بسم الله
لشکر منسجم امیرالمومنین علی علیه السلام وقتی با قرآنهای سر نیزه رو به رو شد از هم پاشید. سربازها دو دسته شدند و شروع کردند با هم جنگیدند. یک دسته میگفت قرآن سر نیزههاست. نباید با این جماعت جنگید. یک دسته هم میگفت قرآن ناطق است که مهم است نه تکههای کاغذی که سر نیزههاست.
اما دست آخر چشم ظاهر بین بود که پیروز میدان شد. تیغ روی گلوی قرآن ناطق گذاشت تا آنرا خاموش کند بلکه تکه کاغذی که سر نیزهها شده را نجات دهد.
کاش قدر گوهر را آدمها بیشتر میدانستند.
فقط یک فتنه مثل این میتوانست سپاه علی علیه السلام را از هم گسسته کند. فتنهی دعوای داخلی بین نیروهای انقلابی!
بسم الله
امروز خیلی دلتنگ بودم.
یعنی بهتر است بگویم بعد از اینکه دربارهی امامت حضرت حجت بن الحسن علیه السلام بر کل هستی فکر کردم؛ دلم تنگ شد.
به این نتیجه رسیدم که کاش غصههای آقامون فقط مربوط به ما شیعهها بود. یادم نبود که حضرت برای تمام خلایق عالم غصه میخورد.
برای همهی آنها که به جای خدا بت میپرستند. برای بودا پرستها؛ شیوا پرستها؛ گاو پرستها و… ناراحت است و غصه میخورد.
برای همهی آنها که یهودیت منحرف را پیشه خود قرار دادهاند یا مسیحیانی که برای خدا فرزند و جسم قائل شدند یا برای زرتشتیها که همراه با خدای خیر به خدای شر هم معتقدند؛ دلش میسوزد.
شاید حتی برای آنها که نه خدایی را قبول دارند و نه میخواهند که یک موعود داشته باشند هم دلش بسوزد. برای بیکسی و نداریشان!
فکر میکنم خیلی شیعههای بدی هستیم که آقایمان را توی این دنیای بزرگ با این همه گرفتاری تنها گذاشتهایم.
الان وقت سر و کله زدن سر عفاف و حجاب نیست. بعد از چهل و چند سال که از حکومت اسلام گذشته؛ الان ما باید به ارسال حکومت اسلامی به نقاط دور دست دنیا فکر میکردیم نه اینکه تازه بر سر وکالت دادن به پهلوی بحث کنیم.
کاش یک جو معرفت تو وجود ما پیدا میشد. آن وقت شاید غصههای آقایمان توی این دنیا کمتر از اینها بود.
آقاجان!
امشب دلم برای شما خیلی تنگ شده. امشب با خودم گفتم:” یعنی آقای ما کجای این دنیاست؟ آیا کسی هست که تنهاییاش را با او پر کند؟ آیا همراهی هستدکه او را تنها نگذارد؟ اصلا چیزی خورده؟ لباس مناسبی پوشیده که بیمار نشود؟ اصلا کسی دلش برای او تنگ شده است؟"
دل من که برایت خیلی تنگ شده؛ باقی آدمها را نمیدانم!
بسم الله
اعتقاد به منجی و آینده ی بشریت در عصر ظهور او، در همهی ادیان توحیدی و غیر توحیدی، یکسان است. با تطبیق علائم ظهور در کلیه کتب آسمانی در مییابیم که اکثر آنها درباره یک برهه از زمان سخن میگویند. و بررسی منجی ادیان مختلف ما را به این نکته میرساند که همه ی این افراد که در کتب مختلف معرفی شده اند در حقیقت یک نفر میباشند.
نامهای مبارک صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقیه الله، که در کتب مذهبی دیگر ادیان برای وجود مقدس منجی بیان شده است، همه نشان از یک نفر دارد. اسامی مختلف موعود در زبانهای مختلف همگی به یک معناست و شمایلی که برای او ترسیم شده همگی بر یک شخص تطابق میکند.
سوشیانس زرتشیان، لند بطاوا در باور هندویان، مهمید آخر در انجیل، ماشیع در تورات عبرانی، فیروز در کتاب اشعیای نبی، بهرام در ابستاق زند و پازند، ویشنو در کتاب ریگ ودا، شماخیل در ارماطس و… همه و همه یک آرزوی مشترکاند. مهدی موعود! موعود جهانیان! آرزوی همه ی امتها و ملتها از ابتدا تا کنون.
اسها، اسلاوها، سلتها، ژرمنها، اهالی صربستان، اقوام اسکاندیناوی، همگی منتظر موعودند. در بیان آنها آرتور، اورین، کالویبریک، بوخص، بوریان بوریهم نامهای مقدس موعود است.
موعود همه عالمیان!
شاید مردم جهان ندانند میلادت کی فرا رسیده اما شما به فکر همه آنهایی! همه کسانی که چشم امید به آمدنت دارند. همه آنهایی که منتظر قدوم سبزت روزهای بسیاری ایستادگی کردهاند. همه آنهایی که ایمان خود را مستحکم نمودند تا به یاریات بشتابند.
موعود همه جهانیان مهدی جان!
گاه آمدنت دیر گشته. آرزوهای مردم جهان کی محقق میشود؟ دنیا تشنهی عدالت و محبت توست!
✍ به قلم خودم ??
پ.ن: نبشتههای قدیمی خودمان از وبلاگ نبشتههای دم صبح را منتقل میکنیم در این صفحه برای رضای خدا قربه الی الله. باشد که خدای مهربان از سر تقصیراتمان بگذرد. ?
ادرس این مطلب در وبلاگ نوشتههای دم صبح:
https://neveshte.kowsarblog.ir/موعود-همه-جهانیان
بسم الله
از دلایل غیبت حضرت حجت بن الحسن علیه السلام؛ ترس از کشته شدن ایشان توسط دشمنان بوده است.
آیا امروز این ترس از میان رفته است؟
چکار کنیم تا امنیت دنیا را فرا بگیرد و زمینهی ظهور حضرتش (صلوات الله علیه و علی اجداده طاهرین) فراهم شود؟
تنها راه؛ قوی شدن است.
قوی شدن در دین. قوی شدن در علم. قوی شدن در حکومت اسلامی در همهی زاوایای آن.
قوی شدن یک عزم جدی عمومی میخواهد. باید این نیاز در دل جوانها ایجاد بشود تا حرکت کنند و خودشان را به حکومت جهانی مهدی موعود علیه السلام برسانند.
وظیفهی ما به عنوان بیسمچیهای این لشکر این است که این پیام را به تک تک افراد این کشور برسانیم.
#تاجگذاری_امام_زمان علیه السلام
بسم الله
هرچه که فکر میکنم درباره چه چیزی بنویسم هیچ کلامی به ذهنم نمیاد.
یک سوال دارم فقط!
آیا واقعا طوفان توییتری و هشتگ زدن و نوشتن دلنوشته مهدوی چقدر به مساله ظهور حضرت کمک میکند؟ یعنی میخواهم بگویم اصلا تاثیری در جلو انداختن ظهور حضرتش دارد؟ یا برعکس؛ جلوی آمدن آقاجان را همین کارها میگیرد؟
خیلی این مساله ذهن مرا درگیر کرده. توییتر که اساسا مال صهیونیستهاست. تلگرام هم همینطور. فیس بوک، واتس اپ، تانگو، سیگنال …
اصلا بهتر است بگویم فضای مجازی که ساخته دست شیطان پرستان صهیونیست است. هرکجای اینترنت بنویسی و هشتگ بزنی اصلا برای اعتلای صهیونیستها و تفکرات شیطانی آنها قدم برداشتی. حتی دست گرفتن همین گوشی سامسونگ؛ هوآوی؛ اپل … ! به نظرم ما هر قدمی برمیداریم از آقاجانمان دور میشویم. این کارهای بیهوده فقط سر ما را به دنیا و جذابیتهاش گرم کرده. اصلا باعث آمدن آقایمان نمیشود که هیچ؛ خودش عامل بدبختی ماست. ما را از آقاجانمان دورتر میکند.
اینها را اگر یک وبلاگ نویس با گوشی سامسونگ بنویسد که توی گوگل دیده بشود آیا به نظر شما درست هست؟ ?
به نظرم باید روی تغییر استراتژی فکر اساسی کنم.
بسم الله
برای تحقق حکومت جهانی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف لازم است تا مقدماتی چیده شود. جامعه جهانی به حد اقلهایی برسد که توان تحمل حکومت مهدوی را داشته باشد. باید قبل از ظهور برای همه مردم تداعی بشود که اگر آقا بیاید چه حکومتی و چه سبک زندگیای و چه سیره مملکت داری قرار است رایج شود. باید همه این مقدمات چیده شود تا امر ظهور محقق گردد.
حضرت حجت بن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء وقتی خواهد آمد که جهان یک سره مومن شده باشد و حکومتی یک پارچه از اسلام به وجود آمده باشد؛ یا دست کم حکومت شیعی قدرتمندی در جهان مستقر شده باشد که این حکومت به دست مهربان آقایمان سپرده بشود و ایشان حکومت جهانی خود را شروع کند. زیرا به هیچ وجه ممکن نیست حضرت ولی عصر ارواحنا فداه زیر پرچم دولتهای ظالم زندگی کند یا تحت فرمان دولتهای فاسد باشد.
این مقده چینی وظیفه ماست. ما که ادعا داریم منتظر آمدن حضرت حجت بن الحسن العسگری هستیم. ما که منتظریم تا دولت حقه مهدوی برپا بشود و زیر سایهش آسوده خاطر از فساد و تباهی زندگی کنیم. وقت ظهور که برسد دیگر زمانی برای اصلاح امور نیست. همه چیز باید محقق بشود تا آقا بیاید.
برای این منظور لازم است تا ما تمدن اسلامی شیعی را پایه گذاری کنیم. این سبک از زندگی و تعاملات را به جهان مصادره کنیم. برای این منظور لازم است تا قدرتمند باشیم. زیر سلطه هیچ بیخدای کافری قرار نداشته باشیم. برای همین باید تلاش کنیم از جهان مادیگرای شیطان پرست مستغنی شویم.
ما لازم است بتوانیم خودمان همه چیز را تولید کنیم. علم همه چیز را خودمان داشته باشیم. روش تولید همه چیز را با معیار اسلامی خودمان طراحی کنیم. کالاهای مختلف را خودمان بسازیم. و در کل امورات زندگی از شرق بت پرست و غرب شیطان پرست مستغنی باشیم.
یکی از اموری که لازم است در آن به خودکفایی برسیم فضای مجازی و علم کامپیوتر و فن آوری اطلاعات است. همین علوم کامپیوتری در حال حاضر ما را صد در صد محتاج به یهودیان صهیونیست کرده است. همین ویندوز ناقابل که نباشد زندگی ما دچار اختلال میشود و آنها از طریق همین ویندوز ما را تحت سلطه قرار میدهند. مثلا با طراحی ویروسی همهی پالایشگاهها، مراکز هستهای، نیروگاههای برق، سدها، وسایل ناوبری هواپیما و کشتی و خلاصه همه چیز را از بین میبرند.
ما باید حتی در زبان برنامه نویسی از غرب بینیاز شویم. زیرا زبانی که آنها هم میشناسند، بسیار قابل پیشبینی است. چون خودشان آنرا طراحی کردهاند. شاید بشود گفت حتی بهتر از ما بلدند با آن طراحی نرم افزار و برنامه کنند.
ما برای اینکه از سلطه غرب خارج شویم باید شبکهی اینترنت خودمان را داشته باشیم. شبکهای که داخل کشور خودمان باشد. با عبور کشتی از خلیج فارس کابلش قطع نشود که ما را از جهان پیرامونمان بیخبر بگذارد. باید طراحی داخلی داشته باشد که قابل نفوذ دشمنان سایبری نباشد. باید مراکز سرور و ذخیره دادهی آن داخل کشور خودمان باشد که از دستبرد دزدان بین المللی در امان باشد. زیرا روحیات جمعی یک جامعه برای پیش بینی احتمالات تنشی در آن جامعه بسیار ارزشمند است. با همین اطلاعات ساده میشود جنگ امنیت روانی راه انداخت و جامعه را دچار تزلزل کرد. جامعه که متزلزل بشود در هر لحظه آماده است تا منفجر شود و انقلاب درونی برپا کند. انقلاب که رخ بدهد قطعا بر اساس باورهای اسلامی و شیعی نیست. برپایه غرب زدگی و شیطان پرستی و فساد خواهد بود. کما ملئت ظلماً و جوراً.
باید داروهای ساخت خودمان را داشته باشیم. علم پزشکی خودمان؛ علم جامعه شناسی خودمان؛ علم روانشناسی و تربیتی خودمان؛ علم فیزیک و شیمی خودمان… باید همه علوم را خودمان بر پایه یافتههای دینی اسلامی و شیعی پایه گذاری کنیم. علوممان برپایه تفکر ناب اسلامی باشد نه برپایه بیخدایی. فلسفه کانت که منشاء انسان را از میمون میداند درست است یا آیه قرآن که میمونها را مسخ شده نسلهای گذشته بشری به حساب میاورد؟ و قطعا کانوا قردهً خاسعین درست است نه سخنان کانت که اعتقادی به وجود خدا ندارد و میگوید خداباوری افسون ملتهاست.
با تفکرات غربی و شرقی که ما داریم حالا حالاها بعید است به حکومت موعود جهانیان برسیم. باید طرحی نو دربیاندازیم برای منتظر واقعی صاحب العصر و الزمان علیه السلام شدن.
حالا شاید قابل درک باشد که بگویم باید از نرم افزارهای خارجی خارج بشویم و به پیام رسانهای داخلی اکتفا کنیم. حتی اگر خوب و کاربردی نباشند. چون ما باید خودمان مملکت امام زمان علیه السلام را بسازیم. با کمک همدیگر. هیچ کسی توی این جمع نیست که جایگاهش با دیگری متفاوت باشد. باید هر کسی سهم خودش را در تحقق جامعه اسلامی شیعی امام زمانی اجرا کند تا جامعه مهدوی هرچه زودتر محقق گردد.
ترس از لولو و افتادن در دیگ حلیم
نمیدانم این یک ضرب المثل هست یا فقط زاییده ذهن خلاق من؟! اما هرچه هست من معتقدم واقعی و موشکافانه است.
بعضی وقتها مادرها انقدر بچه را از لولو میترسانند که طفلک از ترس لولو میافتد تو دیگ حلیم. حالا حکایت ما در مسائل مختلف کشورمان مَثَل همان بچهی ترسیده است. همیشه انقدر پیازداغ ماجرا را زیاد میکنند که تعقل و تحلیل و تفکر را بالکل مختل مینمایند و خوب جای اینکه برحذر داشته شویم میافتیم تو دیگ ندانم کاری دیگری.
ماجرای انتخابات مجلس یازدهم تقریبا چیزی مثل همین مورد است. گروههای مختلف اصولگرایی با تفکر حذف حریف اصلاحطلب از گردونه رقابتها، روی موج ترس و وحشت و هیجان مردمی سوار شدند و پیروز انتخابات شدند. اما در این میانه مردم اصلا تحقیق و تفحص نکردند که شخص معرفی شده از کدام گروه سیاسی هست و قرار هست کدام آرمان را در مجلس دنبال کند. فقط صرف معرفی توسط یکی از کانالهای اصولگرایی رای خود را به این افراد سپردهاند.
از منظر سیاسیون اتحاد بین گروههای اصولگرایی در مجلس بسیار حائز اهمیت هست. در چند روز گذشته شاهد لابیگریهای بیشماری از مجلسیان با گروههای مختلف بودیم تا رییس مجلس را انتخاب کنند. جایگاهی که در این قوه از اهمیت بالایی برخوردار است. اما مردم در این انتخاب چه نقشی داشتند؟
گسیل داشتن نمایندگانی شاخص که هر کدام میتوانستند تغییر اساسی در سیاست کشور ایجاد کنند و همگی مهرههای بزرگی در عرصه سیاسی کشور هستند؛ به طور همزمان به مجلس شورای اسلامی؛ دقدقهی این موضوع را ایجاد نموده بود که ممکن است نمایندگان به هیچ اجماعی برای انتخاب هیات رییسه مجلس نرسند.
از طرفی باقی این مهرهها فقط در حد یک نماینده عادی حق فعالیت در مجلس و عرصه سیاست کشور خواهند داشت. یعنی عملا ما مهرههای ارزشمندی را فشل قرار دادیم تا بیشتر از حد نمایندگی مجلس نتوانند ورود کنند.
البته شان نمایندگی مجلس شان والا و مهمی است اما این افراد که بارها در انتخابات ریاست جمهوری حضور داشتهاند آیا این جایگاه آنان را راضی میکند؟
از طرفی همهی گروههای اصولگرا تفکرات یکسانی ندارند و ممکن است بین خودشان هم خصومتهایی ایجاد شود. بنابراین به نظر می رسد مجلس پیش رو با بحران عدم تمرکز آرا بر روی مسائل مطروحه دچار شود.
با توجه به از دست دادن پایگاه مردمی اصلاحات؛ برنده شدن این گروه از سیاسیون در مجلس تقریبا غیر ممکن بود. اما گروههای اصولگرا با ایجاد وحشت بین مردم عرصهی تفکر انتقادی و تحلیلی را از ایشان صلب نمودند. بنابراین شاهد حضور نمایندگانی از هر طیف اصولگرا در مجلس هستیم که ممکن است هیچگاه منافع عمومی را بر منافع حذبی مقدم ندارند.
امید است در انتخابات پیش رو مردم غیور ایران اسلامی به تفکر و تحلیل بیشتر بپردازند و از انتخاب هیجانی و بدون فکر بپرهیزند.
دارد عید غدیر از راه میرسد و هر روز نبودنت بیشتر از روزهای قبل خودش را نشانم میدهد.
چگونه تاب بیاورم روزها و سالها که میرود و تو نیستی؟
عید بیاید و پسر فاطمه در پس پرده غیبت باشد؟ این چه روزگار غریبی است؟
جشن ریاست و امامت و ولایت و ولیعهدی پدر آدم باشد بعد پسرش نتواند رخ بنماید و صدر مجالس بنشیند و از میهمان تفقد کند؟
آقای غریبم. مهربانم. نازنین پدرم.
کجای این عالم شال سیادت به کمر بستهای و خدمت عوام الناس میکنی که برای پدرجانت جشن برپا کردهاند؟
مظلوم عالم! مظلومتر از بابای غریبت امیرالمومنین علی(ع)!
کی شب فراغ به سر آید و صبح دولتت بدمت؟
که طلعت نورانیات چراغ رهاست.
دل یتیمان و بیچارگان امت جدت رسول خدا صلوات الله علیه و آله وسلم برای آمدنت لحظه شماری میکند. از در درا که عید غدیر با حضورت مصفاتر میشود.
اللهم عجل لولیک الفرج
والعافیه و النصر
وجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه
… و اما الحوادث الواقعه فرجعوا فیها الی روات حدیثنا.
#روایان_حدیث
طی چند جلسه قصد دارم به تبیین این حدیث بپردازم. امیدوارم برای کسی به درد بخورد. نه که، مثل همیشه، فقط برای مولایم مینویسم و او مرا تفقد میکند.
برای شروع بحث، باید ابتدا سند این حدیث را مورد بررسی قرار دهیم.
این حدیث گوشه ای از پیام حضرت حجت ابن الحسن العسگری _روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه_ میباشد؛ که در جواب نامهی علما به ایشان ایراد فرمودهاند.
آن نامه را اسحق ابن یعقوب کلینی برای حضرتش نوشته بود و سوالاتی را در آن پرسیده بود و به وسیله ی محمد ابن عثمان العمری نایب آخر امام زمان علیه السلام به دست ایشان رسانیده بود.
منبع حدیث، کتاب الاحتجاج علی اهل اللجاج (الطبرسی) ترجمه و شرح غفاری جلد ۴ صفحه ۲۹۰ میباشد.
و حالا ادامه بحث:
و اما الحوادث الواقعه فرجعوا فیها الی روات حدیثنا
الحوادث الواقعه: یعنی اتفاقاتی که در آینده رخ میدهد.
فارجعوا: فعل امر هست و ظهور در وجوب دارد.
الی روات حدیثنا: به راویان حدیث ما رجوع کنید.
از این قسمت بر میآید که:
در زمانهی عصر غیبت که امام حی، در دسترس نیست؛ باید برای پیدا کردن پاسخ مسائل جدید پیش آمده، به راویان حدیث مراجعه کرد.
اما روای حدیث چه کسی است؟
در گذشته راویان حدیث علمایی بودند که از طرف استاد خود اذن میگرفتند تا حدیثی را از ایشان نقل کنند. روات حدیث مردانی ثقه و مورد اطمینان بودند. آنها پشت به پشت روایات را به نسل بعد منتقل میکردند. اما آنها فقط به ذکر حدیث بسنده میکردند و از هرگونه اجتهاد در امر حدیث اجتناب مینمودند. البته تا زمانهای گذشته ضرورتی نیز برای این امر وجود نداشت که کسی به جز از حدیث به چیز دیگری استناد کند.
اما امروزه با گسترش علم و تکنولوژی مواردی پیش میآید که به متن حدیث نمیتوان بسنده کرد و لازم میآید با توجه به فن اصول فقه و منطق و فلسفه به فهم دقیق از احادیث رسید. امروزه روات حدیث در حقیقت مجتهدانی هستند که در امر هر حدیث غور و تفقه میکنند و مسائل روز را از آن استخراج میکنند و امر وظایف شرعی را پاسخ میگویند.
طبق این حدیث اطاعت از امر راوی حدیث و یا به قولی مجتهد جامع الشرایط لازم و واجب و ضروری است. اما حوادث واقعه چیست؟
امر مملکت داری. امر اداره حکومت اسلامی در عصر حاضر. زیرا احکام اولیه که نیاز به فحص فراوان ندارند و از مرور احادیث نیز میتوان به آنها رسید. اما فنون اداره حکومت اسلامی و مشکلات پیش روی حکومت اسلامی که از رهبری مولا دستش کوتاه است، احتیاج دارد که ولی و جانشینی از طرف مولا آنرا هدایت و راهبری کند و این امر را در دست بگیرد.
این شخص را خود حضرت معین نموده است. با کلمه ی راوی حدیثنا. یعنی همان ولی ای که فقیه است. سرپرستی که مجتهد جامع الشرایط است.
در یک کلام ولی فقیه
انفاق در راه خدا باعث میشود راه بندگی برای انسان هموار شود. درهای رحمت خدا به روی او گشاده شود و توفیق عبادات بیشتری نصیب او گردد.۱
اما انفاق فقط از مال نیست.
انفاق در راه خدا شاید کمک یدی شما باشد به یک خانوادهی سالمند، که نمیتوانند خانهشان را تمیز و پاکیزه کنند.
انفاق در راه خدا شاید درس دادن به کودکانی باشد که از نعمت درس خواندن محروم هستند.
انفاق در راه خدا شاید ویزیت کردن بیماران نیازمند توسط یک دکتر در مناطق محروم باشد.
انفاق در راه خدا شاید آموزش قرآن و احکام به خانمهای همسایه بدون در نظر گرفتن هیچ چشمداشتی باشد.
و…
انفاق در راه خدا میتواند آموزش مطالب مختلفی باشد که شما بلد هستید و میتوانید با اشتراک گذاشتن آنها در کوثرنت به دیگر خواهران طلبه کمک کنید.
کمک کنید بهتر آشپزی کنند. بهتر خانهداری و فرزند داری و همسر داری کنند. بهتر درس بخوانند. بهتر تبلیغ کنند.
میتوانید کمک کنید یک شغل خانگی برای خودشان دست و پا کنند. مثلا با کمک شما بافتنی یاد بگیرند یا کیف چرم بدوزند یا پرورش قارچ انجام دهند.
انفاق در راه خدا حتما بذل مال نیست. بذل علم و هنر هم انفاق در راه خدا محسوب میشود. خودمان را از هیچ انفاق و کار خیری که میتوانیم انجام دهیم محروم نگردانیم.
۱. کتاب ترجمه و مفاهیم قرآن. جلد دو
جمعه ای دوباره آمد و من دلتنگ قدمهای تو ام. یا صاحب الزمان!
از یکی دو روز پیش شروع کردم کتابهای با موضوع مهدویت را مطالعه نمودم. قرار است از این پس به عنوان خادم رضوی سلام الله علیه در یک فرهنگسرا سخنرانی پیرامون عقاید حقه ی شیعه ی جعفری و مباحث مهدویت داشته باشم. از وقتی این کتابها را به دست گرفته ام انگار روح تازه ای در من دمیده شده. از اینکه مطالب جدید ببینم یا مرور مطالب گذشته کنم خیلی خوشحال میشوم.
همیشه موضوع سخنرانی هایم را خودم مشخص میکردم و مستمعینم را میشناختم. بنابراین میدانستم باید از چه بگویم و چطور شروع کنم. اما الان که الزام برای انتخاب موضوع هست و باید کلاس درس برپا شود در اولویت بندی مباحث برای طرح در کلاس گیر افتاده ام. یعنی نمیدانم برای این جمع که میخواهم ببینم شان بهتر است ابتدا درباره ی چه مساله ای صحبت کنم؟
درباره ی لزوم حضور امام؟
درباره لزوم شناخت امام؟
درباره ی اصل امامت؟
درباره ی توحید و نبوت تا برسم به امامت؟
راجع به چه چیزی در جلسه ی اول صحبت کنم؟
استاد اکبری همیشه جلسه ی اول که برای جذب مخاطب برپا میشد درباره ی امام حاضر سخن میگفت و سعی میکرد عشق به امام زمان علیه السلام را در دلها بکارد و زنده کند تا میهمانان روز میلاد فردا روز برای کلاس مهدویت خودشان بیاییند. همین طوری همیشه جذب مخاطب میکرد.
انصافا اخلاص استاد اکبری در این زمینه بالا بود.
شاید من هم همین کار را کردم. جلسه ی اول خیلی خیلی اهمیت دارد. هم برای من هم مستمع هم مسئول فرهنگسرا.
خدا کند که بتوانم از پس اینکار هم بر بیایم. باید متوسل به مادر سادات سلام اللله علیها بشوم.
امشب یکهو سر از دریا دراوردم. به خودم که آمدم در غروب داشتم دریا را طی میکردم و از ساحل دور میشدم. حس غریبی داشت.
لذت سواری کردن روی قایق و اینکه اینجا در وسط دریا از همه چیز رها میشوی و فقط خدا باقی میماند و بس! خیلی شیرین بود. یک لحظه با خودم گفتم:” بیخود نیست که ماهی گیرها دلشان میخواهد همیشه در دریا باشند.” آخر آرامش محض آنجا بود.
وسط دریا که رسیدیم قایقران گفت:” اینجا وسط آبه. من نگه میدارم اگر خواستید عکس بگیرید.” و ما هم خیلی محترمانه گفتیم:” ترسیدیم گوشیها مون بیافته تو آب. برای همین چیزی نداریم که باهاش عکس بگیریم.” و در نهایت فقط لذت بردیم و برگشتیم.
نمیدانم من خیلی فضایی ام یا همه وقتی به دریا نگاه میکنند یاد غربت امام غریب میافتند. یاد تنهایی مولایمان صاحب العصر و الزمان.
غروب بود و آفتاب رفته بود و دریا موج میزد و من یاد تنها ترین مرد دنیا بودم و به دریا نگاه میکردم.
آقا جانم یا صاحب الزمان! حال و روز من در این روزها این قطعه شعر معروف است:
” به صحرا بنگرم صحرا تو بینم.
به دریا بنگرم دریا تو بینم.
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت؛
به جز آن قامت رعنات نبینم.”
امشب فقط یک چیز از خدایم میخواهم. اللهم عجل لولیک الفرج!
هرچه که به غروب شب نیمه ی شعبان نزدیک میشوم دلم برای آقای غریبم بیشتر تنگ میشود.
آقا جانم! امشب کجای این دنیا تنها و غریبانه به انتظار نشسته ای؟
امشب دلم شادمان نیست. راستش سال به سال که میگذرد وقتی به این فکر میکنم که این آقا که ما برایش جشن تولد گرفته ایم الان کجای دنیا سرگردان است و از دست ما دلش خون است لبخند از لبانم رخت بر میبندد. کاش امسال روز میلادت روز ظهورت هم باشد!
آقا جان!
قدم به دنیای تاریک ما گذاشتی. واقعا دنیا با قدمهایت روشن شد. امید دل نا امیدان و دردمندان! صفای وجود مومنان! شعف و شادمانی قلب صالحان! آقا جانم یا صاحب الزمان! میلادت مبارک.
این روز عزیز را با غم دوریت به یمن قدوم مبارکت جشن میگیریم و دست دعا به درگاه ایزد منان برمیداریم که ان شاء الله روز موعود نزدیک باشد!
از همان روز اولی که در اولین وبلاگم شروع کردم به نوشتن اعتقاد داشتم در فضای مجازی هم آقایم امام زمان علیه السلام مرا میبیند و کارم را دنبال میکند. برای همین همیشه آخر پستهایم مینوشتم:” ممنون که اینجا هم سری زدید” راستش مخاطب خاصم یعنی مولایم صاحب العصر و الزمان منظورم بود.
شاید تو صفحات مختلف فضای مجازی کسی که شما را بشناسد وجود نداشته باشد که کنترل کند شما به چه پستهایی علاقه مندید یا کدام مطالب را دنبال میکنید یا لایک های شما پای کدام پستها میخورد. اما مطمئنا خدایی که آفریننده ی عالم و آدم و فضای مجازی است حتما میبیند. شاهدش امام زمان علیه السلام هم حتما میبینند. موقع دیدن مطالب مختلف یادتان نرود که یوسف زهرا سلام الله علیه ناظر اعمال ماست. دل نازنینش را آزرده نکنیم.
راستی! گناه دیگران باعث نمیشود ما هم خودمان را دچار گناه کنیم. اگر کسی اصرار دارد عصیانش را به شما نشان دهد شما مجبور نیستید او را ببینید. یغضوا من ابصارهم و یغضضن من ابصارهن برای همچین مواقعی نازل شده است.
پ.ن: غض بصر یعنی چشم پوشیدن. یعنی چشمهایش را بر روی گناه ببندد. در سوره ی نور یک بار این دستور برای مردان آمده است و یک بار برای زنان. پس نگاه نکردن به نامحرم حکم قطعی خداوند است حتی اگر نا محرم اصرار دارد خودش را به شما بنمایاند.
آدم حرصش میگرد!
چهارتا لات بی سروپا و چهارتا مست لا یعقل نشسته اند آن طرف دنیا و لنگشان را دراز میکنند و به بچه های مملکت ما خط میدهند که بروید بانک و مسجد و حسینیه آتش بزنید. برای اینکه حکومت شما همه ی پولش را خرج سوریه و عراق کرده و حالا از جیب شما میبُرد که ببرد آنجا خرج کند. باید به این حرافها گفت:” ما از ارزشهای خودمان در آنجا دفاع کردیم. از تمامیت عرضی خودمان. و به کسی مربوط نیست که درباره اش نظر بدهد.”
یک سردار در دنیا داریم که هیچ کس جرات ندارد به خاطر او به مردم کشور ما بگوید بالای چشمت ابروست. بعد یک سری آدم بی مصرف نشسته اند و میگویند او را باید تحریم کرد. او به کشور صدمه ی مالی وارد کرده. یادشان رفته که داعش تا مجلس ما آمد و اگر آنها نبودند داعش تا الان حتما کل کشور را به آتش کشیده بود.
اینکه ما تو کشور خودمان چطور زندگی میکنیم نه به مریم رجوی مربوط است نه ترامپ نه شاهزاده ی عربستان و نه حتی به محمد حسینی. خودمان خوب میدانیم چطور هم وطن ناراحت مان را آرام کنیم و گره از زندگی اش بگشاییم.
یک حرفی را چند وقتی هست میخواهم بگویم.
به نظر من مردم ما نباید منتظر باشند دولت برایشان کاری انجام دهد. اینکه فقیر و گرسنه تو کشور ما زیاد است عاملش خود ما مردم هستیم. در زمان ظهور حضرت ولی عصر صلوات الله علیه یک نفر فقیر پیدا نخواهد شد که بتوانند بهش زکات اموالشان را پرداخت کنند. چرا؟ تا حالا بهش فکر کرده اید؟
برای اینکه در آن زمان مردم ایمان بیشتری خواهند داشت و خودشان بدون اینکه کسی زورشان کند خمس و زکات اموالشان را میپردازند. به همین خاطر دیگر فقیری باقی نمی ماند. این میشود که در احادیث آمده:” به فقرا التماس میکنند که زکاتشان را بپذیرند. اما کسی نیست که فقیر باشد که مستحق زکات باشد.”
اینکه مردم فقیر هر روز فقیر تر میشوند برای این است که مردم به وظیفه شان عمل نمیکنند. وظیفه ی ما مردم چیست؟
۱. حتی وقتی کم روزی میشویم باید صدقه بدهیم تا خدا روزی مان را افزایش دهد.
۲. خمس مالمان را باید بپردازیم. حتی اگر مبلغ ناچیزی برای مواد غذایی باشد.
۳. از دادن زکات شانه خالی نکنیم. طلا و نقره هایی که زنان از خودشان آویزان میکنند هم ممکن است خمس و زکات بهشان تعلق بگیرد.
۴. از دارایی خودمان باید دست دیگر شیعیان را بگیریم نه اینکه پولهایمان را خرج سگ و گربه هایمان کنیم.
۵. برای جوانها شغل ایجاد کنیم. با دادن وام های بدون بهره برای راه انداختن کار. با دست یا زبان یا آبرو.
همه ی ما به هم پیوسته ایم. هیچ وقت یکی مان از دیگری بی نیاز نبوده و نیست. بیایید انتظار بیخود از دولت را کنار بگذاریم و به وظیفه ی خودمان عمل کنیم. آمدن امام زمان علیه السلام نزدیک نمیشود مگر وقتی که ما به یکدیگر رحم کنیم و آماده ی حکومت مهدوی شویم.
آخر صحبتهای دکتر عزیزی رسیدیم به بحث شان. همین یک ربع برایمان کفایت میکرد که بارمان را ببندیم. مثل همیشه فرمودند:” خانه هاتونو وقف حضرت زهرا سلام الله علیها کنید و نیت کنید و به خانم بگید شما حرم نداری. از این به بعد خونه ی من حرم شما باشه. هرکاری هم تو خونه انجام دادین به نیت حضرت زهرا سلام الله علیها انجام بدید.” دوباره فاطمیه نزدیک است. باید بروم یک پرچم مشکی فاطمیه برای حرم خانم جان تهیه کنم!
اما استاد این جلسه یک حرف دیگر هم زد که دل من را آتش زد. گفت:” تو دعاهاتون از خدا نخواین که آقا رو ببینید. فوقش آقا رو هم دیدین بعدش چی؟ تو یک جلسه ی دیدار با رهبری هزاران نفر درحال دیدار آقا هستند. همه شان آقا را میبینند اما در اون وسط جمعیت آقا یکی را صدا بزند و بگوید بیا جلو! بعد چفیه اش را دربیاورد بدهد به او. این چقدر با هم فرق میکند؟! به آقا بگویید آقا جان. وسط این همه آدم منو ببین!”
آقا جانم!
آخر روی سیاهم که دیدن ندارد. دل سرگردان و حیران از گناهم. اما دلم خوش است که آقایم کریم است. آقاجان! وسط این همه آدم که تو شهر من هستند من را ببین که دیدن تو با دیدن همه عالم فرق میکند. لا اقل شاید نگاه گرم و مهربانت به وجود سراپا تقصیرم بیافتد من هم هدایت شوم.
اما شاید اتفاقا باید خودم را از دید آقاجانم پنهان کنم؟ آیا انتظاراتش را براورده کردم که حالا منتظر باشم نگاهش را سوی من بگرداند؟ شاید آقاجانم هر هفته که نامه ی اعمالم را میبرند نزدش با خودش نچ نچ میکند و خطاب به من میگوید:” تو دیگه چرا؟ تو که نام سربازی ما رو یدک میکشی!”
آقا جانم. دلم برای لحظه لحظه بودن با شما تنگ شده. اما روی دیدارت را هم ندارم. از خودم راضی نیستم چون به آنچه وظیفه ام بود درست عمل نکردم. فقط تنها چیزی که دارم بگویم این است:
آقا جان. اگر چشم مهربانت سوی من خطاکار افتاد فقط من را ببخش که دلت را خون کردم. شما آقای کریم هستی. مولای مهربان به کنیز خطا کارش رحم میکند. آخر خدای عزوجل فرموده است:” ارحم ترحم”
هر وقت تو وبلاگ قدیمی ام مینوشتم آخرین پیامم این بود:” ممنون که اینجا هم سری زدید. یا علی” این جمله را همیشه به این امید مینویسم که اگر یک زمانی آقاجانم یک نظری انداخت به نوشته هایم از نگاه مهربانش تشکر کرده باشم. اما امروز وقتی فهمیدم استادمون وارد کانال شده راستش خجالت کشیدم حتی خیر مقدم بنویسم. چه برسد به اینکه از نگاه گرم و پر محبت شان تشکر کنم. یعنی وقتی مطمئن شدم خودشان هستند خجالت زده شدم از اینکه که مطالبم انقدر دم دستی و پیش پا افتاده و پر غلط هستند که گره از کاری باز نمیکنند.
دلم برای آقاجانم صاحب العصر و الزمان علیه السلام تنگ شده است. با این همه کانال و گروه که در فضای مجازی هست آیا تا حالا توانسته ایم باری از دوش آقاجانمان برداریم؟ راستش را بگویم من که فکر نمیکنم موفق بوده باشم. یعنی انتظارم بیشتر از این بود. عملکردم میتوانست بهتر از اینها باشد.
نمیدانم آیا تعداد ممبرهای یک کانال به معنی موفقیت است یا ناکامی؟ مثلا اگر درباره ی خدا مینویسم و کانال من چند نفر محدود عضو دارد موفق نیست؟ یا نه مستمعان ما در فضای مجازی حال ندارند درباره ی خدا حرف بشنوند؟
به نظرم یک آسیب شناسی کانال داری بین مذهبی ها لازم داریم. بنشینیم دور هم و ببینیم واقعا چقدر از حرفهای ما را ممبرهایمان میخوانند و بهش عمل میکنند؟ یا آیا واقعا ضرورت دارد هزاران گروه برای این منظور ایجاد کنیم که همگی به صورت موازی یک کار واحد انجام بدهیم و هیچ کسی هم حوصله نکند مطالب ما را بخواند؟
البته بد نیست روی چتهای تک نفره و گروهی مان هم تو این گروه های تلگرامی فکر کنیم. کم نبودند مذهبی هایی که به اسم پاسخ گویی به شبهات آخر و عاقبت به شر شده اند.
تقریبا میشود گفت یادم رفته بود آقا جانم فضای مجازی ما را هم میبیند. برایش باید پیغام خوش آمد بنویسم.
آقا جانم!
ممنونم که اینجا هم سری زدید. یا علی
#دلنوشته_مهدوی
قبل ازاینکه بیام حوزه در محضر یکی از اساتید تهران روزهای دوشنبه و چهار شنبه کلاس مهدویت میرفتیم. خیلی از اطلاعاتی را که درباره ی آقا میدانم استاد اکبری یادم داده بود. کتابهایشان را هم خریده و خوانده بودم. انقدر میدانستم که شبهات هر کسی را در مجالس خانه مان جواب میدادم و حال آنکه فقط 17 سالم بود. کلاس های مهدویت استاد اکبری واقعا عالی و به درد بخور بودند.
استاد به جز اینکه علمی و عقلی و نقلی به بررسی مباحث مهدویت میپردازند بسیار به انس با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تاکید دارند انقدر که میفرمودند اگر کسی در وجودش این عشق را احساس نمیکند ذکر دوستت دارم آقا بردارد. انقدربگوید تا دلش بدون آقا دوام نیاورد. انصافا هم تاثیر داشت.
یکی از حرف های استاد همیشه برای من یک مساله است. نمیدانم باید سرش پافشاری کنم یا بسپرم دست خود حضرت آقا؟ یعنی نمیدانم باید یک بچه ی نق نقو شوم و هی گریه کنم و التماس یا نه باید خانوم شوم و ادب رو رعایت کنم تا آقا خودش هر وقت صلاح دید مرا حاجت روا کند؟ اما استاد اصرار دارد که اگر بمیری و حاجت روا نشوی آنوقت گذشتگان مواخذه ات میکنند که تو که در توانت بود چرا کوتاهی کردی؟ میدانید چه چیز را میگویم؟ آرزوی دیدار روی حضرتش
استاد اکبری میگوید اگر عمرت به پایان برسد و آقایت را ندیده باشی میخواهی چه جواب بدهی به خاطر بی عرضگی ات که نتوانستی آقا را ببینی ؟ به گذشتگان که میگویند تو که در زمان حضرتش بودی چرا کاری نکردی که به محضرش برسی؟ چه جوابی خواهی داد؟
اما راستش را بخواهید من فکر میکنم درخواست زیارت حضرت آقا خیلی لازم و خوب است اما بهتر است همراه با کار برای حضرتش باشد. یعنی به نظرم اگر آقا من بچه شیعه را ببیند که بدون دیدار حضرتش و گرفتن دستور مستقیم از زبان خودش دارم همان کاری را انجام میدهم که وظیفه ام هست بهتر باشد. مولا که نمیگذارد کار بنده و عبدش بدون مزد باقی بماند. مهم این است که او مرا ببیند و از کارم راضی باشد. حالا اگر من بنده رویش را ندیدم همچین هم به جایی از دنیا بر نمیخورد. با اینکه میدانم اگر یک روز لایق دیدار روی ماهش باشم از من دریغ نخواهد کرد.
راستش را بخواهید در آسیب شناسی عاشقی ام به این نکته رسیدم که اگر هدف من فقط دیدن روی ماهش باشد و بعد برسم خدمت ایشان و رویشان را ببینم خوب آن موقع چه دارم به محضرشان تقدیم کنم؟ اگر هم نرسم خدمتشان پس لابد بنده ی خوبی نیستم یا آقای من خوب نیست که دلش به حال عاشق دلسوخته اش نمیسوزد؟ در احوالات افرادی که به خدمتش رسیده اند میبینم یا لایق دیدارش نبودند یا تاب تحمل دیدن روی ماهش را نداشتند. حالا من بالاخره یکی از اینها هستم. یا لایق نیستم یا تاب و تحمل ندارم. پس باز هم باید آقایم خودش تصمیم بگیرد و من باید به وظیفه ی سربازی ام عمل کنم.
مهم این است که او مرا میبیند.همین برای من بس است که همان شوم که او میخواهد و همان عمل را انجام دهم که او انتظار دارد. برای دیدن روی ماهش آرزو دارم اما مثل شیعه ی شعر های عاشقانه آواره ی کوه و بیابان نمیشوم. یا مثل رمال داستان قفل ساز دنبال هر کاری نمیروم که به محضرش به زور شرفیاب شوم. آقا خودش فرمود که انصاف داشته باشید و به واجبات تان درست عمل کنید من خود به دیدارتان میآیم.
اما آقا جان. همه ی استدلال های عقلی ام درست. کارهایم را برای رضای خدا میکنم و برای تو قدم بر میدارم اما آیا فرزند دلش برای پدرش تنگ نمیشود که بخواهد روی ماهش را ببیند؟ حتی اگر انقدر این فرزند بد باشد که دل بابا را آزرده کرده باشد آیا لایق یک لحظه ی دیدن روی ماهش نیست تا دلش آرام گیرد؟ مولای خوب غزلهای عاشقانه ی من سلام. سلام بابای بی کسی ها و غربت ها. سلام عزیز سفر کرده ی از دیار نامرد ها. بابای خوب غزل های من سلام.
بابا جانم.
عید غدیر در راه است و من از حالا دلم برای غربت جد غریبت حسین علیه السلام گرفته است و دارم اشک میریزم که چطور بغض باباجانمان امیر المومنین را داشتند که این همه ظلم را روانه ی جان پسر مظلومش کردند؟ و هنوز هم این عداوت ادامه دارد…
یکی دو روزی هست که یک چالش جدید در فضای مجازی راه افتاده است که خب هواخواه هم کم پیدا نکرده است. دروغ نگویم من هم در آن شرکت کردم. نامش هست ” چالش عشق” این طور هست که هر کسی خودش و عشقش را به دیگران نشان می دهد. فارق از اینکه اینیستا گرامی ها همگی شان ثابت کردند که عاشق رهبر عزیز وفرزانه ی انقلاب هستند اما این چالش نکته هایی دارد که از چشم همه دور مانده است.
مثلا اینکه وقتی قرار است امروز روز “عفاف و حجاب” باشد و همه جا از قبل اعلام شده حالا با این چالش پیش آمده حتما یک سری خانم چادری شروع خواهند کرد به انتشار عکس های با چادرشان و نشاندن عکس حضرت آقا کنار عکس خودشان که بگویند یعنی ما چادری های با ایمان عاشق این آقای مظلومیم. اما یادشان میرود که آقایمان دلش نمی خواهد ببیند زنان مومنه حیا و عفاف شان را به حراج بگذارند و بروند در ملاء عام تبرج کنند.
شاید شما هم همان سوال کلیشه ای در ذهن تان بیاید که خوب مرد ها در خیابان هم مارا می بینند. چادر هم که حجاب برتر است. اما شما حتما یادتان هست که مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها خودش را از چشم نا بینا هم پنهان کرد زیرا گفت او حضور من را درک میکند. حالا بفرمایید عکس صورت زیبای شما با چشم های عسلی که دل هر کسی را میبرد وقتی قرار است سالیان سال اینجا در هشتگ چالش عشق باقی بماند چطور ممکن است کسی را به هوس نیاندازد؟
تبرج جاهلیت مدرن همین است که زنان مسلمان فکر می کنند اگر روسری قشنگ سر کنم و عکسم را منتشر کنم در اینیستاگرام این می شود تبلیغ حجاب و عفاف و حیا. تبرج جدید جاهلی این است که زنان چادری و با حجاب ما فکر میکنند اینکه مدام در چشم نامحرم ها هستم و همه ی زوایای قیافه ی زیبای من را سر فرصت بر انداز میکنند این تبلیغ حجاب است. نه عزیز من.نه با مرام. نه عشقم. تو با این کارت فقط لجن می کشی به این چادری که میگویی هدیه ی حضرت زهراست. همین چادری که می گویی الان باید مدافع حریم خانواده باشد.
لطفا جاهل نباشید
لطفا عاقل شوید. حیا یتان کجا رفته است؟
این کار شما ضدتبلیغ است. بالا غیرتا چادر را وسیله ی تبرج خودتان نکنید. حتی اگر این عکس از پشت سر باشد.
لطفا با اسم ثواب گناه نکنید.
آقا جانم تولدت مبارک حساب کردن این همه سال دوری خیلی سخت است چه برسد که آنرا سپری کنی.??? مولای من روز ها را چگونه گذراندی و شیعیانت را دعا نمودی و حال آنکه آنان تو را یاد نمیکنند??? مولای خوب غزل های من سلام عشق تمام شب و روز های من سلام آقا غم دوری از شما ما را بس است. دیگر خودت برای ظهورت دعا نما??? در بین نماز هایت که نوکرانت را تفقد میکنی برای برگشتن ما هم به دامان خودت دعا نما