اولین جلسه
جمعه ای دوباره آمد و من دلتنگ قدمهای تو ام. یا صاحب الزمان!
از یکی دو روز پیش شروع کردم کتابهای با موضوع مهدویت را مطالعه نمودم. قرار است از این پس به عنوان خادم رضوی سلام الله علیه در یک فرهنگسرا سخنرانی پیرامون عقاید حقه ی شیعه ی جعفری و مباحث مهدویت داشته باشم. از وقتی این کتابها را به دست گرفته ام انگار روح تازه ای در من دمیده شده. از اینکه مطالب جدید ببینم یا مرور مطالب گذشته کنم خیلی خوشحال میشوم.
همیشه موضوع سخنرانی هایم را خودم مشخص میکردم و مستمعینم را میشناختم. بنابراین میدانستم باید از چه بگویم و چطور شروع کنم. اما الان که الزام برای انتخاب موضوع هست و باید کلاس درس برپا شود در اولویت بندی مباحث برای طرح در کلاس گیر افتاده ام. یعنی نمیدانم برای این جمع که میخواهم ببینم شان بهتر است ابتدا درباره ی چه مساله ای صحبت کنم؟
درباره ی لزوم حضور امام؟
درباره لزوم شناخت امام؟
درباره ی اصل امامت؟
درباره ی توحید و نبوت تا برسم به امامت؟
راجع به چه چیزی در جلسه ی اول صحبت کنم؟
استاد اکبری همیشه جلسه ی اول که برای جذب مخاطب برپا میشد درباره ی امام حاضر سخن میگفت و سعی میکرد عشق به امام زمان علیه السلام را در دلها بکارد و زنده کند تا میهمانان روز میلاد فردا روز برای کلاس مهدویت خودشان بیاییند. همین طوری همیشه جذب مخاطب میکرد.
انصافا اخلاص استاد اکبری در این زمینه بالا بود.
شاید من هم همین کار را کردم. جلسه ی اول خیلی خیلی اهمیت دارد. هم برای من هم مستمع هم مسئول فرهنگسرا.
خدا کند که بتوانم از پس اینکار هم بر بیایم. باید متوسل به مادر سادات سلام اللله علیها بشوم.