‌گیرد مشخص می‌شود آستا هم دارای کتاب جادوست. جادوی او شمشیری است که همه‌ی جادوها را از بین میبرد و وابسته به قدرت بدنی و قدرت ذهنی آستاست.

آستا در تمام طول داستان یک شعار دارد. “نا امید نشدن جادوی من است!”
فکر کنم تا همین‌جای داستان کافی باشد تا بتوانیم وارد اصل ماجرای این قصه بشویم.

انیمیشینی برای محبوب ساختن شیطان در قلب‌ شما!
بله.
همه‌ی رمز و راز زیبایی این داستان در این است که شیطان با وجودی که هیچ توانایی ظاهری ندارد اما میتواند موفق شود و شاید در انتها پادشاه کل هستی باشد. پادشاهی جادوگران کشور شبدر آرزوی آستا یعنی شیطان است.
هرچقدر در طول این داستان پیش می‌روید با نمادهای بیشتری از گروه‌های مختلف شیطان پرستی روبرو می‌شوید که اتفاقا همگی آنها شخصیت‌های خوب داستان هستند و در عوض در بخش‌های قسمت سی به بعد با یک اهریمنی رو به رو می‌شوید که نیروی خودش را فرشته گونه معرفی می‌کند و میخواهد شخصیت‌های محبوب داستان را از بین ببرد و سلاح او نور الهی است. البته موفق به از بین بردن جادوی سیاه کاپیتان یامی نمی‌شود.
در خلال داستان همواره به مخاطب گفته می‌شود سبک زندگی شیطانی گروه دوست داشتنی گاو‌های سیاه که آستا نیز جزئی از آن است چیست. خوش گذرانی، استفاده از مواد افیونی و سیگار، مصرف بالای مشروبات الکلی، برهنگی زنان و بدون مرز بودن انسانها. زنان جادوگر این گروه با ظاهری نامناسب و نسبتا عریان در بین مردان زندگی می‌کنند و لباسهایشان را شخصیت اصلی داستان یعنی آستا می‌شوید.
اما قصه به همینجا ختم نمی‌شود.
در تمام طول داستان آستا به عنوان نماد شیطان بزرگ در حال کسب محبوبیت بین تمام مردم سرزمین شبدر است و آرام آرام جای خودش را در قلب شوالیه‌های جادوگر و پادشاه سرزمین شبدر و آحاد مردم این کشور باز می‌کند و رفته رفته به همه نشان می‌دهد اگر من جادو ندارم اما میتوانم موفق و محبوب باشم چون با دوستانم متحد هستم و البته جادوی من ناامید نشدن است!
هرچه که در طول قصه پیش می‌روید با زیبایی‌ها و توانایی‌های شیطان و دوستان او بیشتر آشنا می‌شوید و البته همچنان دشمنان او از نور و روشنایی هستند.
رفته رفته در طول داستان به وضوح مشخص می‌شود که شیطان واقعا در وجود آستا حلول کرده و او خود شیطان است و با بزرگ شدن و قوی شدن او شیطان درون او هم قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌شود‌.
جوخه‌ی گاوهای سرخ که پذیرنده‌ی آستاست هم به نوعی گروهی از شیاطین است.
کاپیتان یامی به عنوان سرکرده این گروه خودش دارای جادوی سیاه است و همه قدرتش را از کی بدست آورده است. کی خصوصیتی در علوم رزمی است که به شخص یاد می‌دهد با استفاده از صدای اطراف و حس بویایی حرکات حریف خود را شناسایی کند. او این هنر را به آستا هم یاد می‌دهد.
یکی از شخصیت‌های این گروه پسری است که فقط یک چشم دارد و جادوی او این است که چشم راست او آینه‌ای است.
گُردُن عضو دیگر این گروه است که همیشه نا امید است و مدام در حال افسردگی است و مدام می‌گوید باید خودم را بکشم. دور چشم‌ها و دهان گردن سیاه است و یک کلاه مخصوص همیشه روی سرش قرار داده است.
عضو دیگر این گروه پسری است که جادوی او جا به جایی است. او به شدت عاشق برقراری ارتباط با جنس مخالف است و هر کجا وارد می‌شود سعی می‌کند برای خودش یک همسر پیدا کند.
شخصیت دیگر این گروه پسری است که صاحب جادوی صاعقه است. او به شکل وحشتناکی همیشه در حال خندیدن است و میتواند نیروی درونی دیگر انسانها را درک کرده و به سمت آنها حرکت کند.
عضو دیگر این گروه وَنِسا زنی خوش گذران است که بیشتر وقتها نیمه عریان است و مدام در حال نوشیدن مشروبات الکی است. اما او کسی است که با محبت و مهربانی‌اش تازه واردهای گروه را راهنمایی و کمک می‌کند و به آنها در حل مشکلات خودشان یاری می‌رساند.
عضو دیگر این جوخه دختر بچه‌ی شکمویی است که مدام در حال خوردن است و هیچ زمانی از خوردن دست نمی‌کشد.
نفر دوم گروه هم یک شیطان آتشین است. مرکب مخصوص او از استخوان‌های گاو مرده به وجود آمده و او کسی است که به همراه کاپیتان یامی همیشه در حال قمار بازی است و همیشه هم توی این بازیها می‌بازد و شکست میخورد.
شخصیت دیگر این گروه کسی است که هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌دهد مگر وقتی که خودش را شبیه دیگران می‌کند. او میتواند به طور مداوم شبیه دیگران بشود و از این طریق با دیگران وارد صحبت بشود. دو رویی محض و منافق بودن چیزی است که از این شخصیت عاید بیننده می‌شود.
و دیگر اعضای گروه
همان طور که پیداست این گروه نمایش تمام زشتی‌های شیطان و سبک زندگی شیطانی است اما به شکلی داستان پیش می‌رود که شما بالاجبار عاشق این گروه می‌شوید. همان طور که دیگر زنان و مردان داستان رفته رفته دوستدار و عاشق آدم‌های شیطانی این گروه می‌شوند.
…پیشنهاد می‌کنم این انیمیشن را از دست ندهید اما پیوسته در طول داستان این را با صدای بلند به خودتان یادآوری کنید که اینها شیاطین هستند و قرار نیست من آخر این داستان دوستدار شیاطین باشم. گرچه که به نظر می‌رسد جادوی این فیلم در هر صورت شما را تسخیر خودش خواهد کرد و عشق به شیطان جایگزین عشق به نور الهی خواهد شد.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

تبلیغ مجازی

07 آبان 1400

بسم الله

حضور تبلیغی بانوان طلبه در فضای مجازی؛ یکی از پر بحث‌ترین امور در زمینه‌ی تبلیغات دینی است.
از یک سو ظرافتهای زنانه باعث می‌شود حضور مستمر آنها در فضای مجازی تبدیل به یک اعتیاد مستحکم به اینترنت شود و از سوی دیگر؛ بانوان به عنوان ستون اصلی خانواده؛ حضورشان در فضای مجازی باعث گسست فکری و فرهنگی خانواده است.
مادری که همه‌ی وقت خودش را برای فضای مجازی صرف می‌کند و گاهی احساس می‌کند وظیفه‌ی شرعی او حضور مستمر در این فضاست؛ کودکانی ترسو و بدون اعتماد به نفس بار می‌آورد. زیرا امنیت فکری که مادر برای کودک به وجود می‌آورد از حضور مستمر مادر در خانه و اِعمال محبت واقعی سرچشمه می‌گیرد.
مادر که مدام درگیر کار در فضای مجازی باشد؛ اضطرابهایش را به کودک منتقل می‌کند و چون باید به کارهای مجازی‌اش رسیدگی کند؛ مجبور است کودک را مدام از خودش ترد کند.
به علاوه کودکی که گوشی موبایل را به طور پیوسته در دستان مادرش میبیند؛ نسبت به این ابزار شرطی شده و فکر می‌کند این یک وسیله‌ی جدایی ناپذیر از زندگی است. بنابراین ناخودآگاه او هم به گوشی موبایل و اینترنت وابستگی و اعتیاد پیدا می‌کند.

گذشته از این امور؛ سطح علمی پایین طلاب خواهر؛ باعث شده ایشان در پاسخگویی به شبهات در فضای مجازی چندان موفق عمل نکنند و به خاطر عدم کنترل خشم؛ یکی از دشمن‌تراش‌ترین مردم برای دین اسلام به حساب بیایند.
به نظر می‌رسد به جای هدایت بدون ظابطه‌ی بانوان طلبه به حضور تبلیغی در فضای مجازی؛ باید آنها را به سلاح دانش و صبر مسلح کرد و سپس با ایجاد گروه‌های عملیاتی، از آنها خواست تا تبلیغات دینی را به صورت تیمی در فضای مجازی دنبال کنند.
وضعیت حال حاضر تبلیغات دینی در فضای مجازی اصلا مناسب نیست.
باید مراجع ذی‌صلاح نسبت به این امر توجه ویژه‌تری داشته باشند.

#تبلیغ_مجازی

#تبلیغ_نوین

#آسیب_شناسی_حضور_تبلیغی_بانوان_در_فضای_مجازی

#به_قلم_خودم

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

جنگ سایبری

07 آبان 1400

بسم الله

انسان وقتی می‌خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند اول باید بداند معروف و منکر چیست و بعد با دلسوزی سعی کند این معروف را نهادینه کند یا از انجام منکر جلوگیری نماید.

معروف اما این روزها خیلی سخت شناخته می‌شود. نفوذ غرب در همه‌ی دستگاه‌های کشور نمایان است و خیلی خوب می‌توان دید که با معروف مقابله می‌شود تا منکر جای خودش را به عنوان یک معروف باز کند.
ساده‌تر بگویم.
برخی می‌خواهند با دادن آدرس غلط یک معروف را از رونق بیاندازند و یک منکر را به عنوان معروف معرفی کنند. این‌ها یا مشاوران نادان هستند یا دانایانی که قصد به انحراف کشیدن مومنین را دارند.
توی هر جایی ممکن است این مشاوره‌ها وجود داشته باشد. آدم باید به اصل ماجرا رجوع کند. اینکه یک شخص یا نهاد موجه دینی یا کشوری در حال گسترش این دیدگاه هست؛ یک ملاک خوب نیست.
شاید دستگاه‌ها دچار اشکال شده باشند. هیچ بعید نیست.
اما شما باید کار درست را انجام بدهید.

ماجرای ما و سواد رسانه و بصرت رسانه‌ای یکی از همین بحث‌هاست.
سواد رسانه که این روزها در مجامع مختلف در حال آموزش است؛ برپایه‌ی تفکر صهیونیست‌هاست.
سازمان بهداشت جهانی که یکی از پایه‌های اصلی آن را بیل گیتس و دم و دستگاه او تشکیل می‌دهد؛ بعد از اینکه شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی دست ساخته‌ی او و دیگر شرکایش؛ برای مردم دردسر ایجاد کرد؛ سعی کرده است به این طریق اعتراض‌ها را سرکوب کند.
توی دنیا اگر یک مادر اعتراض کند که فرزندم از راه اینترنت دچار فساد شده است؛ جای اینکه شرکت‌ها را ملزم کنند که فساد را برچینند؛ مادر را سرکوب می‌کنند که” باید به فرزندت سواد رسانه یاد می‌دادی”
همین کاری که در قبال امنیت جنسی در حال اجراست.
بله! باید گفت بخشی از سند 2030 همین آموزش سواد رسانه است. به افراد بیاموزیم که فضای مجازی جای امنی نیست. شما باید خودتان مراقب باشید. ما نمیتوانیم امنیت را در فضای مجازی برای شما فراهم کنیم.
اما سوی دیگر این بحث؛ برمی‌گردد به بصیرت داشتن در امر فضای مجازی و رسانه.
همان طور که می‌دانید اینترنت ساخته‌ی دست آمریکا و لابی صهیونیستی آن است تا دنیا را تحت سلطه‌ی خودشان نگه دارند.
ما با یک شبکه‌ی مخوف و گسترده رو به رو هستیم. جایی که نه تنها امنیتی در آن متصور نیست؛ بلکه به عنوان یک سلاح جنگی و اطلاعاتی بر ضد من و شما از آن استفاده می‌شود.
شاید بهتر باشد بگوییم اگر حتی شما هیچ اکانتی در هیچ شبکه‌ای ایجاد نکنی؛ به صورت مداوم تحت نظر این سازمانهای امنیتی صهیونیستی هستی. چون آنها سازنده‌ی ابزار و تکنولوژی هستند‌.

بله!
این یک دروغ است که می‌گویند شما با حضور حداکثری خودتان در فضای مجازی بیگانه میتوانید مفید فایده باشید. در جنگ اگر استراتژی وجود نداشته باشد؛ شکست نیروها حتمی است.
کسی باید به میدان جنگ برود که هوشیار و توانا باشد.
لازم نیست همه‌ی نیروهایت را ببری داخل زمین دشمن. یک نفر میرود و بقیه‌ی لشکر را با اخبار دقیق خودش حفظ می‌کند.
حضور در فضای مجازی هم باید با برنامه باشد. انسان عاقل همه‌ی نیروهایش را با اسم و مشخصات کامل نمی‌فرستد در زمین دشمن که شناخته شود.
شما به عنوان یک سرباز باید فقط برای جنگیدن وارد این فضا بشوید‌. پس تعاملات خانوادگی شما در این فضا چه معنایی دارد؟ وقتی همه‌ی نزدیکان خودتان را به دشمن می‌شناسانید تا از آنها بر علیه شما استفاده کنند؛ چطور موفق به حفظ امنیت ایشان می‌شوید؟
حضور افرادی که در سازمانهای مهم مثل ارتش یا سپاه یا حوزه علمیه مشغول فعالیت هستند؛ چطور میتواند باعث ایجاد امنیت بشود؟ دشمن همه‌ی شما را شناسایی کرده. کار شما؛ نزدیکان شما؛ فعالیتهای مجازی شما؛ زندگی شخصی شما…
این چه سربازی است؟
اصل حفاظت از اطلاعات که محوری‌ترین اصل در فعالیت‌های جنگی است زیر پا گذاشته شده.
نیروه‌های اطلاعاتی بین همکاران خودشان با اسم مستعار سازمانی شناخته می‌شوند اما در فضای مجازی با اسم حقیقی خودشان و اعلام فعالیتهای خودشان حضور پیدا می‌کنند. این چه حفظ اطلاعاتی است؟
سپاه همه‌ی نیروهای ارزشی را با اسم سرباز سایبری وارد فضای مجازی دشمن کرده. این به معنای شناسایی همه‌ی این نیروهاست. علی الخصوص که اطلاعات خصوصی آنها هم در این فضا رد و بدل می‌شود. اولین اصل در حفظ نیروها زیر پا گذاشته شده.

بله! قبول دارم.
باید بود تا هدایت کرد. اما نه به این شکل.
باید گروهی کار کنید. کار تیمی ثمر بخش است.
باید گروه کاری خودتان را در فضای داخلی برپا کنید. پیدا کردن آدمها برای صاحبان این برنامه‌ها کار بسیار ساده‌ای است.
باید با قدرت عمل کنید. منتشر کردن چهار عکس تکراری یا اطلاعات خانوادگی در اینستاگرام به هدایت مردم کمکی نمی‌کند.
باید مخاطب شناسی کنید. برای هر کسی جواب در خور خودش را داشته باشید.
و باید اول از همه خودتان و فرزندانتان را از این فضای گناه آلود حفظ کنید و بعد دیگران را از این فضا بکشید بیرون.

بیگ دیتایی که ما با افتخار با هشتگ‌هایمان تحویل اسرائیل می‌دهیم تا الان باعث شده دلار برسد به 30 هزار تومان و پوشک و دستمال کاغذی و روغن برای یک مدتی نایاب بشود.
قیمت کالاها را هشتگ‌های من و شما بالا برده. چون به دشمن‌مان گرا دادیم که اینها ما را به وحشت می‌اندازد.
کی قرار است به این چیزها درست فکر کنیم و تصمیم انقلابی خودمان را بگیریم؟

حتی اگر من طلبه به شما گفتم بیا در اینستاگرام پیج بزن و تبلیغ کالا یا خدمات کن؛ شما نباید از من بپذیری!

این سخن یک سخن درست هست. این یک معروف است که از شما بخواهم فضای مجازی خارجی را ترک کنید. پس حتی اگر دیگرانی باشند که خوششان نمی‌آید من باز هم روی این سخن خودم تاکید می‌کنم.
شما که توانایی داری یا نداری؛ از این فضای خارجی بیرون بیا و فقط یک نفر برای ارسال مطالب شما در آن فضا و روشنگری کافیست. تیمی کار کنید!

#به_قلم_خودم

#تبلیغ_نوین

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

بیگ دیتا

15 مرداد 1400

…?????
بسم الله

بیگ دیتا یعنی چه و چه کاربردی دارد؟ 
داده‌ی بزرگ اطلاعاتی یک جامعه که نشان می‌دهد علایق و سلایق، نگرانی‌ها، کمبودها، شکاف‌های عمیق در جامعه، نقطه‌ی جوش اجتماعی جامعه، توان تحمل استرس جامعه و … چیست و چطور می‌شود این اجتماع را زیر فشار قرار داد را بیگ دیتا می‌گویند.
داده‌های بزرگ‌اطلاعاتی که به ظاهر خام و به درد نخور هستند. مثل

سلیقه‌ی آدم‌ها در انتخاب رنگ، جنس، طرح و قیمت اجناس.

سلیقه‌ی سیاسی آدم‌ها و اینکه از نظر فکری به کدام گروه‌ها گرایش دارند.

سلیقه ورزشی و فرهنگی آدم‌ها که نشان می‌دهد طرفدار کدام تیم و کدام فرهنگ هستند.

ارتباطات خانوادگی که نشان می‌دهد هر کسی متعلق به کدام تیره‌ی اجتماعی است.

شناسایی همه‌ی افراد جامعه‌ی هدف از روی تصاویر منتشر شده توسط آنها.

ترس‌ها، نگرانی‌ها، چیزهایی که باعث آرامش جامعه یا طغیان اجتماعی هستند از میان همان چت‌های خصوصی و یا گروهی افراد قابل دریافت است. 

اما این داده‌ها چطور پالایش می‌شوند؟
توسط هوش مصنوعی مستقر در برنامه
هوش مصنوعی در کسری از ثانیه اطلاعات را دسته بندی و استخراج می‌کند. برای هوش مصنوعی کاری ندارد که بگوید چند درصد مردم طرفدار آقای X  و چند درصد طرفدار آقای Y هستند.

برای هوش مصنوعی کاری ندارد که بگوید نگرانی یک اجتماع در برهه زمانی خاص چیست؟ 

برای هوش مصنوعی دریافت روابط خانوادگی افراد اصلا سخت نیست.
اما این داده‌ها به درد چه کسی می‌خورد؟ 

به درد تجار بین المللی برای اینکه در تولیدات خود سلیقه‌ی جامعه‌ی هدف را محقق گرداند.

به درد سیاستمداران جامعه؛ تا بتوانند مشکلات جامعه را بدست بیاورند و راه حلی برای برون رفت از بحران بیابند.

به درد دشمنان یک ملت؛ تا بتوانند از طریق آن؛ جامعه‌ی هدف را تحت فشارهای روحی و روانی یا سیاسی و اقتصادی قرار دهند.

حتی به درد کاندیداهای ریاست جمهوری هم می‌خورد. 

ترامپ در انتخابات نخستین خود، با استفاده از داده‌هایی که از توییتر خریده بود؛ توانست به همان چیزهایی اشاره کند که مردم می‌خواهند و به همین راحتی جامعه را توانست مجاب کند که به او به عنوان یک دیوانه‌ی سیاسی رای بدهند. 
بیگ دیتا واقعا یک صلاح محسوب می‌شود و دارنده‌ی آن همیشه پیروز است. چه در عرصه‌ی جنگ، چه اقتصاد، سیاست یا فرهنگ. دارنده‌ی اطلاعات جمعیتی میتواند در همه امور پیروز میدانها باشد.
#طرح_صیانت  میخواهد از خروج این اطلاعات از کشور جلوگیری کند. این طرح قصد دارد با حفظ این اطلاعات در داخل خاک کشور از آنها در برابر دشمنان قسم خورده‌ی این مردم مراقبت کند.
حالا که مردم کشور ما دلشان می‌خواهد همه‌ی اطلاعات سری و غیر سری خودشان را به سرویس‌های اطلاعاتی خارجی به رایگان هدیه کنند؛ باید هم عده‌ای به دنبال این باشند که از تصویب #طرح_صیانت  از فضای مجازی جلوگیری کنند. چون منافع اربابان خارجی آنها به خطر افتاده است. 
✍ #خاتون_بیات 
@savaderasane

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

شبهات تبلیغ نوین

11 اردیبهشت 1400

بسم الله

پاسخ به یک سوال

اگر می‌گویید حضور در شبکه‌های اجتماعی خارجی ممنوع است، چطور این سخن را با فرمایشات حضرت آقا یکی می‌کنید؟ ایشان که به صورت مداوم امر به حضور در فضای مجازی داشته‌اند.

پاسخ:

? نکته اول این است که حضرت آقا از اواخر دهه 70 که اینترنت وارد کشور شد برای آن برنامه داشتند و بارها می‌فرمودند از این فضا برای انتشار دین استفاده کنید.

? دومین نکته این که در اوایل هیچ شبکه اجتماعی یا پیام رسان داخلی وجود نداشت. بنابراین فرمایشات حضرت آقا در سالهای دهه 80 تا 90 در این زمینه منطبق بر شرایط زمان بوده و می‌فرمودند زمین جنگ را خالی نکنید. چون هیچ جایگزینی برای آن برنامه‌ها نبود؛ چاره‌ای جز حضور قشر انقلابی در این فضاها برای پاسخ دادن به شبهات وجود نداشت.

? نکته سوم این است که دسته‌ای از سخنان حضرت آقا پیرامون این مساله است که وقت خودتان را در این فضا به هدر ندهید و خودتان در آن غرق نشوید. آیا همه‌ی آن بچه انقلابی‌ها که در آنجا هستند همین کار را می‌کنند؟ منظور آقا از این حضور فقط تاثیر گزاری صرف است. نباید از این فضا برای امور شخصی و ارتباطات خانوادگی استفاده کرد. آیا همه‌ی آنهایی که کار تبلیغ دین انجام می‌دهند؛ مناسباتشان خارج از این پیام رسانها و در شبکه‌های داخلی است؟ آیا هیچ وقتی برای پرسه زدن در آن فضا صرف نمی‌کنند؟

با این توضیحات به این نتیجه می‌رسیم.

سخنان حضرت آقا درباره فضای مجازی را باید به روز در نظر بگیرید.

چون فضای مجازی سال 88 که برپایه وبلاگ نویسی بود با فضای مجازی سال 1400 که توییتر و اینستاگرام حاکم است متفاوت است.
وبلاگها ماهیت جهانی داشتند. مطالب‌شان در جستجوی موتورهای جستجو پیدا می‌شد. اطلاعات دینی درستی به زبان فارسی یا دیگر زبانها در آن فضا وجود نداشت. بنابراین حضرت فرمودند اگر بتوانید یک کلمه حرف درست خودتان را به گوش جهانیان برسانید و انجام ندهید فردای محشر مسئول هستید و باید پاسخگو باشید.
اما الان در اینستاگرام کدام سخن درست شما هست که اجازه انتشار پیدا می‌کند؟ چند درصد از افراد خارجی؛ مثلا عرب زبانها یا هندوها یا چینی‌ها و … میتوانند مطالب شما را در این فضا ببینند و دین را از شما بیاموزند؟
اصلا چند درصد مطالب پیج‌های تبلیغی اینستاگرام دینی و عقیدتی است؟
در تلگرام که اجازه نمی‌دهد شما با یک سرشماره وارد گروهی با سرشماره‌های دیگر کشورها بشوید؛ شما چطور می‌خواهید یک کلمه حرف درست خودتان را به آنها برسانید؟ تلگرام حتی متعهد شده درباره کانالها و افراد انقلابی هیچ دسترسی کاملی به اطلاعات و یا انتشار مطالب ندهد. یعنی دولت اصلاحات با نمایندگی آقای جهرمی یک قرارداد نوشته تا کسی به جز اصلاح طلبها و معاندین نظام نتوانند در این فضا موج ایجاد کنند. شما چطور میخواهید یک کلمه حرف درست را به نظر دیگران برسانید؟

بمباران اطلاعاتی که در این فضاهای جدید موجود است کاربر را از درک درست حقایق محروم می‌کند. بنابراین حضرت آقا با ظهور شبکه‌های اجتماعی فرمودند وقت خودتان را در این فضاها هدر ندهید. درس‌تان را خوب بخوانید. کار تشکیلاتی تمیز داشته باشید. این نشود که غلام برفت آب جو بیاورد؛ آب جو غلام ببرد. …

راهکار چیست؟

1. برای حضور تبلیغی در فضای مجازی باید تیمی وارد عمل بشوید‌.
2. فقط کسی که مسئول انتشار محتواست باید در آن فضا حضور داشته باشد. بقیه‌ی اعضا باید در زمین خودی مشغول تهیه محتوای فاخر باشند.
3. خودتان را سرگرم مطالعه بیشتر کنید تا بتوانید به شبهات پاسخ درست بدهید و یا از پس تولید محتوای خوب بر بیایید و البته به درسهایتان لطمه وارد نشود.
4. بدون دانش و علم بکار گیری ابزار؛ حضور شما در آن مکانها اصلا مفید نیست؛ بلکه آسیب‌زاست.
5. درباره‌ی امنیت اطلاعات؛ گرمی روابط خانوادگی؛ صمیمیت در خانواده؛ مشکلات جسمی و روحی نیز مراقبهای ویژه را داشته باشید.
6. اولویت کار خودتان را تهذیب نفس و اخلاص در عمل تبلیغی قرار بدهید تا خدا هم شما را کمک کند.

در پایان سعی کنید عزیزانتان را از آن فضاهای خارجی خارج کرده و به دامن اینترنت پاک کشور خودتان بکشانید.

#به_قلم_خودم خاتون بیات

#تبلیغ_نوین

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

تکلیف‌مان مشخص نیست

03 فروردین 1400

بسم الله

هرچه که فکر می‌کنم درباره چه چیزی بنویسم هیچ کلامی به ذهنم نمیاد.

یک سوال دارم فقط!

آیا واقعا طوفان توییتری و هشتگ زدن و نوشتن دلنوشته مهدوی چقدر به مساله ظهور حضرت کمک می‌کند؟ یعنی میخواهم بگویم اصلا تاثیری در جلو انداختن ظهور حضرتش دارد؟ یا برعکس؛ جلوی آمدن آقاجان را همین کارها می‌گیرد؟ 

خیلی این مساله ذهن مرا درگیر کرده. توییتر که اساسا مال صهیونیست‌هاست. تلگرام هم همین‌طور. فیس بوک، واتس اپ، تانگو، سیگنال … 

اصلا بهتر است بگویم فضای مجازی که ساخته دست شیطان پرستان صهیونیست است. هرکجای اینترنت بنویسی و هشتگ بزنی اصلا برای اعتلای صهیونیستها و تفکرات شیطانی آنها قدم برداشتی. حتی دست گرفتن همین گوشی سامسونگ؛ هوآوی؛ اپل … ! به نظرم ما هر قدمی برمیداریم از آقاجانمان دور می‌شویم. این کارهای بیهوده فقط سر ما را به دنیا و جذابیتهاش گرم کرده. اصلا باعث آمدن آقایمان نمیشود که هیچ؛ خودش عامل بدبختی ماست. ما را از آقاجانمان دورتر می‌کند. 

اینها را اگر یک وبلاگ نویس با گوشی سامسونگ بنویسد که توی گوگل دیده بشود آیا به نظر شما درست هست؟ ?

به نظرم باید روی تغییر استراتژی فکر اساسی کنم.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

قاعده نفی سبیل

09 اسفند 1398

بسم الله

اولین بار در دنیا بیل گیتس یک زبان برنامه نویسی را طراحی کرد که بتواند به وسیله‌ی آن دستوراتی را به کامپیوترها بدهد. آن زبان برنامه نویسی MSDOS بود.

محیط DOS یک محیط ساده و بدون رنگ بود اما این سیستم عامل میتوانست کارهای مختلفی انجام بدهد. مثلا از مطالب کپی تهیه کند یا صفحاتی را پرینت بگیرد یا کپی مطالب شما را در یک دیسکت ذخیره سازی کند.

بعدها زبان برنامه نویسی C و بیسیک آمد و تحول عظیمی در برنامه نویسی رخ داد. سیستم عامل ویندوز به دنیا آمد و رابط کاربری شکیل آن باعث شد کاربران بتوانند کارهای بیشتری با کامپیوترها انجام دهند.

با تولد زبان HTML   و C++ دنیای کامپیوتر وارد مرحله جدیدی شد و صفحات وب ایجاد شدند.

امروزه با کمک زبانهای برنامه نویسی که سازنده آنها غربی و صهیونیست هستند در صفحات ویندوز که مالک و طراح آن صهیونیست است در برنامه‌های کاربردی آفیس که صهیونیستها طراحی کردند مطالب بسیار آموزنده‌ی دینی را مینویسیم و بعد در صفحات گسترده‌ی اینترنتی که صهیونیستها مالک و طراح و مدیر آن هستند به اشتراک میگذاریم.

جالب‌تر اینجاست که ما معتقدیم به هیچ وجه زیر سلطه‌ی آمریکا و صهیونیستها قرار نمی‌گیریم. فقط بالاجبار از word برای تایپ استفاده میکنیم،   از ویندوز 10 برای بهتر شدن و سرعت پیدا کردن کارها، برای جمع‌های خانوادگی از تلگرام و برای ترویج اسلام از گوگل.

بیایید خودمان را گول نزنیم.

سالهاست با عقب نگه داشتن فرزندان ایران اسلامی در زمینه‌ی طراحی نرم افزار ما سعی کرده‌ایم خودمان را همچنان وابسته به صهیونیستها حفظ کنیم و حتی گاهی وقتها معتقد شده‌ایم باید حق نشر ویندوز را پرداخت کنیم و از نسخه‌ی اورژینال استفاده کنیم.

ما سالهای سال هست که داریم پول بمبهای اسرائیلی را پرداخت می‌کنیم.
اما از طرف دیگر چاره‌ای برای حضور در صفحات وب وجود ندارد. عامه مردم منتظر ما نمی‌ماند که ما به توان ساخت ویندوز دست پیدا کنیم؛ برای خودمان واژه پردازی هم‌رده‌ی ورد بسازیم؛ زبان برنامه نویسی خودمان را ابداع کنیم. پس چه کنیم؟
اول اینکه وقتی یک قرارگاه عملیاتی مختل بود شما خودتان باید آتش به اختیار عمل کنید. شما از اولین افرادی باشید که چندتا جوان کار بلد را دور هم جمع کنید و طراحی این برنامه ها را به صورت جهادی شروع کنید. همین شما که علمی در این زمینه دارید.
دوم اینکه درباره این وسایل روز با مردم صحبت کنید. درباره سازندگان آنها. درباره دشمن بودن آنها با اعتقادات ما. درباره اینکه لن یجعل الله علی المومنین للکافرین سبیلا. درباره‌ی اینکه ما تحت سلطه‌ی صهیونیست جهانی هستیم. باید مردم را آگاه کرد.
سوم اینکه سعی کنیم فعالیتهای خودمان را در سرویس‌های داخلی دنبال کنیم. حد اقل‌ش این هست که اطلاعات عمده‌ی ما به دست دشمنان اصلی ما نمی‌افتد. گوگل؛ تلگرام؛ فیس بوک؛ واتس اَپ؛ توییتر… همگی طبق قوانین آمریکا موظف هستند اطلاعات ذخیره شده در سرورهایشان را در اختیار سرویس امنیت اطلاعات آمریکا یعنی مالک اینترنت قرار دهند. اگر کمی عاقلانه فکر کنیم می‌بینیم جمع شدن اطلاعات همه‌ی ما در دست دشمن یعنی او میداند چطور به ما ضربه بزند.

دور از ذهن نیست اگر بگوییم وقتی داشتیم در تلگرام درباره‌ی کودکان مورد تعرض قرار گرفته حرف می‌زدیم؛ وقتی داشتیم درباره میانمار گریه می‌کردیم؛ وقتی داشتیم برای شهید محسن حججی مویه میکردیم و … در حقیقت ما داشتیم به دشمن‌مان میگفتیم ما خیلی زود تحت تاثیر امور اطراف قرار میگیریم.

حالا دشمن دارد از همین خصیصه ما استفاده میکند تا با کرونای ضعیف‌تر از ابولا و سارس و آنفولانزای تیپ یک و دو ما را از پا در بیاورد.
#انتقام_سخت  با حذف سرویسهای امنیتی صهیونیستی از کشور اسلامی ایرانی

✍ به قلم: #خاتون_بیات 

@savaderesanerazavi

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

پیام

08 بهمن 1398

در مواجهه با پیامهای رسانه ای به نکات زیر توجه کنید.
این پیام از طرف چه کسی صادر شده؟
سابقه ی این فرد چیست؟ افکار و عقایدش چیست؟ از کدام گروه طرفداری میکند؟

این پیام قصد دارد چه چیزی را به شما منتقل کند؟ محتویات پیام چیست؟

قصد ارسال کننده ی پیام چیست؟ چه تفکری را میخواهد نهادینه کند یا چه تفکری را از بین ببرد؟

کسانی که مطمح نظر این پیام هستند چه کسانی هستند؟
از این پیام چه ضرر و یامنفعتی به گیرندگان پیام خواهد رسید؟

این پیام چقدر صحت دارد؟

این سوال ها را که برای خودتان پاسخ دادید بعدا به این فکر کنید که آیا لازم است شما هم ترویج دهنده ی این پیام باشید؟ بعدا دست به بازنشر آن بزنید.

#سواد_رسانه_ای

#به_قلم_خودم

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

شبکه اینترنت

16 اردیبهشت 1398

​هر دستگاه هوشمند، یک رایانه محسوب می‌شود. و هر رایانه در شبکه، یک کلاینت یا مشتری به حساب می‌آید.


بنابراین یک موبایل هوشمند یک مشتری است.

همچنین یک تبلت یا یک لب‌تاب و حتی  دیگر لوازم خانه که به اینترنت متصل میشوند یک مشتری یا کلاینت هستند.
این دستگاه‌ها به سرورهایی که صفحات وب روی آنها ذخیره شده‌اند متصل می‌شوند و اطلاعات مورد نیاز خود را رد و بدل می‌نمایند.

به عنوان مثال

وقتی شما یک عکس را با موبایل خود سرچ میکنید، در واقع به عنوان یک مشتری به سرور ارائه دهنده تصویر مراجعه کرده و آن عکس را برای خود خریداری می‌نمایید. 

به این خرید در اصطلاح دانلود گفته میشود.

این فروشگاه ممکن است یک سایت، یا یک شبکه اجتماعی یا یک پیام رسان باشد که بر روی یک سِروِر مستقر می‌باشد.

هر بار که یک کلاینت به هر صفحه‌ی یک سایت مراجعه کند، با هر بار کلیک کردن خود، دستوراتی را به سرور می‌دهد.

هر چقدر یک سایت کلیک بیشتری داشته باشد، اطلاعات بیشتری در سرور آن رد و بدل و ثبت می‌شود.

هر بار که یک مشتری به صفحهاتی مراجعه می‌کند، سرور، آن مراجعات را ضبط میکند تا برای مقاصد مختلف، از جمله ذائقه سنجی مخاطبان از آنها استفاده کند.

کلیک‌ها یا باز کردن صفحات مختلف هر سایت، به بالا رفتن میزان بازدید سایت کمک میکند. و این تعداد بالاتر بازدید کننده، سایتهای جستجو گر را مجاب میکند تا این سرویس دهنده را در دسترس باقی مشتریان قرار دهند.

کلیک کردن ارزش افزوده ایجاد میکند.

اینترنت مجموعه ای از سِرورها و کلاینتهاست.

سرورهای کوچک و بزرگی که به هم متصل شده اند تا اطلاعات در سرتاسر دنیا در گردش باشد.

و نکته اساسی همینجاست.

همه‌ی سرورهای کوچک محلی باید به یک سرور بزرگتر متصل شوند تا بتوانند در بستر این سِرور بزرگتر، تبادل اطلاعات کنند. این مجموعه‌ها شبکه های بزرگتر را ایجاد میکنند.
شبکه‌های بزرگتر منطقه‌ای نیز باید به سِرورهای بزرگتری متصل شوند تا بتوانند اطلاعات شبکه‌های بزرگ مخابراتی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. و همین طور این چرخه ادامه دارد.

سرورهای بزرگتر و کلاینت‌های بزرگتر.
مهم ترین مساله که در اینجا مورد سوال است این است. 

آن سرور بزرگتر که همه‌ی این شبکه ها را درخود جای داده است و اطلاعات همه‌ی سرورهای جهان را در خود ذخیره و جا‌به‌جا می‌کند کجاست؟

@savaderesanerazavi

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »
  • 1
  • 2

آشنایی با مدیر وبلاگ

خاتون بیات هستم. همه‌ی مطالب این وبلاگ دست‌پخت خودم هست الا چند پست که ماهیت‌شان مشخص هست. کلا تو کار کپی پیست نیستم مگر به ضرورت. :) ممنون که به اینجا سری زدید. یا علی

صفحات دیگر

  • استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
  • دعای هفتم صحیفه ی سجادیه

پیوند ها

  • کانال من در ایتا
  • سای‌دا
  • پخش زنده از حرم مطهر رضوی
  • کازیوه
  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
  • عشق های آبکی
  • تسنیم
  • مولای خوب غزلهای من سلام
  • سایت شهید آوینی
  • وبلاگ شبکه تبلیغ
  • پرتال نرم افزار های اسلامی نور

ما چندمین هستیم؟

  • رتبه کشوری دیروز: 73
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 214
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 346
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 2

تعداد مهمانان من

  • امروز: 208
  • دیروز: 44
  • 7 روز قبل: 440
  • 1 ماه قبل: 3206
  • کل بازدیدها: 118593

وبلاگ های دیگرم

  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

السلام علیک یا صاحب الزمان ممنون که اینجا هم سری زدید