بسم الله
بار اول بود که میرفتم نجف. قبل از رفتن، بهم گفته بود:” تو که روضه خونی. رسیدی حتما یه روضهی حضرت زهرا تو حرم حضرت علی (ع) بخون. یادت نره.”
با هواپیما رفتهبودیم. از تهران تا دم حرم، فوقش سه چهارساعت طول کشید. وقتی از ماشین پیاده شدم و حرم امیرالمومنین علی علیه السلام را جلوی رویم دیدم داشتم قالب تهی میکردم. جزبه ی مولا مرا گرفته بود.
هر چه ادب کردم و سر انداختم پایین و آرام آرام راه رفتم که نرسم نشد. قلبم به سختی میزد. نفسم بند آمده بود. غربت بابا که هیچ، مظلومیتش داشت مرا میکشت. با بغض و سر افکنده و نفس بند آمده گفتم:"خدا بگم چکارت نکنه راضیه سادات. کی میتونه اینجا روضه بخونه که تو به من گفتی؟ مگه کسی جرات داره اینجا پیش غیرت الله روضه ی مادر بخونه؟” و دوباره گفتم:” خوب تو دخترشونی. وقتی میگی لابد باید بکنم. من که تاحالا اینجا نیامده ام."
قدم برمیداشتم و قلبم میایستاد. نه نمیشود! ابهت بابا همینطوری قلبم را دارد از جا میکند. روضه خواندن نمیخواهم برای اینکه جان بدهم.
نیمههای شب بود و خیابان سوت و کور. یکی دونفر بیشتر تو کوچه ها رفت و آمد نمیکردند. چیزی پیدا نمیکردم که حواسم را پرت کند و به سمت حرم کشیده نشوم. سرم را یک لحظه بلند کردم و دیدم کنار گنبد نورانی اش نوشته شده ” السلام علیک یا ابالحسن"
سلام بابای مظلوم من!
تا حالا نمیدانستم اول مظلوم عالم یعنی چه؟ یعنی ذولفقار به دستت باشد، اما نتوانی حق خودت را از ظلم بستانی.
تا حالا نمیدانستم روضهی فاطمیه یعنی چه؟ دستهای بسته و ناموس خدا زیر دست و پا یعنی چه؟ تاحالا نمیدانستم آتش پشت درب خانه یعنی چه؟ بچههای زیر دست و پا یعنی چه؟ میخ در! چادر خاکی! عمامهی زمین افتاده یعنی چه؟
بابای مظلوم و غریبم. در محضر غیرت اللهیات نمیتوانم روضه بخوانم. از یادآوری غمهایت قلبم دارد از جا کندهمیشود.
✍به قلم: #خاتون_بیات ?
پ.ن: نوشتههای گذشتهی خودم در وبلاگ نبشتههای دم صبح است که منتقل میکنم به این صفحه. همه تکراری هستند.
آدرس این مطلب در وبلاگ نوشتههای دم صبح:
http://neveshte.kowsarblog.ir/غیرت-الله-1
چه شد که کار امت رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم به آنجا رسید که ولی خدا را به شهادت رسانید؟
عوامل بسیاری در این مهم دخیل بودند. اما اگر بخواهیم بصورت ریشهای به بررسی این سوال بپردازیم باید بگوییم “نبود ایمان".
زبانهایشان به ذکر لا اله الا الله مشغول بود در حالی که قلبهایشان به این معتقد نبود که تنها باید از این خدای قهار تبعیت کرد. اعمالشان نمازهای طولانی بود اما به این فکر نکرده بودند که رسولی که این نماز را یادمان داده باید در همه زمینهها اطاعت شود. همراه ولی خدا بودند اما ایمان به عصمت او نداشتند. به اینکه ولایت الله همراه اوست. به اینکه اطاعت از ولی، اطاعت از رسول خداست. اطاعت از خداست.
ضعف ایمانی که در بین امت رسول خدا (صلوات الله علیه و آله وسلم) رسوخ کرده بود خودش را همان ساعات ابتدایی پس از درگذشت حضرتش نمایان کرد.
هنوز بدن مطهر رسول خدا (ص) روی زمین بود و علی علیه السلام مشغول تجهیز، که مردم بیایمان در ثقیفه جمع شدند تا سخنان پیامبرشان را به دست فراموشی بسپارند و برای جایگاه خلافت جامعه اسلامی، که رسول الله صلوات الله علیه بارها درباره آن سفارش کرده بود و انتصاب الهی را با اجتماع غدیر مستحکم نموده بود، تصمیم گیری نمایند. تصمیمی شیطانی که از نبود ایمان سرچشمه گرفته بود.
همین نبود ایمان باعث شد اصحاب پیامبر صلوات الله علیه حق دخترش(علیها سلام) درباره فدک را زیرپا بگذارند و هدیهای که پدرش در زمان حیات خود به او بخشیده بود غصب نمایند.
ضعف ایمان همچنان در جامعه رسوخ میکرد. از آستین خلافت عمر بیرون میآمد و فتاوای گمراه کننده در برابر نصّ صریح قرآن میداد. و از دست عثمان جاری میشد و اموال بیتالمال را بین نزدیکان حکومت تقسیم میکرد تا اینکه ظلم شکل دیگری به خود گرفت و بیایمانی عدهای به قتل عثمان انجامید. کاری که امیرالمومنین علی علیه السلام هرگز موافق آن نبود زیرا معتقد بود قتل عثمان سنت زشت خلیفه کشی را در جامعه اسلامی باب میکند.
افراد بیایمان، همانها که گاهی از خدا و رسول و ولی او پیشی میگرفت و گاهی عقب میافتاد. اهمیت ولایت به همین نکته بود. ایمان! همان که خدای عزوجل در قرآن کریم فرمود:” بگو: «شما ایمان نیاورده اید، ولى بگویید اسلام آورده ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!"[1]
همین نکتهی به ظاهر ساده در حکومت پنج سال و اندیِ علوی وصله ناجور شده بود. ضعف ایمان، یک روز افسار شتر همسر رسول خدا را گرفت و یک روز شمشیر بر زمین گذاشت تا با پارههای قرآن بر سر نیزهها نجنگد. یک روز پای حکمیت نشست و یک روز ردای خلافت از تن ولی خدا بیرون کرد.
اما ضعف ایمان به همین بسنده نکرد.
فرق امیر مومنان را در میان سجده نماز شکافت. جگر حسن علیه السلام را پاره پاره در تشت ریخت. سر حسین علیه السلام را بالای نیزه ها برد و سجاد علیه السلام را روانه اسارت کرد. خون صادقین علیهما سلام را ریخت و زهر در جگر موسی بن جعفر و علی ابن موسی علیهما سلام نمود. جواد الائمه(ع) را در تشنگی اش با سم سیراب کرد و علی ابن هادی(ع) را سر برهنه به دار الخلافه کشاند. و سالهای سال حسن ابن علی العسکری علیه السلام را کنج پادگانی زندانی کرد و حالا… .
رمز دعایی که مولایمان امام صادق علیه السلام فرمود برای نجات از گرفتاری آخرالزمان بخوانید، همین یک کلمه است. ایمان! همان گمشده قرون و اعصار، که به خاطرش فرمود:” اللّهمّ عرّفنى نفسک، فانّک ان لم تعرّفنى نفسک لم اعرف نبیک، اللّهمّ عرّفنى رسولک فانّک ان لم تعرّفنى رسولک لم اعرف حجّتک، اللّهمّ عرّفنى حجّتک فانّک ان لم تعرّفنى حجّتک ظَلَلتُ عن دینى.” [2]
و حالا در عصر غیبت آخرین ولی خدا! ضعف ایمان دلهایمان را سخت نمود تا فراموش کنیم امام حی ما سالهای سال است از بیایمانی ما در پس پرده غیبت است. رنجی که قرنها به امام حیمان تحمیل کرده ایم. ضعف ایمان امت رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم.
1. سوره مبارکه حجرات آیه 14، ترجمه آیه از آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاته
2. الکافى، ج 1، ص 337؛ الغیبة نعمانى، ص 166- 167؛ کمال الدین، ص 342؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 146؛ حلیة الابرار، ج 2، ص 443.
نام یک برکه بود. برکهای که شاید فقط شاهراه حجاج بیت الله الحرام بود. فقط همینو بس. اگر نظر رحمت خدا نبود الان نامش هم باقی نمانده بود.
غدیر خم؛ از خم بادهی ولایت سیراب شد و تا همیشه تاریخ درخشید. اینجاست که میگویند به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان براید و کار آفتاب کند. آفتاب عالمتاب غدیر.
در حدیث آمده عید غدیر در آسمانها از زمین مشهورتر است.
البته برای من بعید و عجیب نیست که ملائکه عرش و فرش برای ولایتش جشن و پایکوبی میکنند. فقط این آدم دوپاست که نه عقلی در سر دارد نه چشمی که ببیند حق در کجاست و چه کسی این حق را به چه کسی بخشیده. ملائکه که حقیقت امور را میبینند و با جانشان درکش میکنند.
کاش یک ذره از علم ملائکه به ملکوت عالمیان را ما هم داشتیم. آنوقت فکر کنم قلبمان طاقت نمیآورد غمهای عالم را که به دل حضرت زهرا سلام الله علیها سرازیر کردهاند این مردم؛ تاب بیاوریم.
مایهی سرور و شادمانی قلب دخت رسول خدا؛ امیرالمومنین! فدای ردای امامتت و فدای شال سیادت آقاجان.
همین طوری که داشتم نظریه پدرسالاری از فمنیستها را در زمینه فعالیت سیاسی بانوان مطالعه میکردم با تکرار لفظ پدرسالار پرت شدم در صحن علوی علیه السلام.
با دلی تنگ از دوری چندماهه رفتم جلو و به پرده های جدا کننده بخش بانوان رسیدم. رفتم کنار پنجره فولاد علوی و نشستم گوشه ای به راز و نیاز مشغول شدم. دور زدم در حیاط حرم و از آبخوریهای سنگی تعبیه شده در گوشه گوشه ی صحن آب حیات نوشیدم.
دلم برایت تنگ شده پدرِ بزرگ و مهربان من. سالار من. کس من! دنیای من!
بعد با خودم فکر کردم اینکه سالاری این پدر را برای خودمان برگزیدیم چقدر سعادتمند دنیاییم!
بابای مهربانم یا امیرالمومنین! (علیه السلام)
امشب انقدر شور و شعف دارم انگار که فردا روز اول نوروز است و سال تحویل است. خیلی خوشحالم که این همه تلاشم امسال ثمر داد.
دخترم خودش خانه را مرتب کرده و تزئین نموده. برای خاله هایش هدیه ی عید غدیر درست کرده. لباس نوی خودش و خواهرش را مرتب کرده. ژله درست کرده با خواهرش خورده و همه را فقط به خاطر این انجام داده که فردا عید غدیر است.
بهترین روز عمر خودم و دخترهایم و پدر و مادرم روز عید غدیر خم است. روزی که باباجانم حضرت علی علیه السلام امام امت شد.
شیرین ترین روز زندگی مادرم حضرت زهرا سلام الله علیهاست. و به یاد ماندنی ترین روز زندگی حسنین و زینبین سلام الله علیهم.
فردا روز بزرگی است. کاش فردا آقایم امام زمان علیه السلام هم بود و با هم یک جشن بزرگ عمومی ترتیب میدادیم و در همه جای جهان نقل و نبات و شیرینی به هم تعارف میکردیم.
راستی فرموده اند روز ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف هم، روز عید غدیر خم خواهد بود. کاش فردا روز موعود باشد
عصمت یعنی چه و معصوم کیست؟
معصوم به شخصی گفته میشود که دارای عصمت است و عصمت به گفته نویسنده کتاب اسرار الحکم به این معناست:
خوئى است که منع کند، صاحبش را از خطا، از آن جهت که علم دارد به مثالب معاصى و مناقب طاعات، پس امکان دارد از براى او معصیت و عدم طاعت، لیکن چون علم دارد به معایب معاصى و مضارّ آنها، مرتکب نمىشود آنها را، و چون علم دارد به محاسن و منافع طاعات، به جا مىآورد آنها را، و آن هیئت نوریّه، راسخ مىشود در او و مؤکّد مىشود رسوخ در انبیا و اولیا، به تتابع «وحى» و «الهام». و بعضى گفتهاند که: عصمت، بودن شخص است به حیثیّتى که ممتنع باشد که از او گناه سر زند به سبب خاصیّتى که در نفس قدسیّه اوست، یا در بدن او! و این قول صحیح نیست، چه با امتناع مستحق مدح نیست. 1
همان طور که میدانید شیعیان معتقدند که امام و خلیفه مسلمانان باید عصمت داشته باشد زیرا اگر امام خود مصون از اشتباه و گناه نباشد و خوب و بد را تشخیص ندهد امت را به گمراهی خواهد کشاند.
———————-
1-محقق سبزوارى، أسرار الحکم، صفحه 476
این حدیث رسول خدا صلوات الله علیه واقعا به دلم نشسته است. یک جوری دوستش دارم که فقط خدا میداند. ” انا و علی ابواه هذه الامه” اینکه آقا رسول الله اجازه فرموده اند ما شیعیان به ایشان و حضرت امیر علیه السلام بابا بگوییم خیلی شیرین است.
بابای مهربان من یا امیرالمومنین!
بابای قدرتمندم یا علی!
پشتیبان واقعی روزهای دلتنگی ام یا ابو تراب!
بابا جان! روزتان پیشاپیش مبارک
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت
اینبار ز پایان سفر می گویم
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصله ی نعلین علیست
گفت ساقی من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم دستش
هرچه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
? #سید_حمیدرضا_برقعی ? @Rahil_Group
امتحان فرق و مذاهب داشتم. کتاب نارنجی نازک و پر محتوا و شیرین فرق و مذاهب رو نه به عنوان یک کتاب درسی بلکه به عنوان یک گنج خوشمزه خوردم، نخوندم.
اولین جملاتش خیلی جذابن. اتفاقا سوال امتحان هم بود. دلایل پیدایش فرقه های مختلف در دین اسلام چیست؟
حالا هی بیا بگو آن محترمان در روز سقیفه حق آقایمان را خوردند؛ هر کس معاند است به گوشش فرو نمیرود که نمیرود. یک پیامبر خاتم باشد و هزار بار بگوید و تاریخ نویسان بنویسند و در یک روز با آن همه سر و صدا بین جمعیت خطبه بخواند و هزاران هزار نفر هم باشند و بشنوند و بعد رسول الله صلوات الله علیه آخر این خطبه یک نفر را معرفی کند و بعد بفرماید این خبر معرفی نامه ی این جناب را پدر ها به گوش بچه هایشان برسانند و حاضران به گوش غایبان که آنوقت چه بشود؟ یعنی باید عقل سلیم باور کند که با این همه برو و بیا و بریز و بپاش حضرت رسول صلوات الله علیه فقط میخواستند به مردم بگویند که:” آی مردم علی علیه السلام دوست شماست؟"
حاضران به غایبان برسانید و پدر ها به پسر ها بگویید که این علی ( دست حضرت علی علیه السلام را در دستش بالا گرفته بود و میفرمود) جانشین بعد از من است و از طرف خدا به این مقام منصوب شده است.
عید غدیر خم بهترین روز عمر همه ی ما بچه شیعه هاست. آخر بابای مهربان مان در آن روز به مقام ولایتِ الله منصوب شده است.
خیلی ها هستند که چشم دیدن بابای مان را نداشتند و ندارند برای همین سعی شان را میکنند عید بزرگ مام را کوچک جلوه دهند اما هر کس این روز را عزیز شمارد عیدی اش را از دست مبارک رسول خدا صلوات الله علیه خواهد گرفت.
هر سال بچه ها منتظر عید غدیر میشوند که ببینند هدیه ی امسال خاله جان برایشان چیست. خاله این روزها هرچه بتواند کادو میخرد که روز عید همه را خوشحال کند. هر سال یک کیک بزرگ هم برای بچه ها میخرد و برایشان جشن میگیرد. خاله جان میگوید:” هر کس در شادی امیرالمومنین علی علیه السلام خوشحال باشه آقا بهش عیدی میده. روز عید غدیر هیچ کس نباید ناراحت باشه.”
من هم باید بروم برای بچه ها هدیه و کیک بخرم. روز عید غدیر هیچ کس نباید ناراحت باشد. آخر عید غدیر بهترین روز عمر ما و آقایمان امیرالمومنین علی علیه السلام است.
انا و علی ابواه هذه الامه. رسول اکرم صلوات الله علیه.
سلام.
این حدیث هزاران حرف با خودش دارد که اگر در آن دقت کنید حتما انوار نورانی اش نصیب قلب شما هم میشود.
پدر امت. نامی که رسول الله صلوات الله علیه برای خودش و برای امیر المومنین علی علیه السلام انتخاب کرد.
خاصیت پدر بودن نگرانی است و محبت. نگرانی از وضع فرزند و نصار محبت بی دریغ به او.
فکرش را بکن حضرت علی علیه السلام و پیامبر اکرم صلوات الله علیه نگران آدم باشد و آدم را مورد محبت خودش قرار دهد. چه میشود.?? من که قند در دلم آب میشود وقتی فکر میکنم امیر المومنین علیه السلام پدر من هم هست. ذوق میکنم. خیلی زیاد.?
راست بگویم هر وقت او را بابای نازنین خطاب کردم زودتر مرا دیده است.
بابای نازنین من و همه ی بچه شیعه ها. بابای مهربان همه ی عالم. بابا جانم. روزت مبارک.
چه زیباست وقتی روز میلادت روز پدر است و حال آنکه شما بهترین پدر مردم عالم هستید.
بیایید از امروز اینطور حضرت امیر سلام الله علیه را خطاب کنیم. بابای مهربان من. خودشان اجازه داده اند. مطمئن باش از ما همین انتظار را دارد.
عید غدیر سال قبل به یکی از اساتید گفتم اگر قدمی برای مولا برداریم آقا امسال ما را هم به حرمش دعوت میکند. ایشان حرف مرا قبول کرد یا نه نمیدانم ولی میدانم او را حضرت علی دعوت نمود و حس من درست گفته بود.
البته دروغ نگویم خودم قسمتم نشد زیارت نجف بروم ولی از بابای مهربانم خواستم روی مرا زمین نگذارد و همه ی عزیزانی را که برایش زحمت کشیدند دعوت کند و او هم مرا اجابت نمود. من او را پدر خودم میدانم. گرچه که او هنوز برای یک بار هم به خانه اش دعوتم نکرده است?زیرا حتما هنوز لایق زیارت نیستم.
عصر خواب بودم که با صدای تلفنم از خواب پریدم.
وقتی دخترم گوشی ام را می آورد گفت :بابا جونه?
راستش هم خوشحال شدم هم نگران.
آخر بابا جونم وقتی نگران باشد به موبایلم زنگ میزند. ولی خوشحال بودم که بابا جونم باز هم با من تماس گرفتهاست.
_سلام بابا جون.
_سلام خوب هستین؟ زیارت قبول.
_الحمد لله. قسمت شما باشه ان شاء الله.
_شما الان کجایید؟
تعجب کردم. ما الان کجاییم؟ یعنی منظورشون چی هست که ما الان کجاییم؟
یک لحظه فکر کردم و متوجه شدم یه ماجرای نگران کننده برای پدرم پیش آمده که میپرسند: شما الان کجایید؟
_ما الان تو هتل هستیم. تو مشهد.تا فردا ظهر اینجاییم.
_خوب. بچه هات خوبن؟
_الحمد لله.
_ پس کاری نداری؟ التماس دعا.
_ ممنون باباجون. قسمت خودتون بشه زیارت ان شاء الله.
_ممنون. خداحافظ
_خداحافظ.
وقتی قطع کردم همسرم از اتاق آمد بیرون.
_کی بود؟ چی شده؟
_بابا جون بود. میپرسید شما الان کجایید؟ فکر کنم اتفاق بدی افتاده که نگران شده.
_شاید جاده تصادف شده؟
_نمیدونم.
همسرم یه چرخی توی تابناک زد و گفت:
_چند دقیقه پیش یه تصادف زنجیره ای تو محور شاهرود به مشهد اتفاق افتاده. خیلی تصادف بدی بوده مثل اینکه. بیخود نیست نگران شدن.
پدرم عشق من است. خیلی او را دوست دارم. انقدر که ندیدنش من را آزرده خاطر میکند. ایکاش راه نزدیک بود و من میتوانستم هر روز صبح به دیدارش برم.
پدرم همیشه نگران من است. وقتی تهران بودم یک روز در میان به بهانه ی دیدن دخترم به دیدنم می آمد.
پدرم عشق من است.
عشقی که به دو دنیا او را نمیدهم.
خدایا او و همه ی پدران شیعه را برای ما دختران، زنده و سلامت و پایدار نگه دار.
#محرم95
خودم دیدم که صحرا لاله گون بود
زمین از خون یاران غرقه خون بود
خودم دیدم فضاى آسمانها
پر از انا الیه راجعون بود
خودم دیدم که نور چشم زهرا
جراحات تنش از حد فزون بود
خودم دیدم که بر هر برگ لاله
نوشته این سخن با خط خون بود
گلى گم کرده ام میجویم او را،
به هر گل میرسم میبویم او را
خودم دیدم گلوى اصغرش را
خودم در بر کشیدم اکبرش را
اگر چه از کنار نهر علقم
زگریه منع کردم خواهرم را
خودم دیدم که زهرا ناله میکرد
خودم دیدم سرشک مادرم را
مکن منعم اگر با اینهمه داغ
زنم بر چوبه محمل سرم را
سلام.
در کار مداحی اصطلاحاتی هست که خوبه یاد بگیریم:
1. مرثیه: مرثیه یعنی شعری حزن انگیز که با آهنگی محزون خوانده میشود. البته این شعر مانند روضه است و همراهی مستمع در آن وجود ندارد. نمونه ای از مرثیه همان شعر معروف باز این چه شورش است … وقتی که در روضه خوانی ها استفاده میشود. خوب است بدانید در ابتدا اصلا روضه خوانی نبوده است بلکه شعر بوده که با حزن خوانده میشده یعنی همین مرثیه خوانی رسم بوده است. پیشنهاد من اینه که عزیزانی که نمیتونن روضه بخونن از مرثیه خوانی استفاده کنند که هم خیلی حزن را به همراه دارد و راحت تر میشود آنرا به صورت آهنگین خواند.(البته خوب میدانید که منظورم از آهنگین خواندن همان لحن خواندن و نوایی اس که همراه میکنید نه اینکه اشعار موسیقیایی که مرسوم است خواننده ها میخوانند را بخوانید.)
2. روضه : روضه شرح ماوقع است . یعنی تاریخ است که قرائت میشود . بنابر این به هیچ وجه نباید اضافه یا کم شود. روضه باید متقن و درست باشد .بنابر این فقط از روی کتاب مقتل روضه بنویسید و بخوانید نه اینکه روضه ای را جایی شنیدم نقل کنم. این نقل از دیگران میتواند مصداق دروغ بستن به ائمه اطهار باشد.دقت کنید که گنا:ه برای خودتان نخرید.
3. شعر سینه زنی: اشعاری هستند که مناسب سینه زنی و شور مجالس هستند و همراه با آنها از مستمع خواسته میشود تا با سینه زدن همراهی کنند. البته سینه زنی بر اساس ریتم های آن به چند دسته تقسیم میشود :
الف) شور یا تند سینه زدن ب) سنگین یا واحد که آرام ارام سینه زدن را می گویند ج) سه ضرب که 3 بار سینه میزنند و یک بار را مکث میکنند.
البته در مراسم های مردانه انواع دیگری هم هست که بهتره در مراسمات بانوان انجام نگیرد. سادگی این مراسمات مهم است.
4.مدیحه : شعری است که در مدح ائمه و بزرگان دین گفته میشود. معمولا این نوع از شعر با سینه زنی همراه است.
5. شعر مناجاتی: شعری است که برای مناجات با خداوند یا غمنامه امام زمان علیه السلام به کار میرود. معمولا مناجات نامه اها را آرام میخوانند ولی نه به آرامی مرثیه و در آن قسمت هایی هست که از مستمع خواسته میشود تا همراهی کند و تکرار نماید.
6. گوشواره : گوشواره در حقیقت بند هایی از اشعر هستند که باید مستمع آنها را تکرار کند. اهمیت یاد گرفتن گوشواره بسیار زیاد است. یعنی باید مستمع گوشواره شعر شما را خوب یاد بگیرد تا با شما تکرار کند بنابر این ابتدای سینه زنی یا مداحی باید گوشواره چندین بار تکرار شود و بعد وارد شعر میشویم تا در موقع لزوم مستمع گوشواره را تکرار نماید.
از اینجا مشخص میشود که نقش ادبیات به خصوص شعر در مداحی بسیار مهم است.
در پناه امیر المومنین علیه السلام باشید. یاعلی
#غدیر1437
#غدیر_ناب_8
#خطبه_غدیر
فرازی از خطبه غدیر
اقرار میکنم برای خداوند بر نفس خود به عنوان بندگی او، و شهادت میدهم برای او به پروردگاری، و آنچه به من وحی نموده ادا مینمایم از ترس آنکه مبادا اگر انجام ندهم عذابی از او بر من فرود آید که هیچکس نتواند آن را دفع کند، هر چند که حیلهی عظیمی به کار بندد و دوستی او خالص باشد- نیست خدایی جز او- زیرا خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرساندهام، و برای من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا کفایت کننده و کریم است.
خداوند به من چنین وحی کرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ- فی علی یعنی فی الخلافة لعلیّ بن ابی طالب- وَإنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، [1] «ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده- دربارهی علی، یعنی خلافت علی بن ابیطالب- و اگر انجام ندهی رسالت او را نرساندهای، و خداوند تو را از مردم حفظ میکند».
ای مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکردهام، [2] و من سبب نزول این آیه را برای شما بیان میکنم:
جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم- که او سلام است- [3] مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که «علی بن ابی طالب برادرِ من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است»، و خداوند در این مورد آیهای از کتابش بر من نازل کرده است: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»، [4] .
«صاحب اختیار شما خدا و رسولش هستند و کسانی که ایمان آورده و نماز را بپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»، و علی بن ابیطالب است که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد میکند. [5] .
ای مردم، من از جبرئیل در خواست کردم که از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و افساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگانِ اسلام اطلاع دارم، کسانی که خداوند در کتابش آنان را چنین توصیف کرده است که با زبانشان میگویند آنچه در قلبهایشان نیست و این کار را سهل میشمارند در حالی که نزد خداوند عظیم است. و همچنین [6] به خاطر اینکه منافقین بارها مرا اذیت کردهاند تا آنجا که مرا «اُذُن» (گوش دهندهی بر هر حرفی) نامیدند، و گمان کردند که من چنین هستم به خاطر ملازمت بسیار او (علی) با من و توجه من به او و تمایل او و قبولش از من، تا آنکه خداوند عزوجل در این باره چنین نازل کرد: «وَمِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ قُلْ اُذُن- علی الذین یزعمون أنّه اُذن- خَیْر لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ…»، [7] «واز آنان کسانی هستند که پیامبر را اذیت میکنند و میگویند او «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفی) است، بگو: گوش است- بر ضد کسانی که گمان میکنند او «اُذُن» است- و برای شما خیر است، به خدا ایمان میآورد و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام مینماید».
و اگر من بخواهم گویندگان این نسبت (اُذُن) را نام ببرم میتوانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره کنم مینمایم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرّفی کنم میتوانم، ولی به خدا قسم من در کار آنان با بزرگواری رفتار کردهام. [8] .
بعد از همهی اینها، خداوند از من راضی نمیشود مگر آنچه در حق علی بر من نازل کرده ابلاغ نمایم.
سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ- فی حق علی- وإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، [9] «ای پیامبر برسان آنچه- در حق علی- از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهی رسالت او را نرساندهای، و خداوند تو را از مردم حفظ میکند».
——————————–
[1] سورهی مائده: آیهی 67.
[2] «ج» و «ه»: در آنچه رساندهام کوتاهی نکردهام و در ابلاغ آنچه بر من نازل کرده سستی نکردهام.
[3] «سلام» در این دو مورد به عنوان یکی از نامهای خداوند ذکر شده است.
[4] سورهی مائده: آیهی 55.
[5] «ب»: در حال رکوع به خاطر خداوند زکات داده، خدا هم در هر حال او را اراده میکند و میخواهد.
[6] یعنی یکی دیگر از علل درخواست معاف شدن از ابلاغ این مهم این جهت است.
[7] سورهی توبه: آیهی 61. لازم به تذکر است که فرق بین «یُؤْمِنُ بِاللَّهِ» که همراه «باء» است با «یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمنینَ» که همراه «لام» است اینکه: اولی بمعنای تصدیق کردن، و دومی بمعنای اظهار تواضع و احترام است. در اینجا مراد اینطور میشود که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله کلام خداوند را تصدیق میفرماید و در مقابل مؤمنین اظهار تواضع و احترام مینماید و سخن آنان را ردّ نمیکند.
[8] «ج» و «ه»: ولی به خدا قسم من با چشم پوشی بر آنان کرامت نمودهام.
[9] سورهی مائده: آیهی 67.
#غدیر1437
#غدیر_ناب_8
#امام_شناسی
ولی امر:
در قاموس قرآن در معنای ولی آمده است:
وَلِی: سرپرست و اداره کننده امر. و نیز به معنى دوست و یارى کننده و غیره آید. طبرسى در ذیل اللَّهُ وَلِیُ الَّذِینَ آمَنُوا بقره: 257. فرموده: ولّى از «ولى» است به معنى نزدیکى بدون فاصله و او کسى است که بتدبیر امور از دیگرى احقّ و سزاوارتر است… .
به رئیس قوم والى گویند که به تدبیر و امر و نهى امور نزدیک و مباشر است… .در مصباح از ابن فارس نقل کرده:هر که کار کسى را اداره کند ولّى آن کار است.جمع ولّى اولیاء است بمعانى فوق که گفته شد… .إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ مائده:55. یعنى سرپرست و مدیر شما فقط خدا و رسول و آنانند که نماز میخوانند و در حال رکوع زکوة میدهند قید وَ هُمْ راکِعُونَ الَّذِینَ یُقِیمُونَ … را مقید کرده است یعنى هر نمازگزار و زکوة بده ولّى شما نیست بلکه نمازگزارانى که زکوة را در حال رکوع میدهند1
———————-
1-قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، جلد۸، صفحه۲۴۷
صلوات بر اميرالمؤمنين
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ أَخِي نَبِيِّکَ وَ وَلِيِّهِ وَصَفِيِّهِ وَوَزِيرِهِ ، وَمُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ ، وَمَوْضِعِ سِرِّهِ ، وَبابِ حِکْمَتِهِ ، وَالنَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ ، وَالدَّاعِي إِلَي شَرِيعَتِهِ ، وَخَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ ، وَمُفَرِّجِ الْکُرَبِ عَنْ وَجْهِهِ ، قاصِمِ الْکَفَرَةِ ، وَمُرْغِمِ الْفَجَرَةِ ، الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّکَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي . اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ والاهُ ، وَعادِ مَنْ عاداهُ ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ ، وَالْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، وَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَوْصِياءِ أَنْبِيائِکَ يَا رَبَّ الْعالَمِينَ.
زيارت هفتم
زيارتى است كه سيد بن طاوس در مصباح الزائر نقل كرده به اين كيفيت كه: قصد كن باب السلام يعنى درگاه روضه مقدسه أمير المؤمنين عليه السلام كه ضريح مقدس نمايان مىشود پس بگو سى و چهار مرتبه اللَّهُ أَكْبَرُ
و بگو
سَلَامُ اللَّهِ وَ سَلَامُ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِيِّ وَ وَجْهِهِ الْعَلِيِّ وَ صِرَاطِهِ السَّوِيِّ السَّلَامُ عَلَى الْمُهَذَّبِ الصَّفِيِّ السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى خَالِصِ الْأَخِلَّاءِ السَّلَامُ عَلَى الْمَخْصُوصِ بِسَيِّدَةِ النِّسَاءِ السَّلَامُ عَلَى الْمَوْلُودِ فِي الْكَعْبَةِ الْمُزَوَّجِ فِي السَّمَاءِ السَّلَامُ عَلَى أَسَدِ اللَّهِ فِي الْوَغَى السَّلَامُ عَلَى مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَكَّةُ وَ مِنًى السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الْحَوْضِ وَ حَامِلِ اللِّوَاءِ السَّلَامُ عَلَى خَامِسِ أَهْلِ الْعَبَاءِ السَّلَامُ عَلَى الْبَائِتِ عَلَى فِرَاشِ النَّبِيِّ وَ مُفْدِيهِ بِنَفْسِهِ مِنَ الْأَعْدَاءِ السَّلَامُ عَلَى قَالِعِ بَابِ خَيْبَرَ وَ الدَّاحِي بِهِ فِي الْفَضَاءِ السَّلَامُ عَلَى مُكَلِّمِ الْفِتْيَةِ فِي كَهْفِهِمْ بِلِسَانِ الْأَنْبِيَاءِ السَّلَامُ عَلَى مُنْبِعِ الْقَلِيبِ فِي الْفَلَا السَّلَامُ عَلَى قَالِعِ الصَّخْرَةِ وَ قَدْ عَجَزَ عَنْهَا الرِّجَالُ الْأَشِدَّاءُ السَّلَامُ عَلَى مُخَاطِبِ الثُّعْبَانِ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ بِلِسَانِ الْفُصَحَاءِ السَّلَامُ عَلَى مُخَاطِبِ الذِّئْبِ وَ مُكَلِّمِ الْجُمْجُمَةِ بِالنَّهْرَوَانِ وَ قَدْ نَخِرَتِ الْعِظَامُ بِالْبِلَى السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الشَّفَاعَةِ فِي يَوْمِ الْوَرَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الزَّكِيِّ حَلِيفِ الْمِحْرَابِ السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الْمُعْجِزِ الْبَاهِرِ وَ النَّاطِقِ بِالْحِكْمَةِ وَ الصَّوَابِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ عِنْدَهُ تَأْوِيلُ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ رُدَّتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ حِينَ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ السَّلَامُ عَلَى مُحْيِي اللَّيْلِ الْبَهِيمِ بِالتَّهَجُّدِ وَ الِاكْتِيَابِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ خَاطَبَهُ جَبْرَئِيلُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ بِغَيْرِ ارْتِيَابٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِ السَّادَاتِ السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الْمُعْجِزَاتِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ عَجِبَ مِنْ حَمَلَاتِهِ فِي الْحُرُوبِ مَلَائِكَةُ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ السَّلَامُ عَلَى مَنْ نَاجَى الرَّسُولَ فَقَدَّمَ بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاهُ صَدَقَاتٍ السَّلَامُ عَلَى أَمِيرِ الْجُيُوشِ وَ صَاحِبِ الْغَزَوَاتِ السَّلَامُ عَلَى مُخَاطِبِ ذِئْبِ الْفَلَوَاتِ السَّلَامُ عَلَى نُورِ اللَّهِ فِي الظُّلُمَاتِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ فَقَضَى مَا فَاتَهُ مِنَ الصَّلَاةِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَى سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَى إِمَامِ الْمُتَّقِينَ السَّلَامُ عَلَى وَارِثِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ السَّلَامُ عَلَى يَعْسُوبِ الدِّينِ السَّلَامُ عَلَى عِصْمَةِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَى قُدْوَةِ الصَّادِقِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى حُجَّةِ الْأَبْرَارِ السَّلَامُ عَلَى أَبِي الْأَئِمَّةِ الْأَطْهَارِ السَّلَامُ عَلَى الْمَخْصُوصِ بِذِي الْفَقَارِ السَّلَامُ عَلَى سَاقِي أَوْلِيَائِهِ مِنْ حَوْضِ النَّبِيِّ الْمُخْتَارِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا اطَّرَدَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ السَّلَامُ عَلَى النَّبَإِ الْعَظِيمِ السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ السَّلَامُ عَلَى صِرَاطِ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمِ السَّلَامُ عَلَى الْمَنْعُوتِ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
پس مىاندازى خود را بر ضريح و مىبوسى آن را و مىگويى
يَا أَمِينَ اللَّهِ يَا حُجَّةَ اللَّهِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ يَا صِرَاطَ اللَّهِ زَارَكَ عَبْدُكَ وَ وَلِيُّكَ اللَّائِذُ بِقَبْرِكَ وَ الْمُنِيخُ رَحْلَهُ بِفِنَائِكَ الْمُتَقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى اللَّهِ زِيَارَةَ مَنْ هَجَرَ فِيكَ صَحْبَهُ وَ جَعَلَكَ بَعْدَ اللَّهِ حَسْبَهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ الطُّورُ وَ الْكِتَابُ الْمَسْطُورُ وَ الرَّقُّ الْمَنْشُورُ وَ بَحْرُ الْعِلْمِ الْمَسْجُورُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ لِكُلِّ مَزُورٍ عِنَايَةً فِيمَنْ زَارَهُ وَ قَصَدَهُ وَ أَتَاهُ وَ أَنَا وَلِيُّكَ وَ قَدْ حَطَطْتُ رَحْلِي بِفِنَائِكَ وَ لَجَأْتُ إِلَى حَرَمِكَ وَ لُذْتُ بِضَرِيحِكَ لِعِلْمِي بِعَظِيمِ مَنْزِلَتِكَ وَ شَرَفِ حَضْرَتِكَ وَ قَدْ أَثْقَلَتِ الذُّنُوبُ ظَهْرِي وَ مَنَعَتْنِي رُقَادِي فَمَا أَجِدُ حِرْزاً وَ لَا مَعْقِلًا وَ لَا مَلْجَأً أَلْجَأُ إِلَيْهِ إِلَّا اللَّهَ تَعَالَى وَ تَوَسُّلِي بِكَ إِلَيْهِ وَ اسْتِشْفَاعِي بِكَ لَدَيْهِ فَهَا أَنَا نَازِلٌ بِفِنَائِكَ وَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ جَاهٌ عَظِيمٌ وَ مَقَامٌ كَرِيمٌ فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ اللَّهِ رَبِّكَ يَا مَوْلَايَ
پس ببوس ضريح را و روى خود را به قبله كن بگو
اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ وَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ بِمُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ رَسُولِكَ إِلَى الْعَالَمِينَ وَ بِأَخِيهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ الْأَنْزَعِ الْبَطِينِ الْعَالِمِ الْمُبِينِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ الْإِمَامَيْنِ الشَّهِيدَيْنِ وَ بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ زَكِيِّ الصِّدِّيقِينَ وَ بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْكَاظِمِ الْمُبِينِ [وَ حَبِيسِ الظَّالِمِينَ] وَ بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْأَمِينِ وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْجَوَادِ عَلَمِ الْمُهْتَدِينَ وَ بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ الصَّادِقِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ وَ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِالْخَلَفِ الْحُجَّةِ صَاحِبِ الْأَمْرِ مُظْهِرِ الْبَرَاهِينِ أَنْ تَكْشِفَ مَا بِي مِنَ الْهُمُومِ وَ تَكْفِيَنِي شَرَّ الْبَلَاءِ الْمَحْتُومِ وَ تُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ ذَاتِ السَّمُومِ* بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
پس دعا كن براى هر چه بخواهى و وداع نما آن حضرت را و برگرد .
به نام خدا
السلام علیک یا امیرالمومنین
یکی از در های مسجد کوفه دریست به نام باب الفیل . باب الفیل نشانه ایست از خباثت معاویه نسبت به امیر المومنین چون این در در گذشته نشانی از ابهت امیر المومنین علی علیه السلام داشت.
ماجرا این گونه است که روزی حضرت امیر علیه السلام در مسجد کوفه مشغول قضاوت و رتق و فتق امور بودند که ناگهان حاضران در جلسه دیدند که موجودی عجیب با نام اژدها ازدری از درها وارد شد و خدمت حضرت رسید و با ایشان به گفتگو پرداخت و بعد از آن با ادای احترام از همان در خارج شد. همه متحیر بودند که این چه موجودی بود و چه کار داشت و چه شد؟
حضرت علی علیه السلام جواب مردم را این چنین دادند که این اژدها با من کار داشت . او گفت پدر من نماینده شما در قوم اژدهاها بود و حال از دنیا رفته است من آمده ام تا شما وضعیت ما رو مشخص کنید که نماینده بعدی شما چه کسی باشد . و من هم خود او را مسؤل این امر کردم و او هم تشکر کرد و رفت تا به قوم خود بپردازد و آنها را به سوی ما ارشاد کند.
از آن پس این در که اؤدها از آن وارد مسجد شده بود باب الثعبان نام گرفت و مردم با این کار معجزه امیرالمومنین را یاد آور میشدند. هرکس میگفت چرا ثعبان ماجرا را برایش تعریف میکردند تا مدت های مدید این به همین منوال بود.معاویه از این ماجرا ناراحت بود بنا بر این تصمیم گرفت موجودی عجیب که مردم ندیده باشند به جای آمن بیاورد تا مردم را متوجه چیز دیگری کند که موفق هم شد.
معاویه دستور داد فیلی عظیم الجسه را یک هفته به این در ببندند تا مردم مدام او را ببینند و از او برای هم تعریف کنند . در آن زمان مردم کوفه فیل را از نزدیک ندیده بودند و این ترفند کار ساز شد.
شما هم همینطوری فرهنگ سازی کنید که دشمنهاتون کردن. برای شروع ایام عید برنامه ریزی کنید. تقویم تهیه کنید که تا روز عید غدیر خم چند روز مونده و برای اون روز برنامه ریزی کنید و همه اهل خونه رو از این برنامه ها هر روز مطلع کنید و بگین چند روز تا عید غدیر مونده.
عید تون مبارک باشه. یا علی
به نام خدا
السلام علیک یا امیرالمومنین
سالیان سال برخی از اهل سنت به دنبال این بوده اند که شخصیت حضرت علی علیه السلام و نام ایشون رو در اذهان کودکان خودشون بد جلوه بدهند. نتیجه این فعالیت که پشت به پشت دنبال میشد این بود که مردم برخی از کشورها کلمه ای به نام دزد نمیدانند بلکه دزد در ذهن آنها علی بابا است. بمیرم برای غربتت یا امیرالمومنین.
علی (علیه السلام) با بای همیشه همه شیعیان جهان است و با این حرف ها چیزی از ابهت نام او کم نمیکند. اما بیایید حالا به بعد این رسم رو تغییر بدیم. شاید این یک جرقه باشه برای همیشه تاریخ تا فرزندان ما در آینده بگویند بهترین روز عمرم روز عید غدیر خم است. فرزندان فرزندانمان هرسال منتظر شوند تا ببینند روز عید غدیر امسال چطور شگفت زده میشن. شب ها رو با یاد روز عید غدیر بخوابن و روزها رو با یاد عید غدیر شب کنن تا عید غدیر از راه برسه.
توی روز عید غدیر هرکاری میکنید بگین که به خاطر حضرت علی و اینکه امروز روز عید ولایت امیر المومنین هست من امروز این کار رو انجام میدم و همه رو از نیت خودتون مطلع کنید. اینجا ریا خیلی کارسازه چون آخرش ختم به معروف شدن روز عید غدیر و پابر جا موندن اون در اذهان میشه پس نگین که ریا میشه و به همه بگین که قصدتون برای امیرالمومنین هست.
هدیه ویژه برای بچه هاتون تهیه کنید و بگین این از طرف حضرت علی علیه السلام به شما هدیه میشه. با اونها دعوا نکنید و بگین فقط به خاطر حضرت علی امروز با کسی ناراحتی نمیکنم. اصلا ناراحت نباشین و گریه نکنین و بگین امروز فقط به خاطر حضرت علی علیه السلام خوشحالی میکنم حتی با وجود اینکه دلم پر از غمه.
روز عید غدیر بهترین روز عمرمه این باید شعار من و شما و بچه ها ونثل آینده مون بشه و مولای ما امیرالمومنین باشه.
زیر پرچم ولایت امیرالمومنین باشید. یا علی