بسم الله
اینکه هیچ جایی نیست که آدم توش روزمره نویسی کنه خیلی سختهها!
خیلی حرفها هست اما کسی خواننده آنها نیست!
مردم غزه را خدا کمک کند. امروز داشتم فکر میکردم وارد شدن ما به جنگ غزه و عملیات طوفان الاقصی تبعات جنگ را گستردهتر میکند اما چکار کنیم؟ نمیشه که دست روی دست گذاشت. دشمنی که وحشی است را با نشست بین المللی که نمیشه سرجایش نشاند. ساز و کار سازمان ملل اصلا بیفایده و چرت هست. توانایی ورود به جنگ غزه را هم ندارد حتی!
یک چالش جدی هست.
مثلا یک مدرسه ناظم دارد. یک اداره حراست دارد. یک کشور نیروی امنیتی دارد. قوه قضائیه دارد. اعمال زور برای عقب نگه داشتن آدمهای ظالم لازم است. جامعه بشری به این قدرت احتیاج دارد. اما سازمان ملل عملا هیچ کاره است. باید نیروهای حافظ صلح جهانی وارد جنگ با اسرائیل بشوند و این گرگ خونخوار را جمع کنند.
به نظرم رو به رو شدن با این چالش جدی یعنی اسرائیل قطعا ظهور را جلو خواهد انداخت. چون بالاخره یک بازوی قدرتی برای کنترل جامعه بشری لازم هست که زیر بار زور هیچ کجا نرود و فقط از مظلوم دفاع کند. این را هم پشت سر بگذاریم دیگر ظهور در چند قدمی است
بسم الله
زی طلبگی کلمهی خیلی نامفهومی است. شاید اگر سادهاش کنی بزرگ میشود؛ به خاطر همین این قدر کوچک است. زی طلبگی یعنی سبک زندگی یک طلبه.
طلبهها برای خودشان دنیایی دارند. خانههایشان همیشه پر از کتاب است. مداد و کاغذ تو سرتاسر خانه پیدا میشود. دفتر و دستکشان همیشه خدا یک گوشه خانه روی زمین است. چون طلبهها مدام در حال مطالعهاند.
طلبهها دل به دنیا نمیبندند. داراییشان کتابهایشان است. سعیشان کمک به بندگان خداست. دستگیری از نیازمندان است. البته اینکه دارایی آنچنانی ندارند یک بخش آن برمیگردد به اینکه آنها فرصتی برای کار کردن پیدا نمیکنند. یا کسی به آنها شغل نمیدهد. یا شغلی که بلد هستند از آن امرار معاش کنند؛ به شکلی است که برای مردم زشت مینماید. مثل همین نمونههایی که در فیلمهای سینمایی دیدهاید.
البته طلبههای خانم الزاما اینطور نیستند.
زنان طلبه همسران پولدار هم ممکن است داشته باشند. از آنجا که نفقهشان بر عهده کس دیگری است؛ حتی ممکن است هیچ شغلی جز مادری که ارزشمندترین کار دنیاست؛ بر عهده نگرفته باشند. البته اکثر خانمهای طلبه مشغول تدریس و تحقیق و کارهای فرهنگیاند. طلبهها هیچ جوره نمیتوانند بیکار بنشینند.
اینکه میگویی سبک زندگی؛ شامل همه چیز میشود. شامل نوع پوشش؛ مدل چینش منزل، سبک آشپزی، استفاده از ابزارها در زندگی، حتی نوع رفتار و تعامل با همسایه و دوست و آشنا. سبک زندگی خیلی گسترگی دارد. شاید من هم قبلتر اینها را نمیدانستم. وقتی شروع کردم به تحقیق درباره سبک زندگی طلبگی خانمهای طلبه؛ تازه متوجه شدم سبک زندگی یعنی چه؟
نوشتن از سبک زندگی خیلی اهمیت دارد. فیلم ساختن از سبک زندگی خیلی مهم است. شعر گفتن درباره سبک زندگی واقعا مهم است. ساختن اسباب بازی و طراحی روی جلد دفترها هم حتی میتواند کمک کننده باشد. اما ما سبک زندگی را منحصر کردهایم به یک چادر.
البته که چادر مهم است اما تمام سبک زندگی در حوزه پوشاک این نیست. باید یک دوره فقط درباره پوشاک اسلامی بنویسیم و فیلم بسازیم و طراحی و نقاشی کنیم. این اهمیت زیادی دارد. تمدن سازی از همین خورده ریزها شکل میگیرد. باید برای مردم دنیا دربارهی نوع پوشش و سبک پوشش اسلامی ایرانی خودمان بنویسیم. که چه مزایایی دارد؟ چطور میشود از آن استفاده کرد. چرا باید این طور لباس پوشید؟ اینها خودش یک دنیا حرف دارد.
سبک زندگی اسلامی ایرانی و سبک زندگی طلبگی و از آن مهمتر سبک زندگی خانمهای طلبه؛ موضوع خیلی جالبی برای نوشتن هست. اگر این قدرت را داشتم که دوباره دوستان را جمع کنم بهشان میگفتم این قلمهایشان در این راه چقدر میتواند به مساله ظهور کمک کند.
بسم الله
اسکورم حل کردن به آدم این حس را میدهد که اگر دیر بجنبی خسر الدنیا و الاخره میشوی! ?
هنوز یک دنیا از اسکورمها باقی مانده. بعید است من به فوز عظیم امتحانات پایان ترم نائل شوم. خدایا مرحمتی!
امروز وقتی داشتم به کلاسهای آنلاین مدارس حضوری فکر میکردم یاد این حدیث معروف از وقایع آخرالزمانی افتادم که حضرت صادق علیه السلام میفرمایند :” زنان از کنج خانههایشان کنش اجتماعی دارند.” قریب به این مضمون.
الان جالبش این هست که با وجود کرونا کلاسهای حضوری همگی آنلاین شدهاند و اساتید گرانقدر که شاید سنشان بالا هم باشد به راحتی میتوانند در کنج خانه بنشینند و شاگرد تربیت کنند.
استاد کلاس دیروز ما از آن جمله بود.
بچهها از حضور و غیاب پرسیدند. ایشان گفت سامانه خودش حضور و غیاب میکند. لازم نیست من دوباره چک کنم و بپرسم. هر کسی دیر برسد به کلاس، خودش عقب میافتد.
این حرف استاد هزار و یک درس برای من داشت. سامانه به طوری هست که همین که شما آنلاین هستید و در کلاس حضور دارید شما را حاضر فرض میکند. اما آیا شما واقعا حاضرید؟ بعضی از رفقا کلاس را باز میکنند و میروند سراغ زندگیشان. حق استاد به گردنتان میافتد رفقا!! حق این استاد که به شما اعتماد کرده. حق این استاد که به سختی یاد گرفته با این سامانه کار کند. حق استادی که با سرفههای گاه و بیگاهش میگوید کمی ناخوش احوال است و باید برود کمی آب جوش برای خودش بیاورد.
استاد فقط گفتند اگر دیر برسید خودتان ضرر میکنید و درس را یاد نمیگیرید.
خودم ضرر میکنم که حقوق فراوان به گردنم میآید.
خودم ضرر میکنم که درس را یاد نمیگیرم.
خودم ضرر میکنم که آقای من دارد مرا در کلاس میبیند و من مشغول بازی کردن هستم نه درس خواندن.
فکر میکنم توی این کلاسهای آنلاین آزمایشی برای ما طلبههاست تا سره از ناسره تشخیص داده شود. ریزش این ترم از بچههای حضوری بینهایت زیاد خواهد بود. چون کلاس را رها کردند و رفتهاند پی زندگی. با این توجیه که استاد متوجه نمیشود من در کلاس حاضر نیستم.
خندهدار است. ولی خیلیها مثل عروس خانم ما فکر میکنند. شاید برای شما هم سوال شده باشد ولی رویتان نشود بپرسید.
وقتی بهش گفتم مدرسهی علمیه درس میخوانم، اول فکر کرد آنجا هم یکی از شعبههای دانشگاه علوم اسلامی است. بعد که بهش گفتم مثل حوزههای علمیهی آقایان است پرسید:” یعنی درستون تموم بشه عمامه سر میگذارید؟" تصور عمامه سر گذاشتن خانمها خیلی برایم خندهدار بود.☺ فکرش را بکنید یک خانم که روی چادر و روسریاش عمامه هم گذاشته باشد.?
نه اینطوری نیست.
بعدا برایش شرح دادم که خانمهای طلبه فرقشان با باقی خانمها این است که حجابشان بیشتر است. سعی میکنند متینتر باشند. خانمانهتر رفتار کنند. خانمهای طلبه مثل باقی خانمهای مومنه فقط چادر و مقنعه و روسری سر میکنند. فرقشان با باقی خانمها این است که دروس دینی میخوانند.
پرسید:” آخه گفتید با دانشگاه فرق میکنه. حوزه است؟!” گفتم درسهایی که ما میخوانیم بیشتر از دانشگاه است. هم حجم درسها و هم سطح علمی کتابهای ما بیشتر است. اما نسبت به حوزهی آقایان کمتر و راحت ترند. در هر حال سطح علمی ما بالاتر از دانشگاه هست."?
اینکه مردم دربارهی شما فکرهای خندهدار بکنند از خود طلبگی شیرینتر است. اینها هم جزئی از زندگی ما شده است. جواب دادن به سوالات عجیب و غریب دوست و آشنا. ?
روزی که برای اولین بار به یک خانم گفتم حوزه علمیه درس میخوانم با اکراه و صورت جمع شده از اخم، یکجوری که انگار احساس حالت تهوع گرفته از حرفهایم برگشت گفت:” حوزه؟"?
اون موقع احساس کردم پیش خودش فکر میکند حوزه مال تنبلخانمهاست، وقتی دانشگاه راهشان نمیدهند.☺
برای همین همانطور حق به جانب گفتم:” اینطوری نفرمایید. اگر بدونید چقدر سخته حوزه درس خوندن. همهی روزها باید مثل یک بچهی دبستانی از صبح تا ظهر بروی سرکلاس. درسهایش هم خیلی سخت است. نحو و احکام و اصول فقه و منطق و فلسفه? همچین هم که فکر میکنید راحت نیست. به علاوه من تحصیلات دانشگاهی هم دارم. اما الان واقعا دلم میخواست حوزه درس بخوانم."
از آنجایی که حس ششمم قوی است درست زده بودم به خال. تعجب کرده بود که:” با بچه میتونی درس بخونی اونوقت؟”
و من گفتم:” باید برنامهریزیهات دقیق باشه تا به همه کارهایت برسی.”
احتمالا ادامه خواهد داشت.
انسان باید مثل یک طبیب و پرستار مهربان از نفس خویش مواظبت کند.
مثلا باید مراقب باشد هرچیزی را نخورد. هر چیزی را گوش ندهد. هر جایی نرود.
انسان باید مراقب نفس خویش باشد. مراقب باشد بیمار نشود. به جای پرستار شاید بهتر باشد یک مادر خوب برای نفس خودش باشد.
کودک نفس مراقبت میخواهد. یک مراقب دلسوز. یک مراقب عالم. یک مراقب همیشگی که از شنیدن غرلندهای نفس خسته نشود و او را رها کند وبگوید ” هر غلطی دلت میخواد بکن”
انسان باید یک مادر مهربان و دلسوز، یک پزشک عالم و معتمد، یک پرستار پی گیر و مهربان برای نفسش باشد.
خوش به حال نفس هایی که همچین مراقب هایی دارند. زود بزرگ میشوند و به ملکوت میرسند
مولای من! امام هادی. علیک منی السلام یبن رسول الله.
سال مان با نام شما آغاز شد باشد که پایانش بهترینها باشد. هر کس برای سال جدید نامی میگذارد اما من عقیده دارم امسال سال شماست. سال جامعه ی کبیره. سال غربت امام هادی علیه السلام. سال سامرا. و شاید سال رجبیون. برکتی از این بیشتر نیست که ابتدای سالمان را با نام شما آغاز کنیم یبن رسول الله. زیرا عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم. عادت شما نیکی کردن است و اخلاق حسنه ی تان اکرام نمودن. یا کریم ابن الکریم. یا علی بن محمد الهادی!
نوه ی علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تهیه و الثناء هستید و پدر بزرگ مولایمان صاحب العصر و الزمان. چگونه در غم شما شادی کند دلی که دارایی اش را مدیون شماست؟
السلام علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی یبن رسول الله. یا حجت الله علی خلقه. یا سیدنا و مولانا. انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله. و قدمناک بین یدی حاجاتنا. یا وجیه عند الله اشفع لنا عند الله
عنوان مردي نكته سنج بود.روزي كه رفت خدمت امام صادق عليه السلام واز ايشان خواست كه از علمشان به اوبياموزد خوب دانست كه جواب امام صادق عليه السلام براي از سر بازكردن است. آخر آقا بهش گفته بود که زیر نظر ماموران حکومت است. گفته بود اذکار واوراد شبانه روزی دارد و وقت ندارد علم به کسی بیاموزد.آقا اورا حواله به مالک کرده بود. وقتي كه از نزد امام آمد خوب دانسته بود كه آقا در اوخيري نديده كه مايل نيست با او هم نشين باشد.اگرنه آقا اين همه شاگرد دارد و تا حالا به يكي شان نگفته كه من اذكار شبانه روزي دارم و وقت ندارم به تو علم بياموزم. افسرده و غمگين به طرف مسجد النبي روانه شد و آنجا با خداي خودش درد ودل كرد. ناراحتی اش انقدر شدید شد که دیگر حوصله نداشت از خانه خارج شود الا برای نمازجماعت.
آدم اگر زرنگ باشد با يك بار و دوبار ترد شدن از در خانه ي بزرگان نميرود و باز نگردد. شايد آقا مي خواسته امتحانش كند.همين شد كه چند روز بعد باز هم رفت در خانه ي مولا. غلام خانه بهش گفته بود آقا وقت ندارد. در حال عبادت است. او هم گفته بود حالا يك بار خدمت آقا بگوييد من آمده ام. شايد غلام حالش را كه براي آقا تعريف كرده بود آقا دلش به رحم آمده بود.او را پذيرفت اما هنوز سر سنگين است. عنوان با خودش گفت اگر همين سلام و زيارت برايم بماند و آقا مرا يكبار ديگر ترد كند بازهم خدا را شكر.آقا كنيه اش را پرسيده بود و او را تکریم نموده بود. آخر در عرب رسم است براي تكريم فرد او را با كنيه اش صدا ميزنند.
نجمه که سرا پاگوش شده بود گفت:” خوب بعدش چی؟ آقا بالاخره جوابشو دادن؟” گفتم:” آقا مهربان تر از آن است که سائلی را از در خانه اش ردکند.بعد کمی تامل پرسیده بودند حالا چه ميخواهي؟ عنوان قنددر دلش اب ميكرد كه آقا ازش حاجتش را پرسيده. يك بار ديگرهم از آقا خواسته بود که او را علم بياموزد. اینبار آقا جوابش را داده بود که :"علم آموختنی نیست. نوری است که خدا باید به آدم بدهد و آن هم با عبودیت واقعی حاصل میشود.” آقا اول وآخر حرف ها را بهش گفته بود.نجمه گفت:” من هم مثل عنوان غصه دار شدم. اینکه به امام زمانم نمیرسم حتما همین است که من هم عبودیتم مشکل دارد؟” جوابی ندادم و به قصه ادامه دادم.
عنوان خوب دانست که باید عبد شود تا به علم دست یابد اما پرسید:” حقيقت عبوديت چيست؟” خلاصه اش را بگویم آقا فرموده بود:"حقیقت عبودیت سه چيز است: اول اينكه بنده، خدارا مالک همه چیزبداند وازخودش هیچ چیز نبیند آنوقت است که اگرخدا امر کند که بگذارد وبرود برایش گران تمام نمی شود. دوم آنکه این بنده دیگر برای هیچ کاری تدبیر نمی کند و همه چیز رابه خداوند می سپارد. همین میشود که خودش را امانتدار خدا میبیند و راحت انفاق میکندو دیگر مشکلات برایش سخت نمی آید. سوم اینکه این بنده وقتی خودش را مشغول کاری میکندکه خدا بهش امر کرده است دیگر به خودش فخر و مباهات نمیکند.” نجمه همان طور که بلند بلند فکر میکرد گفت:” این میشه که این آدم دنبال فخر و مباهات نمیره و برای کسب مقام و منصب حرص نمی زنه. و این میشه که دیگه این آدم وقت خودش روبه چیزهای بیخود هدر نمیده” گفتم دقیقا آقا هم همین ها را گفته بودند.
نجمه! عنوان بصری تازه اصل عبودیت را فهمیده بود این بودکه از امام صادق علیه السلام خواست که نصیحتش کند. آقا هم او را به نه چیز وصیت کرده بود.سه تایش درباره ی تربیت نفس بود و سه تا درباره ی حلم و بردباری و سه تا درباره ی علم. بعد هم فرموده بود حواست را خوب جمع کن تا یاد بگیری و حتما عمل کنی.نجمه گفت:"حتما اینها پایه ی دست یافتن به عبودیت است؟”
ادامه دادم:” سخنان آقا مهم اند. اگر کسی عمل کنه همون میشه که باید باشه. فکر کنم مشکل ما طلبه ها هم همین هاست” رفتم دنبال بقیه ی دستان. میدانی برای تهذیب نفس چه باید بکنی؟ شکمت را نگه دار.تا گرسنه نشدی یا میل به چیزی نداشتی نخور که باعث حماقت است.وقتی هم خواستی بخوری نام خدا ببر. برای بالا بردن صبر وتحملت باید به این نکته ها دقت کنی.اول اینکه اگر کسی به تو گفت :"اگر يك كلمه بگوئي ده تا ميشنوي". به او بگو: “اگر ده كلمه بگوئي يكي هم نميشنوي!"دوم اینکه اگر کسی تو را دشنام داد بگو:” اگر راست میگویی خدا از من بگذرد اگردروغ است که خدا تورا بیامرزد. و سوم اینکه اگر کسی گفت تو را ناسزا میدهم تو بگو من خیر خواه تو ام و تورا مراعات میکنم. و سه چیز درباره ی علم این است که هرچه نمیدانی از علما بپرس یا بر احتیاط عمل کن و از فتوا بپرهیز.
سخنان حضرت صادق علیه السلام تمام شد و عنوان را مرخص نمود.نجمه که ناراحت بودگفت:” اگر این توصیه های امام صادق علیه السلام را انجام داده بودیم الان ما هم طلبه ی خوبی برای آقامون میشدیم.” گفتم: هنوز هم دیر نشده. بیا از الان این طور باشیم.”
از آنجایی که ادعیه و اوراد هم از زبان ائمه ی معصومین ایراد شده اند در مقام عمل بسیار با اهمیت هستند.یعنی انسان میتواند به اعمال و رفتاری که ادعیه به آنها توصیه و توجه میکنند عمل کند زیرا آنها نیز یکی از سنت های ائمه ی معصومین صلوات الله علیه هستند تا آنجا که امام سجاد علیه السلام احکام و مسائل علمی و تربیتی را در قالب ادعیه به مردم آموزش میدادند. از جمله ی ادعیه ی مهم دعای اللهم عرفنی نفسک میباشد که شیخ کلینی و غیر او از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند.
حضرت صادق علیه السلام این دعا را تعلیم زراره فرموده که در زمان غیبت و امتحان شیعه بخوانند و دعا این است: اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی.(۱)
ترجمه: “خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستاده ات را نشناخته ام، خدایا فرستاده ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانی حجّتت را نشناخته ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می شوم.”
اما نکاتی چند در این دعا حائز اهمیت است. چرا باید این دعا برای نجات شیعه در عصر غیبت مفید فایده باشد؟ متن دعا جواب این معماست.این دعا سیر حرکت یک مسلمان را به سمت دینداری و خداپرستی نشان میدهد. در واقع اگر کسی بخواهد راه درست را انتخاب کند این دعا تابلو های راهنمای وسط جاده ی رسیدن به سعات است. در ابتدای دعا میخوانیم:” اللهم عرفنی نفسک” خدایا نفس خودت را به من بشناسان. شناخت خداوند و شناخت اوصاف او و توحید اولین گام رسیدن به صلاح و رستگاری است.چه اینکه اگر شخص ذره ای از مقام توحید پایین بیاید دچار مرتبه ای از شرک گشته و همان قدر از دینداری وراه صلاح دور میشود. شرک مراتبی دارد و انقدر آهسته و آرام در دلهانفوذ میکند که خیلی از اوقات انسان خودش متوجه مشرک بودن خودش نمیشود.مثلا ًضعف در توسل و توکل قبول این شرک است که خداوند قادر به انجام امور نیست. پس اگر خداوند را قادر مطلق بداند در هیچ کاری از توسل و توکل بر او کوتاه نمی آید.یا اینکه پیروی از هوای نفس. هوای نفس همان منیت ها و خواهش های دل انسان است. همان ها که در لحظه میگوییم دلم خواست و یا هوس کردم یا نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. وقتی از هوای نفس پیروی میکنی در واقع او را خدای خود ساخته ای. اینجاست که قبول ولایت الله در همه ی امور خودش را نشان میدهد و هر کس تابع محض پروردگار خویش شود و در واقع تقوای الهی پیشه کند رستگار خواهد بود. “فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک” وقتی خدای خویش را نشناسم پیامبرش را هم نخواهم شناخت.
“الهم عرفنی نبیک"خداوندا نبی خودت را به من بشناسان. همان که راه تو را نشانم میدهد. اساسا اگر برای کسی وجود خداوند اثبات شود و او را قادر مطلق بداند این لازم می آید که یک فرستاده ای از طرف خداوند طلب کند.آنوقت است که نبی میتواند خودش را اثبات کند و بگوید این من هستم.فرستاده ای از جانب خدای متعال. اما همین نبی باید حقش گزارده شود.باید تمام و کمال اطاعت شود.اگرنه قبول این فرستاده محقق نشده و رسالتش ابتر باقی میماند. پس خدایا نبی ات را به من بشناسان همان طور که باید حقش را به جا بیاورم و اطاعتش کنم. عدم اطاعت درست از نبی باعث گمراهی خیلی ازافراد در طول تاریخ گشته است. همان هایی که خودشان را از نبی بالاتر میدیدند و روی سخن او حرف میزدند. همان هایی که در لحظات آخر عمر نبی اکرم صلوات الله علیه او را هزیان گو نامیدند و نگذاشتند ایشان راه بعد از خود را جاودانه به ثبت برساند.” فان لم اعرف نبیک لم اعرف حجتک"حال اگر نبیت را درست نشناسم حجتت را درست نخوام شناخت.
رسول اکرم صلوات الله علیه بارها فرمودند:” من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه” یعنی هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. شناخت امام زمانش یعنی اینکه بداند امامش کیست و بداند این امام امروز از او چه درخواستی دارد. یعنی بداند وظیفه اش امروز در قبال امام زمانه ی خودش چیست؟ یعنی بتواند او را آنطور که حق اوست اطاعت کند. امام زمانه ی بعد از رسول اکرم صلوات الله علیه امیرالمومنین علی علیه السلام بود که رسول اکرم صلوات الله علیه بارها او را به مردم معرفی نمود.و این ادامه دارد تا زمان اکنون. حال هم اگر کسی امام زمانه ی خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.اما آیا شناخت امام منحصر به شناخت اوصاف ظاهری اوست؟ مطمئنا نه. چرا که مردمی که در روز عاشورا جلوی سید الشهداء ایستادند خودشان میدانستند که این حسین همان امام زمانه ی من است اما هوا و هوس نمیگذاشت راه درست را انتخاب کنند. شناخت امام زمان یعنی چه؟ چرا امام صادق علیه السلام میفرمایند که “فان لم اعرف حجتک ضللت عن دینی” ؟ و چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمود:” به مرگ جاهلیت مرده است کسی که امامش را نشناسد” ؟ امامت را باید به گونه ای بشناسی که وقتی تو را گفت در تنور آتش بنشین بدون تعلل انجام دهی. امامت را باید به گونه ای بشناسی که او نگفته تو خودت بدانی باید چکار کنی. امام زمانت را باید به گونه ای بشناسی که به اندازه ی دانه ی خردلی از او عقب نمانی و از او جلو نیافتی که اگر عقب افتادی میشوی توابین که معلوم نیست رستگار شوی و اگر جلو افتادی میشوی خوارج که قصد جان امامشان را کردند و او را به شهادت رساندند.
این دعا یک دوره ی دین شناسی به شیعه میآموزد. تا خدا را به درستی نشناسی پیامبرت را نخواهی شناخت و تا پیامبرت را نشناسی امام زمانت را نخواهی شناخت و اگر امام زمانت را نشناختی ضلالت در دین در انتظار توست.و این رمز حفظ شیعه در حوادث آخر الزمان است.
(۱)مفاتیح الجنان
یکی دو روزی هست که یک چالش جدید در فضای مجازی راه افتاده است که خب هواخواه هم کم پیدا نکرده است. دروغ نگویم من هم در آن شرکت کردم. نامش هست ” چالش عشق” این طور هست که هر کسی خودش و عشقش را به دیگران نشان می دهد. فارق از اینکه اینیستا گرامی ها همگی شان ثابت کردند که عاشق رهبر عزیز وفرزانه ی انقلاب هستند اما این چالش نکته هایی دارد که از چشم همه دور مانده است.
مثلا اینکه وقتی قرار است امروز روز “عفاف و حجاب” باشد و همه جا از قبل اعلام شده حالا با این چالش پیش آمده حتما یک سری خانم چادری شروع خواهند کرد به انتشار عکس های با چادرشان و نشاندن عکس حضرت آقا کنار عکس خودشان که بگویند یعنی ما چادری های با ایمان عاشق این آقای مظلومیم. اما یادشان میرود که آقایمان دلش نمی خواهد ببیند زنان مومنه حیا و عفاف شان را به حراج بگذارند و بروند در ملاء عام تبرج کنند.
شاید شما هم همان سوال کلیشه ای در ذهن تان بیاید که خوب مرد ها در خیابان هم مارا می بینند. چادر هم که حجاب برتر است. اما شما حتما یادتان هست که مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها خودش را از چشم نا بینا هم پنهان کرد زیرا گفت او حضور من را درک میکند. حالا بفرمایید عکس صورت زیبای شما با چشم های عسلی که دل هر کسی را میبرد وقتی قرار است سالیان سال اینجا در هشتگ چالش عشق باقی بماند چطور ممکن است کسی را به هوس نیاندازد؟
تبرج جاهلیت مدرن همین است که زنان مسلمان فکر می کنند اگر روسری قشنگ سر کنم و عکسم را منتشر کنم در اینیستاگرام این می شود تبلیغ حجاب و عفاف و حیا. تبرج جدید جاهلی این است که زنان چادری و با حجاب ما فکر میکنند اینکه مدام در چشم نامحرم ها هستم و همه ی زوایای قیافه ی زیبای من را سر فرصت بر انداز میکنند این تبلیغ حجاب است. نه عزیز من.نه با مرام. نه عشقم. تو با این کارت فقط لجن می کشی به این چادری که میگویی هدیه ی حضرت زهراست. همین چادری که می گویی الان باید مدافع حریم خانواده باشد.
لطفا جاهل نباشید
لطفا عاقل شوید. حیا یتان کجا رفته است؟
این کار شما ضدتبلیغ است. بالا غیرتا چادر را وسیله ی تبرج خودتان نکنید. حتی اگر این عکس از پشت سر باشد.
لطفا با اسم ثواب گناه نکنید.
سرهنگ محمدی در بسیج مداحان سپاه کرج استادمان بود.ایشان از هموطنان آذری زبان هستند.مثل جالبی همیشه برایمان میزد.میگفت ملّایی در قدیم بود که شب های محرم چندین جا منبر میرفت. برای همین وقت نداشت شام را در خانه بخورد. یک روز یک بَلِّه (به لحجه ی ترکی به معنای لقمه است) با خودش آورد ودر راه وقتی روی خرش نشسته بود خورد که گرسنه نماند. یک نفر او را دید. از فردا هیچ کجا راهش ندادند .همه ی مردم شهر می گفتند ملا روی خرش نشسته بود بله میخورد. استاد محمدی منظورشان این بود که کارهای شما در چشم مردم خواهد بود و اگر یک اشتباه کوچک انجام بدهید دیگر همه چیز تمام است. حتی اگر این کار در چشم خودتان زشت نباشد.
وقتی برای اولین بار استاد پناهیان آن تبلت معروفش را بالای منبر گذاشت روی پایش و شروع کرد به سخنرانی من گفتم استاد عجب دل نترسی دارد. الان است که مردم بگویند این هم از راه به در شده وسط سخنرانی بازی میکند. این ایده که استاد پناهیان به مردم نشان دهد علما هم دیجیتالی شده اند خیلی جالب بود. راستش را بگویم خود من سعی کردم چند بار این کار را بکنم ولی از حرف و حدیث مردم ترسیدم. البته تازگی ها تبلت استاد را هم دستش نمیبینم. شاید اوهم مغلوب حرف های مردم شده است؟
منظورم این است که مقبولیت یک عمل باید به وجود بیاید تا یک عالم دینی بتواند آنرا انجام دهد. اما تکنولوژی منتظر دیدگاه مردم نمی ماند.همین امروز علما منبر هایشان را در فضای مجازی بر پا کرده اند زیرا فواید استفاده از نرم افزار های جدید بسیار چشمگیر تر از ضرر حرف و حدیث مردم است. وقتی میتوانی حدود 100تفسیر برای یک آیه بیاوری و از منظر های مختلف یک آیه را بررسی کنی آیا دنبال اینکار نمی روی؟ به نظر من مردم اگر امکانات این نرم افزار ها را بدانند از این پس از سخنرانان مجالس آن را مطالبه میکنند و این یعنی پیشرفت علوم دینی در بین آحاد جامعه ی اسلامی.
به نام خدا
حضرت صادق علیه السلا م اصحاب و شاگردانش را به دانش اندوزی و کسب معارف تشویق می نمود و می فرمودند:
«لست احب ان اری الشاب منکم الا غادیا فی حالین اما عالما او متعلما» دوست ندارم یکی از شما جوانان را جز در یکی از دو حال ببینم: یا دانشمند و عالم باشید و یا متعلم و دانشجو . و بدین گونه به جوانان بهای بیشتری در مسائل تبلیغی می دادند .
همان طور که میدانید شاگردان امام صادق علیه السلام فقط در علوم دینی مشغول به تحصیل نبودند.بلکه حضرت صادق علیه السلام شاگردانی را تربیت نمودند که هرکدام در آن علمی که حضرت باب آنرا گشوده بود سر آمد زمانه خود و آیندگان بودند. به طوری که هر کدام از آنها را پدر یک علم در جهان میشناسند.غافل از اینکه ایشان شاگرد پدر واقعی همه علوم یعنی امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام بوده اند.
شاگردی مکتب امام صادق علیه السلام فقط مختص به علوم دینی نیست اما از آنجایی که علوم دینی وام دار سخنان گهر بار امام صادق علیه السلام هست به این موضوع اختصاص ویژه پیدا کرده است. وگزنه علم طب و شیمی و دارو سازی و ریاضیات و فیزیک وخلاصه همه علوم از حضرت صادق نشأت گرفته است. شاهد سخن همین جابر ابن حیان پدر علم شیمی می باشد که هنوز هم در سخنان او جای فکر کردن هست و هنوز در دانشگاه های سراسر جهان فرمول های او استفاده میشود.
از این دانشگاه همه کاره که امام صادق علیه السلام به راه انداخته اند چند نکته میتوان فهمید.
1-هر علمی را که بیاموزی اگر همراهش خداشناسی و علوم دینی نباشد به هیچ دردی نمیخورد الا گمراهی. زیرا امام اول در خداشناسی و احکام دین شاگردانش راتربیت می فرمود و بعد از اینکه دین ان کامل میشد او را به دانش های دیگر رهنمود میفرمود. اول از همه چیز دانش خدا شناسی هست بعد بقیه علوم.وقتی به احوال دانشمندان گذشته نگاه میکنیم میبینیم که ایشان قبل از داشتن علم ریاضیات و فیزیک مجتهد بوده اند.مناظرات دینی که ایشان در ضمن کتاب هایشان انجام میدهند گویای این مطلب هست.زمانه ما را طوری تربیت کرده است که تک بعدی باشیم. یا دین مدار یا ریاضی دان.هردو با هم برای ما امکان ندارد.
صفحات: 1· 2