تبليغات در عاشقان ماه
بسم الله
سلام دوستان همراه.
امروز قصد دارم درباره صنعت تبلیغات در کره با توجه به نقدي بر سريال ملودرام عاشقان ماه؛ صحبت كنم. بله! این بار میخواهم درباره فنون اقناع مخاطب که در این سریال استفاده شده صحبت کنم.
براي آغاز بحث بايد به مطلب جالبي اشاره كنم. بررسی سخنان بازیگران اصلی این سریال در سالهای اخیر و تکرار صحنهی احساسی ایستادن در زیر باران در برنامههای مختلف و همچنین یادآوری مکرر دیالوگهای خاص این سریال توسط دو بازیگر نقش اصلی این سریال؛ ما متوجه میشویم این سریال در نظر بازیگران آن از ارزش زیادی برخوردار نبوده بلکه بعدا برای خودش جایگاهی را پیدا کرده است.
بارها لی جون گی عنوان کرده اصلا هیچ وقت فکر نمیکرده این سریال این قدر در جهان رشد پیدا کند و بچههای خردسال هم با دیدن آن عاشق لی جون گی شوند. بايد گفت نقش آقای لی جونگی در این سریال به قدری تاثیرگذار بوده که برخی از دنبال کنندگان او فقط همین سریال از او را دیدهاند و یک دل نه صد دل عاشق شخصیت کاریزماتیک او شدهاند.
استقبال بیش از حد از این سریال در جهان؛ بازیگران آن را به تعجب وا داشت. چون این سریال برای تبلیغات کالایی خاص در کشور کره جنوبی ساخته شد و از یک تلویزيون داخلی به نام sbs منتشر شد. یعنی صد در صد مصرف داخلی داشت. حتی شاید تلاش زیادی هم برای ساخت آن نشده بود اما توانست مرزهای جغرافیایی را درنوردد و جهانی شود. انقدر که آیو و لی جونگی را در جهان مردم با نام ههسو و وانگسو بشناسند. ☺️
حتما براي شما سوال شده كه با وجود اين همه ستاره برجسته كه در اين سريالبه ايفاي نقش پرداخته اين سخن چيست؟ عرض ميكنم.
در نسخه اصلی این فیلم در بخشهایی میبینید که یک نوع خاصی از کرم پوشانندهی جای زخم و یک عطر به خصوصی به نام روغن رز بلغاری در حال تبلیغ توسط بازیگر نقش ههسو یعنی خانم آیو هست. یعنی به صورت زیر نویس فیلم تصویر این خانم همراه با این دو محصول نشان داده میشود. البته در طول قصه هم ما با نشانههایی از این دو محصول رو به رو میشویم. در خلال قصه در موارد متعددی این دو محصول در وسط قصه رخ مینماید. پس قطعا این یک فیلم با هدف تبلیغات کالای خاص هست که در کشور کره به فروش میرسد.
در کشور خودمان هم این شکل از تبلیغات وجود دارد. ما فیلم سینماییهای زیادی را داشتیم که شرکتهای چیپس و پفک پشتیبان مالی آنها بودهاند یا برنامههای تلویزیونی زیادی را میبینیم که توسط یک شرکت خاصی ساپورت مالی میشوند. اما قطعا این برنامهها برای مخاطب خارجی ساخته نمیشوند. اینها مخصوص مردم ماست. با تفکرات ما ساخته میشود و قصد دارد این محصول را در ذهن ما نهادینه کند تا برویم آن را بخریم.
ما تو کشورمان تبلیغات گستردهی بیمحتوایی را به مخاطب عرضه میکنیم؛ مردم دنیا برای فروش یک کرم و یک عطر میلیار میلیارد هزینه میکنند و سریال تاریخی میسازند. 😏
تا اینجای ماجرا را داشته باشید. براي مطالعه باقي مطلب روي ادامه مطلب كليك كنيد.
هنر نویسندهی داستان سريال عاشقان ماه در اولین سخن خودش را نشان میدهد. از آنجا که قرار هست محصولات آرایشی تبليغ شود؛ شخصیت اول قصه یک زن است که آرایشگری میداند و به قول خودش انواع و اقسام کلاسهای آرایشگری و تولید کرم را گذرانده و مدرک گرفته.
در خلال قصه متوجه میشویم او به جز اینکه آرایشگر است یک فروشندهی لوازم آرایشی است. در همان لحظهها که در حال نشان دادن گوهاجین در زمان حال هست؛ در حال تبلیغ کالای خودش است. گو هاجین برای خانمی توضیح میدهد این عطر برای زنانی که نمیتوانند رنگ خاصی را برای خودشان انتخاب کنند مناسب است. چون گرم است و باعث میشود در هر صورت زیبا و ساده به نظر برسید.
یا وقتی در حال ساختن کرمی برای پوشاندن زخم وانگسو هست یادش میآید این کرم را در زمان آینده خودش ساخته و رنگهای متفاوت آن را روی پوستش امتحان میکند تا مشتری همهی رنگهای آن کرم را ببیند.
این از آن چیز مهمی که در پس زمینهی داستان در حال فرو کردن تو ذهن بیننده است. حالا برویم دنبال باقی مطالب 🙂
خب با این تفاسیر که عرض کردم باید قاعدتا مخاطب این داستان زنان باشند. یعنی آن قشری که عطر رز بلغاری به دردش میخورد و کرم پوشاننده زخم برایش اهمیت دارد. پس همهی اصول اقناعی فیلم باید به طریقی چیده بشود که مخاطب فیلم خانمها باشند. یک جذابیت درونزای جوششی که هزار بار خانمها بنشینند و این فیلم را تماشا کنند و هزار بار با آن گریه کنند و دست آخر حتما و قطعا و تحقیقا آن کرم و عطر به خصوص را خریداری کنند. آن هم نه یک بار. بلکه مشتری دائمی بشوند.
قطعا فروش این کالا برای شرکت سازنده بسیار اهمیت دارد چرا که هزینه زیادی برای ساخت این سریال کرده و قطعا بازگشت مالی خوبی برایش دارد.
از کجا مشخص است که هزینهی این فیلم بالاست؟
از آنجا که این شخصیتهای اصلی داستان همگی خوانندگان مشهور کرهای هستند که در یک کمپانی خاص مشغول به فعالیت هستند. این کمپانی یک نقش اساسی در صنعت موسیقی و فیلم کره ایفا میکند. این شرکت در برنامههای مختلفی شروع میکند به یافتن استعدادها. بعد از آن این استعدادها را آموزش میدهد و گروههای موسیقی را با آنها به وجود میاورد. بیش از نیمی از گروههای موسیقی کرهای از جمله بیتیاس متعلق به این کمپانی است. این کمپانی از همین خوانندگان مشهور و محبوبش در مواقع لزوم در فیلم و سریالهای خودش استفاده میکند.
خانم آیو و آقای لی جون گی که نقش اول زن و مرد فیلم را بازی کردهاند؛ انقدر در صنعت سینما و موسیقی کره دارای هوادار هستند که توانستهاند آمار گردشگری به کره از دیگر کشورهای جهان را بالا ببرند. به خاطر همین این دو بزرگوار سفیر گردشگری کره جنوبی نام گرفتهاند.
این آن بخش ترسناک قصه است. بچههای دهه هشتادی ما عاشق این ها هستند. به خاطر این آدمها زبان کرهای یاد میگیرند. به خاطر آنها آرزو میکنند بروند کره. و حتی خیلی از آنها این راه را رفتهاند و با این بازیگران عکس گرفته و برگشتهاند.صنعت فیلم و موزیک در کره پیشرفتهتر از آن چیزی است که شما فکرش را بکنید.
ما در این داستان؛ همان طور که در بخشهای قبل( در اينجا ) اشاره کردم؛ با یک قهرمان زن مواجه هستیم.
اما این قهرمان زن اصلا زیبایی خاصی ندارد. برای او فقط چند نکته کوچک به کار رفته.
1. معصومیت
2. شجاعت
3. ساختار شکن
4. مهربان
5. صبور
در بعضی قسمتها حتی او را در لباس یک مستخدم لباسشویی و با موهایی آشفته میبینیم. یا در بخشهایی صورت و لباسهایش کثیف است. چون او قرار نیست مرکز توجه باشد. همین که مخاطب با او همزاد پنداری کند کافی است.
برای همزاد پنداری هم همین که این دختر معصومیت خاصی را داشته باشد کفایت میکند. برای همین صورتی ساده با آرایشی ملیح و لباسهایی با رنگ صورتی روشن و یا سفید این شخصیت را برای ما ایجاد میکند.
معصومیت. صلح طلبی. اعتماد داشتن. اینها چیزهایی است که قرار است این شخصیت به مخاطب القا کند.
البته نقش او بسیار کلیدی است. نقطه عطف تبلیغات این سریال را همین شخصیت سادهی معصوم بر عهده گرفته.
با مطالب دردناکی مثل رکب خوردن از دوستان و احساس نا امیدی و یا معشوقه قرار گرفتن و در آخر مرگ در غریبی و تنهایی؛ شخصیت این دختر شدت و قوت پیدا میکند تا مخاطب را کاملا به خودش جلب کند.
اما در مقابل چون مخاطبین باید از قشر بانوان باشند؛ جاذبههای جنسی و بصری باید به گونهای باشد که جذب کننده زنان باشد.
ما در خلال داستان با چندین و چند شاهزاده جوان سر و کار داریم که اتفاقا همگی خوش چهره و ورزشکار هستند. این ها از خوانندگان مطرح کشور هستند و به التبع طرفداران زیادی دارند. صدای خوب؛ تصویر خوب؛ رنگ و لعاب خوب 🙂 همراه با جاذبههای جنسی دیگر.
مثلا در ابتدای داستان با شاهزادهها در حالی آشنا میشویم که آنها همگی در حمام هستند. نیمه برهنه.
در ادمه در برخی جاهای دیگر با بدن نیمه برهنه این آقایان رو به رو میشویم. چون قاعدتا اینها شاهزاده هستند و در حال جنگ و خب زخمی میشوند. زخمها را بالاخره باید به یک طریقی در طول داستان درمان کرد. 😐
در قسمتهای دیگر با حس اعتماد بخشی مردان به زنان و تکیهگاه بودن آنان مواجه میشویم. مردان داستان همگی سعی دارند به طریقی غيرتمندانه از این شخصیت اصلی قصهی ما یعنی ههسو خانم مراقبت کنند. حتی در یک جای قصه دست به دست هم میدهند تا او را فراری بدهند که با یک پیرمرد صاحب چندین و چند پسر (که بعدا متوجه میشوند پدر خودشان است.) ازدواج نکند.
طریقه نجات ههسو از مرگ توسط شاهزادهها هم خودش عالمی دارد. همگی با نگرانی به دنبال شاهزاده هشتم میدوند تا ههسو رو فورا به یک پزشک برسانند.
جاذبههای جنسی به همین جا ختم نمیشود.
بوسیده شدن مکرر ههسو توسط دو تا از شاهزادهها و در آغوش گرفتن او؛ بخش دیگری از برانگیختن احساسات جنسی است که در دستور کار این سریال قرار گرفته.
در سکانسی که ههسو صورت وانگسو را ترمیم میکند؛ کارگردان با گرفتن یک شات از بالا تا پایین صورت وانگسو؛ قصد دارد به مخاطب نشان بدهد که این چهره چقدر زیباست و تا الان آن زخم آن را کریه و وحشتناک کرده بود. ههسو خودش در کف این همه هنری که به کار برده فرو میرود.
دست زدن ههسو به زخمهای روی صورت و بدن وانگسو بخش دیگری از ایجاد حس همدردی همراه با تم جنسی در داستان است که رخ میدهد. و البته با همه این تفاسیر عشق اولین حرف را در طول این داستان میزند.
از دیگر جاذبههای این فیلم برای بانوان؛ فن آرایشگری ههسو است.او مدام در حال ساختن صابون و کرم و چای و دمنوش است.
از عطر رز بلغاری که شاهزاده بك آه برایش هدیه تولد آورده استفاده میکند تا صورت جانگ را که در جنگ ها سوخته، ترمیم کند. از ماسک صورت برای زیبا کردن چهرهی همسر شاهزاده اون استفاده میکند.
این کارها برای خانمها جذابیت دارد. زنان به طور پیش فرض عاشق آرایش کردن خودشان هستند.
تاکید بر استفاده از لوازم آرایشی و ابزارهای آرایشگری در این فیلم نشان میدهد نویسنده به خوبی توانسته بستری را برای تبلیغ کالاهای آرایشی خودش ایجاد کند. و البته این کار یعنی آرایش کردن و آرایشگری در طول قصه به عنوان یک ارزش برای خانمها به شمار میرود تا آنها را بیشتر و بیشتر به این کار ترغیب کند.
آنجا که میونگهه همسر شاهزاده هشتم از ههسو میخواهد او را آرایش کند تا در آخرین نظر در چشم همسرش زیبا باشد؛ بخشی از هنر نمایی ههسو به عنوان آرایشگر است. قصد این کار جا انداختن ارزش آرایش برای زن است.
استفاده از كرم پوشاننده زخم در خلال قصه
تا اینجا به دو اصل از اصول اقناع مخاطب اشاره کردم.
1. استفاده از زیبایی علی الخصوص زیبایی جنسی
2. نشان دادن معصومیت برای برانگیختن احساسات
حالا درباره اصل سومی سخن میگویین با نام ادعای آشکار
همان طور که قبلا اشاره کردم کاملا مشخص هست که این فیلم برای تبلیغ یک کرم و یک عطر ساخته شده است كه در بالا تصوير كرم مورد نظر را ميبيند.
ادعای آشکار درباره کرم به این طریق اتفاق میافتد که ههسو با همچین کرمی با این مشخصات که آن را در زمان آینده؛ خودش ساخته و میفروشد؛ الان توانسته زخم روی صورت وانگسو را خیلی ماهرانه بپوشاند و او را از این رنج ابدی طولانی که در آن گرفتار شده و روزگار او را سیاه کرده؛ نجات دهد.
زخم بزرگي كه روي صورت وانگسو نقش بسته و با استفاده از كرم پوشاننده زخم پوشيده و ترميم ميشود
حس اعتماد به نفسی که بعد از این به وانگسو وارد میشود خودش گواه این مطلب است که این کرم قطعا مشکلات ما را حل خواهد کرد.
از طرف دیگر به صورت آشکار نشان داده مي شود که انواع مختلف این کرم با رنگ پوستهای متفاوت سازگار است. در بخش آموزش روش ساخت این کرم به وانگسو هم تاکید میشود؛ کرم را طوری درست کن که همرنگ پوست خودت باشد. اینها یعنی به طور آشکارا درباره توانمندی این کالا در پوشاندن مشکل بزرگی مثل یک زخم عمیق در چهره؛ سخن به میان آمده.
درباره روغن رز بلغاری هم در ابتدا گفته میشود این روغن خیلی خاص است. از طریق بازرگانان ایرانی تهیه شده و خیلی با ارزش و گران قیمت است.
نشان دادن عطر رز بلغاري خاص در خلال قصه
در ادامه گوهاجین را نشان میدهد که درباره خواص این عطر با خانمهای جوان در مغازهاش در حال گفتگوست. بعد از آن در سکانسی که از این روغن برای ماسک صورت استفاده شده؛ ههسو آشکارا میگوید این عطر یا در واقع بهتر است بگوییم گلاب غلیظ؛ توانمندی این را دارد که پوست را روشن و شادابتر کند.
اشاره مستقیم به این توانمندیها در این فیلم بدون اینکه توجه مخاطب را به خودش جلب کند واقعا جالب توجه است.
درباره خود خوانندگان بازیگر این فیلم هم ما شاهد تبلیغ هستیم.
در اثنای داستان در بخشهای مختلفی برای هر سکانسی یک موسیقی و شعر در نظر گرفته شده که خوانندگان آن از همین گروههای عضو همین کمپانی هستند. به علاوه خانم آیو در یک بخش از داستان به هنر نمایی می پردازد و خودش با صدای خودش آواز میخواند.
تبلیغات کالاها و آدمها در این سریال به طور دقیقی انجام میگیرد.
فن اقناع مخاطب ديگري كه در اين سريال بكار رفته دروغ بزرگ است.
اصل قصه که گوانگجونگ یک پادشاه خونریز است یک دروغ بزرگ است. البته در پایان داستان ما با مقداری کشت و کشتار برای حفظ تاج و تخت مواجه هستیم اما او همهی برادرهایش را به همراه خانوادههایشان به قتل نمیرساند. او فقط یک برادر را میکشد آن هم مجبور به اين كار میشود.
دروغ بزرگ بعدی رفتن روح دختری از قرن 21 به بدن دختری در قرن 5 قبل از میلاد است. انقدر گوهاجین در این نقش فرو میرود که در آخر قبول میکند ههسو باشد و هویت واقعی خودش را فراموش کند.
دروغ بزرگ دیگر آنجاست که ههسو برای اینکه خودش را یک سانحه دیده نشان بدهد؛ به همهی شخصیتهای داستان دروغ میگوید. او به دروغ میگوید من از وقتی سرم صدمه دیده همه چیز را فراموش کردم. حتی خواندن و نوشتن را. در حالی که در واقعیت او اصلا خواندن زبان چینی و نوشتن آن را بلد نیست. چون در دانشگاه واحد این درس را پاس نکرده. 🙂 او حتي در شناخت آدمها هم دچار اشتباه میشود و با این نکته آنها را رفع و رجوع میکند که من حتی خودم و اسم خودم را هم یادم نمیآید.
دروغگویی در طول داستان بسیار چشمگیر است. چون اساسا داستان بر پایه این دروغهای بزرگ شکل گرفته است.
شدت یکی دیگر از فنون اقناع مخاطب هست که ما با آن رو به رو هستیم.
به حدی غلیان احساسات در این فیلم وجود دارد که دست آخر بیننده را از زندگی نا امید میکند.
شدت تنفر ملکه از فرزند خودش که قابل درک نیست.
پایان دردناک برای شاهزاده دهم که معصوم و بچه سال است.
شدت رنجهایی که ههسو متحمل میشود تا به آزادی برسد.
شدت اندوه وانگسو برای از دست دادن ههسو!
شدت تاسف شاهزاده هشتم برای تباه کردن زندگی خودش بعد از پایان ماجراهایی که برای او و ههسو اتفاق افتاده.
و …
اینها همگی قصد دارند چیزی را به شما القا کنند. در پس این همه رنج و سختی که برای وانگسو اتفاق افتاده؛ که مادرش صورت را او را دریده، او را از خانه ترد کرده، اصلا مایل نیست او را به فرزندی خودش بپذیرد. وانگسویی که در شینجو مورد بیمهری قرار گرفته. بارها از همسر فرماندار شینجو کتک خورده. گرسنگی و تشنگی کشیده. در بیابان رها شده تا طعمه گرگها شود. درخت مورد علاقهاش را آتش زده تا گرگها را کشته و خودش زنده بماند. تنهایی بی حد و حصر وانگسو و … که همه اینها به خاطر یک مشکل کوچک اتفاق افتاده. زخم روی صورت وانگسو. و چه چیزی این همه شدت غم و اندوه را از بین میبرد؟ کرم پوشاننده زخم
برجسته سازي فن ديگري براي اقناع مخاطب!
برجسته سازی مشکل زخم روی صورت و بزرگنمایی آن به وسیله بیان زندگی تلخ وانگسو بخش دیگری از فنون اقناع مخاطبی است که در داستان شکل گرفته.
حالا با همه این تفاسیر اما آنچه ما در این سریال مشاهده میکنیم فقط تبلیغات نیست.
سریال عشاق ماه با هدف جذب مخاطب قشر مونث جامعه؛ سعی کرده آموزشهای اخلاقی را هم در داستان خودش بگنجاند.
مثل وفاداری به همسر
چشم نداشتن به شوهر دیگران
دوست نشدن بیحد و حصر زنان با مردان جوان.
نزدیک نشدن به مناصب حکومتی و نداشتن حرص و طمع
مهر و محبت داشتن زن و مرد نسبت به یکدیکر که میتواند یک زندگی مشترک را به خوبی اداره کند.
اعتماد به همسر و صبر و استقامت در زندگی مشترک
لزوم آراستگی برای همسر
لزوم آرامشگری زن برای شوهر
لزوم تکیهگاه بودن مرد برای همسر
غیرت به خرج دادن برای ناموس و حفظ همسر از این طریق
اینها چیزهایی است که تفکر بودایی و مسیحی حاکم بر داستان در حال نهادینه کردن آنها در ذهن خانمهای کرهای است.
اما چند نکته جالب دیگر اینجا وجود دارد.
این که زنان در قرن 5 قبل از میلاد عفیف و با حیا بودهاند یعنی عفت یک امر غریزی است.
این که مردان قصه غیرت به خرج میدهند؛ با وجودی که نامی از غیرت در داستان برده نمیشود و فقط نشان داده میشود؛ این به آن معناست که غیرت ورزی یک امر غریزی است.
حس مالکیت که شاهزاده چهارم درباره ههسو آن را مدام به صورتهای مختلف تکرار میکند یعنی مردها در آن زمان به طور غریزی نسبت به همسری که اختیار میکردهاند غیرت داشتهاند.
این مالکیت که وانگسو مدام تکرار میکند واقعا به معنی مالکیت یک شی نیست. دقیقا منظور او این است که تو فقط همسر من هستی نه کس دیگری. و این یعنی غیرت.
این که برای مردان آن زمان شجاعت به خرج دادن ههسو یک چیز غیر عادی است یعنی به طور غریزی آنها انتظار دارند زن مطیع و با حیا باشد. نه اینکه مدام در حال برپا کردن آشوب باشد و با همه مردان و زنان جامعه به ستیز برخیزد.
شاهزاده هشتم در جایی به ههسو میگوید: جالب است. اول حافظهت را از دست دادی حالا هم شجاعتت رو به رخ من میکشی.
یا شاهزاده چهارم میگوید:” تو آدم عجیبی هستی. چطور انقدر شجاعت داری که با من این طور حرف بزنی؟”
یا امپراطور میگوید:” تو از هر مرد جنگجویی که میشناسم شجاعتری”
اینها با اینکه یک نوعی از تشویق را به دنبال دارد اما در حقیقت در پی نفی این عمل است. یعنی زن باید مطیع باشد. سر به زیر باشد. حیا کند و در برابر بزرگ و کوچک قد علم نکند. حالا البته شاید بشود گفت این بخش از سخن خیلی هم الان درباره زنان امروز کارساز نیست. الان شاید اتفاقا همان شجاع بودن در برابر آدمها برای خانمها یک حسن به حساب بیاید.
خلاصه بحث اینکه در سریالهای کرهای از این دست سعی میکنند دختران و زنان خودشان را به این طریق تربیت کنند تا نهاد خانواده مستحکم شود. بعد برای مخاطب خارجی علی الخصوص وقتی قرار است مسلمانان آن فیلمها را ببینند؛ چه چیزی را ارائه میدهند؟
برهنگی؛ بیعفتی؛ بیغیرتی؛ بیموالاتی و اباحه گری.
البته در این فیلم هم سعی شده به خصوصیات زشت مردم کره که البته از نظر خود آنها بد نیست هم اشاره بشود. مثل نوشیدن بی حد و حصر مشروبات الکی که در فیلم از حد اعتدال گذشته. یا ارزشمندی رقص و جایگاه ارزشمند داشتن رقاصهها حتی در زمان حال.
رسيديم به انتهاي مطلب
جنگ نرم خیلی دقیقتر و حسابشدهتر در جهان در حال پیگیری است.
توجه به این نکته که کرهی جنوبی از نظر سیاسی برخلاف كره شمالي كشوري وابسته به آمریکا است و مردم كره جنوبي به دنبال پياده كردن ارزشهاي اجتماعي غرب در جامعه خود هستند برای ما باید درس عبرت باشد.
کره جنوبی دارای اولین شبکه ملی اطلاعات است اما دولت كره سعي در کنترل ذهن مخاطبان خود دارد تا از اين طريق بتواند سلطه خودش بر جامعه را مستحكم كند. و جالب اینجاست که آنها با تولید فیلمهای تاریخی از این دست قصد دارند هم افتخارات کشورشان را زنده کنند هم سبک زندگی خودشان را تبلیغ کنند و جوانها را با این روش به سنتهای مورد نظر خودشان پایبند نگه دارند. اما از طرفی زنان امروز کره زمین تا آسمان با چیزی که در فیلمهایشان نشان میدهند متفاوت هستند. سطح سخیفی از اباحهگری بین همین خوانندگان معروف زن و مرد در کره در جریان است که باعث شده سالیانه حد اقل یکی از این خوانندگان و بازیگران معروف دست به خودکشی بزند.
همین جناب لی جون گی که ظاهرا به سختی به جایگاه خوانندگی و رقاصی و بازیگری خودش در عرصه هنر کره جنوبی رسیده؛ با همبازی خودش در سریالهای گذشته سالها نامزد بوده و بعد از هفت سال او را رها کرده و بعد از مدتي زمزمهی دوستی و رابطه مخفیانه او با خانم آیو در نشریات کره شنیده میشد که کمپانی اين دو بازيگر سعی کرد آن را رد کند. یعنی اباحه گری که در فیلمها به تصویر کشیدهاند در دنیای واقعی هم گریبان بازیگران و خوانندگان مطرح را گرفته اما باز هم سعی در اشاعه آن دارند.
نکته دیگر تحت کنترل بودن این خوانندگان و بازیگران معروف توسط این کمپانیهاست. آنها چون توسط این کمپانی مشهور میشوند نسبت به آن متعهد هستند تا هنجارهای اجتماعی را زیر پا نگذارند. اگرنه قطعا اخراج میشوند. نمونهاش رفع سوء تفاهم دنبال کنندگان زندگی این دو خواننده است که اتفاق افتاده و کمپانی اعلام کرده آنها فقط در زمان بازی در این فیلم با هم در فضای مجازی در تماس بودهاند و بعد از آن فقط یک بار آقای لی یک ماشین غذا برای خانم آیو ارسال کرده تا در فیلم جدیدش از آن استفاده کند.یعنی کنترل ستارهها در آن کمپانی به صورت جدی انجام میشود.
خب.
فکر کنم برای پرداختن به این فیلم تا همینجا کافی باشد.
از نظر ادبی هم میشد به این سریال پرداخت اما فکر کنم دیگر بیشتر از این جالب نیست بهش بپردازیم. 🙂
همان طور که قبلا هشدار دادم برای زیر 18 سال اصلا تماشای این فیلم را توصیه نمیکنم. شما هم اگر تماشا کردید سانسور دستی را قطعا انجام بدید. این گناهان را تماشا کردن اثر سوء دارد. خودتان الحمد لله استادید.
و بعد اینکه خیلی تماشا نکنید. با اینکه میدانم تماشا نکردنش واقعا دشوار هست. اعتیاد آور است برای خانمها قطعا ☺️ چون اساسا ساخته شده که این طوری باشد. 🙂
ممنونم از همراهی شما عزیزان.
امیدوارم شما هم نقدهای خودتان را برای ما بنویسید. واقعا نیاز داریم به این فیلمهای سینمای خانگی فکر کنیم. آینده و ذهنیت مردم در این سینمای خانگی در حال شکل گیری است. خواهش میکنم شما هم این کار را شروع کنید.
براي مطالعه ي باقي نقدها ميتوانيد به ديگر صفحات وبلاگ ما مراجعه كنيد.