• خانه  اخیر جستجو فهرست مطالب آرشیوها موضوعات آخرین نظرات تماس  نقشه سایت 

دست نوشته های خاتون

غزلهای عاشقی

نذر مادر 

21 شهریور 1402

بسم الله 

نوشته بود:” هرچه تلاش می‌کنم نمیتوانم شعر آیینی بگویم. باید این طور شعرها را در گوشت بگویند تا بر زبانت جاری شود." 
در جوابش نوشتم:” باید نذر مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها کنی و از خودشان اذن بگیری. تا مادرشان اجازه ندهد تو هیچ کار این خانواده نمی‌شود ورود کرد." 

بعد یاد خودم افتادم. 

نذرم دارد به آخر می‌رسد بانو جان! 

چرا هنوز درهای رحمت بی‌کران مادرانگی‌ات به رویم بسته است؟! من که هرچه در توانم بود برای بچه‌هایت تلاش کردم. هر لحظه فکر می‌کنم حتما این راه را اشتباه آمدم و باید برگردم. شاید اشتباه می‌کنم. این کارها برای فرزندان شما نیست؟!  

نذر روضه‌ی مادر می‌کنم تا خودش مرا هدایت کند مثل همیشه. این که غصه خوردن ندارد. تا مادرم هست در دنیا غمی ندارم! 

پ.ن: نذر کردم و حضرت مادر علیها سلام توی خواب گره مشکلم را نشانم داد. حالا باید بروم دنبال برطرف کردن آن. امیدوارم موفق بشوم تا قبل از فاطمیه انجامش بدهم ان شاء‌الله  

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

زندگی یعنی خانه‌داری

18 تیر 1401

بسم الله

زندگی شاید مثل یک قابلمه شیر تازه باشد که گذاشته ای بجوشد تا بدهی بچه‌هایت نوش جان کنند‌. همین طوری بجوشد و بجوشد و لذت ببری از جوشش آن.
زندگی شاید مثل یک کیلو پرتقال باشد که آبش را بگیری برای همسرت، که تازه شدن احوالش را با آن نوش جان کنی. 
زندگی شاید مثل یک دستمال باشد که برداشته باشی به گردگیری خانه و دلت غنج بزند که همه جا را برق انداخته ای و با هر تکان دستمالت گرمی و طراوت بپاشی روی در و دیوار خانه.
زندگی شاید جمع کردن لباسهای کثیف و شستن آنها باشد و همراه آن غم و غصه های خانواده ات را جمع کنی و بشویی و دلهاشان را اتو کنی و دلگرم‌شان کنی.
اما زندگی شاید ریخت و پاش بچه هایت هم باشد. وقتی که وارد اتاق بشوی و یک دنیای وارونه را تماشا کنی و ته دلت لبخند بزنی از بودنشان و تکاپو و جنبش‌شان ولی روی لب بگویی از دست شما شلخته‌ها و غرلند کنی.
زندگی یعنی مادر باشی. کدبانوی خانه. مامن بچه هایت. زندگی یعنی خانه‌داری!
پ.ن: زنان به پیامبر اسلام(ص) گفتند: اى رسول خدا! مردان، ثواب و فضیلت جهاد در راه خدا را برده‌اند، ما چه کارى انجام دهیم که به آن وسیله بتوانیم پاداش مجاهدان در راه خدا را دریابیم؟ آن‌حضرت فرمود: «اگر هر یک از شما مشغول کارهای خانه شود، ثواب کار مجاهدان در راه خداوند را دارد».
منبع: روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج 2، ص 376، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش.

✍ به قلم: #خاتون_بیات  ??
آدرس این مطلب در وبلاگ نبشته‌های دم صبح:

http://neveshte.kowsarblog.ir/زندگی-یعنی-خانه-داری

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

کدبانو باش

16 تیر 1401

بسم الله
یک لحظه که از خودم غافل می‌شوم یک سال عقب می‌افتم.
تهذیب نفس یعنی جای اینکه مشغول عیوب دیگران باشی، سرت به خودت باشد. مدام کَند و کاو کنی، ببینی امروز حال و اوضاع مملکت درونت چطور است؟ اگر خاکروبه جایی جمع شده، تمیز کنی. اگر گلی جایی سبز شده، بهش رسیدگی کنی. 
یک لحظه که از این مملکت سرت را بیرون آوردی و به خاکروبه‌های خانه‌ی مردم نگاه کردی، برمیگردی سر خانه‌ات و میبینی همه ی در و دیوارش را کثیفی برداشته.
کدبانوی خانه‌ی دل خودت باش. 
✍ به قلم خودم  ??

آدرس این مطلب در وبلاگ نوشته‌های دم صبح:
http://neveshte.kowsarblog.ir/کدبانو-باش-1

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

آلودگی‌ها

04 تیر 1399

خاله خان‌باجی می‌گوید: ” آدم باید اول از همه به فکر خودش باشد. اول بگردد توی صورت خودش، آلودگی‌ها را ببیند و پاک کند بعد برود به سراغ دیدن آلودگیهای صورت دیگران.”

از نظر خاله خانم آدم باید سرش توی زندگی خودش باشد. البته نه اینکه اصلا به آدمهای اطرافش توجه نداشته باشد. یا اینکه اصلا جامعه برایش مهم نباشد. اما می‌گوید آدم برای کشف رزائل اخلاقی دیگران نباید تلاش کند. باید چشمش به خودش باشد که سیمای روحش خراب نشود. 

خاله خان‌باجی ما خیلی با کلاس است. کلاس روحش را می‌گویم. خیلی بالاست. ?

بیشتر بخوانید
 2 نظر

خنده‌هایش

20 خرداد 1398

صورتش گرد افتاده بیرون‌. گونه‌هایش تازه نمایان شده. چشم‌هایش برق میزند از شیطنت کودکانه‌اش. باید زودتر از این پرده‌ی گیسوان پریشانش را کنار میزدم.

بلند شده بودند. میخواستم ببرم پیش کاربلدش اما مثل همیشه گفتم خودم برایش بزنم بهتر است. دست سبک مادرانه برای ابریشم مشکی موهایش بهتر است. 

فکر نمیکردم یک دوسانت کوتاه کردن جعد گیسوی دخترک انقدر بشاش‌ترش کند. برق چشمان خوشحالش تازه نمایان شده. از نگاه کردن به چهره‌ش سیر نمی‌شوم.

از دیشب تاحالا دارم فکر میکنم چقدر این دخترکم را دوست دارم. تو دل بروتر شده با این موهای کوتاه شده‌اش. چترِ بارانِ شیطنتِ ریزِ دخترانه‌ای از صورتش ریخته پایین. قند و شکر پاره بود عسل مصفا شده. 

آخر به گمانم مثل همیشه خودم چشم زخم بگذارم روی تن این عروسک.

الله الله ماشاء الله. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونگ بابصارهم لما سمع الذکر و قالو انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین. 

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

وارونگی

18 آذر 1397

هوا تلفیقی از مه و دود بود و تصویری محو از برج میلاد به نمایش گذاشته بود که نم‌نم باران شروع شد. اما اخبار هم اعلام کرده این باران آلودگی هوای تهران را کاهش نخواهد داد. یاد روزهای گذشته افتادم.

با اینکه از عدم، عاشق فصل پاییزم اما این روزها که می‌شد غُصه میخوردم که حالا وارونگی دما بشود چکار کنم با نفسهای دخترجان، که به شماره می‌افتد؟ گزارشگر می‌پرسید:” مگه پلیس به عدم استفاده از اتومبیل توصیه نکرده؟ پس چرا ماشین تون رو بیرون آوردید؟” و پیرمرد می‌گفت:” همه آورده اند.”

وقتی که دل هیچ کس به حال خودش و باقی هم‌شهری‌هایش نمیسوزد؛ این است حال و روز مردم تهران در این روزهای سرد سال.

برای جلوگیری از بیماری در این روزهای پر از دود، شیر را فراموش نفرمایید. حتی الامکان از خروج از منزل خودداری بفرمایید. و در خانه که هستید با روزنامه لای پنجره ها را بپوشانید تا از ورود هوای خارج جلوگیری شود. دستگاه تصفیه هوا خوب است اما اگر در اختیار ندارید هوای منزل را مرطوب نگهدارید. هنگام خروج از منزل حتما از ماسک استفاده کنید. استفاده از زینک و پرتقال در این روزها فراموش نشود. هنگام تمیز کردن خانه دستمال خود را مرطوب کنید تا گرد و خاک بلند نشود. از بکار بردن عروسکهای زیاد علی الخصوص عروسکهای پولیشی در اتاق کودکان اجتناب کنید. برای از بین بردن حشرات به هیچ وجه از اسپری استفاده نکنید.

اینها تجربیات و توصیه های پزشکی بود که سالهای سکونت در تهران برای کم کردن حملات آسم برای دخترم بکار میبردم. برای پیشگیری از سرماخوردگی و حساسیت از آلودگی هوای این روزها مفید فایده هستند.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

عروسک بازی

06 تیر 1397

خیلی زود به جرگه ی مادربزرگها پیوسته ام. دخترها خودشان کم اند دخترشان را هم می‌دهند مادرشان بزرگ کند. هرچه میگویم درس دارم، امتحان دارم، خودت برو طفل معصومت را نگهدار و بزرگ کن و غذا بده به گوشش نمی‌رود که نمی‌رود.

حالا کلاه بچگی خودش را بسته ام سر عروسکش و غذای عروسکش را هم داده ام و گذاشته ام روی پایم که بخوابد.

چه میکشد مادر من از دست من و دخترهایم ☹☹?

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

ترگل ورگل

31 خرداد 1397

​راحله خانم میگفت:” دوستم مهندسی شیمی خونده. بنده ی خدا از مادر پیرش مراقبت میکنه. تو خونه داره افسرده میشه با مادر پیرش. شوهر هم که نمیتونه بکنه چون سنش بالا رفته. یک کار خوب میتونی براش پیدا کنی؟" 

دخترهای ترگل ورگلی که به خاطر درس خواندن خواستگاران خوب را رد کرده اند و حالا که سن شان بالا رفته و چروکیده شده اند نه شوهر دارند نه کار و کم‌کم دارند افسرده می‌شوند. این قصه ی این روزهای ماست با این سبک زندگی که غرب بهمان تحمیل کرده است. اینکه زن باید مترقی باشد!

تو اسلام نه اینکه برای آموختن زن ارزش قائل نباشند. اتفاقا حضرت زهرا سلام الله علیها خودشان کلاس درس و بحث داشتند و استاد قرآن و دین بودند. اتفاقا حضرت زینب سلام الله علیها شاگردان زیادی را تو کوفه تربیت کرده بودند. اتفاقا مادران ائمه همه شان اهل فضل و کمالات بودند. اما باید بین کارهای زندگی اهم و مهم کرد.

قبول دارم دختر خانه که باشی بهتر درس میخوانی. اما یک خانم همیشه وقت برای همسر بودن و مادر شدن ندارد. عمر زود می‌گذرد و صورت ماه و زیبا خیلی زود چروکیده و زمخت می‌شود.

با اینکه درس خواندن با دوتا بچه خیلی سخت است. با اینکه شاید همیشه وقت برای دلخوشی های دخترانه ام نداشته باشم. با اینکه شاید خیلی وقتها باید از خیلی چیزها به خاطر دخترهایم بگذرم. اما من امروزم را که مادر دوتا دختر هستم با روزهای مجردی ام معاوضه نمی‌کنم.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

مامان خوب

31 خرداد 1397

​گاهی وقتها یک کار جمع و جور خانگی خیلی تو زندگی بهت کمک میکند. اما باید توجه کنی هیچ چیز جای کانون گرم خانواده را نباید بگیرد. 

گاهی وقتها چند ساعت ‌کار بیرون از خانه به روحیه ات کمک میکند اما یادت نرود مادر مهربان بودن هم خودش یک هنر است. تنوع تو مامان خوب بودن هم میتواند روحیه ات را تغییر دهد.

گاهی وقتها فقط باید یک نقش داشته باشی. مامان خوب خانه. فقط همین

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

مادر مطهر

31 اردیبهشت 1397

داشتم به این فکر میکردم که حضرت خدیجه سلام الله علیها خیلی مظلومه وغریب است وبه دنبال احادیثی درباره ی شان و منزلت ایشان میگشتم که به این روایت رسیدم.

پيامبر خدا (ص) وارد منزل خود شد و ديد كه عايشه رو به فاطمه كرده و با فرياد به او مى‏گويد: اى دختر خديجه‏، تو گمان میكنى كه مادرت بر ما برترى دارد، او چه برترى بر ما دارد، او هم مانند يكى از ما بود و فاطمه سخن او را می‌‏شنيد و چون پيامبر خدا (ص) را ديد گريه كرد، پيامبر به او فرمود: اى دختر محمد براى چه گريه میكنى؟

گفت: او از مادر من ياد كرد و او را كوچك شمرد و من گريه كردم، پيامبر خشمناك شد و فرمود: ساكت باش اى حميرا، همانا خداوند به زن زايا و مهربان بركت داده و خديجه از من طاهر يا همان عبد اللَّه و مطهر را به دنيا آورد و نيز قاسم و فاطمه و رقيه و ام كلثوم و زينب را به دنيا آورد، ولى تو زنى هستى كه خداوند او را نازا كرده و بچه نمی‌‏آورى‏[1]

انگاری درست فکر میکردم. ایشان بعد از وفاتشان نیز مظلومه بوده اند.

پ.ن: البته بسیار معتقدم همه ی زنان رسول خدا صلوات الله علیه مادران امت هستند اما من ارادت خاصی به این مادرم دارم. بانو خدیجه! سلام و تهیات خدای منان بر شما باد. ای طاهره ی مطهره!

[1] ابن بابويه، محمد بن على، الخصال / ترجمه جعفرى - قم، چاپ: اول، 1382ش.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

مادر امت

31 اردیبهشت 1397

بسم الله

امشب دلم میخواست برای مادر امت بنویسم. برای حضرت خدیجه سلام الله علیها. برای مادر خوبی ها!

امشب دلم برای شیدای امین تنگ شده بود. برای مادر یاس! برای مادر سیده ی زنان عالم.

مادر مهربان امت یا خدیجه ی کبری سلام الله علیها. عمر گرانبهایت را برای اعتلای اسلام عزیز صرف نمودی و در غربت جان سپردی! مولایت محمد ابن عبد الله صلوات الله علیه هیچ گاه نتوانست غم از دست دادنت را فراموش کند. عجب همسری بودی! عجب مادری هستی!

مادر عزیزم! اجازه دارم با این لفظ با شما سخن بگویم؟

مادر مهربانم!

روزهای مفارقت شما از این دنیا نزدیک است وما شیعیان دخت شریفت داغدار غم از دست دادن شما هستیم. واقعا که این غم بسیار دردناک است. مادر مظلومه ی تاریخ!

مادر سادات مرا هم دریاب که سخت محتاج محبتتان هستم.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

مهربان من!

09 اسفند 1396

وقتی می‌گوید:” بیا پاهای منو یه ماساژ بده” قند تو دلم آب میکنم. آخر تو این گیر و دار فرصتی دست می‌دهد تا پاهای خسته اش را ببوسم. گاهی وقتها غصه تو دلم سرازیر می‌شود از بس پاهایش خسته است. 

پاهایش را که مالیدم دستهایش هم می‌آورد جلو. بعد می‌گوید:” دستت درد نکنه. چقدر کیف میده دختر آدم ماساژش بده. فقط پاهامو نبوس. باشه؟!” باشه میگویم ولی چه کسی میتواند از این فرصت شیرین استفاده نکند. دلش را نمی‌شکنم و بعد از ماساژ میروم و میلولم تو بغلش و سرم را تو آغوشش پنهان میکنم و به یاد کودکی هایم بوی تنش را نوش جان می‌کنم. او هم انگار نه انگار که بزرگ شدم. سرم را بغل میگیرد و میبوسد و با موهایم بازی می‌کند.

مامان مهربان من. یک کلیومتر هم از تو دور بودن دلم را غصه دار میکند. خدا سایه ات را روی سرم نگه دارد.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

مسافر 

23 آبان 1396

چند روزی هست که  دارم خودم رو حاضر می‌کنم برای رفتن به زیارت. برای رفتن به دیار عاشقان. برای رفتن به کربلا!

اولش کارهای دخترهایم را انجام دادم. موهایشان را کوتاه کردم. لباسهای نو برایشان خریدم و کفشهایشان را عوض کردم. وقتی داشتم این کارها را انجام میدادم همش یاد مادر سادات فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بودم.

شب های آخر بچه ها را حمام برد. موهای دخترها را شانه کرد. برای چند روز بچه ها نان پخت.

مادر جانم! یا فاطمه الزهراء!

چه رسم قشنگی بین مادرها گذاشتی. رسیدگی به امور فرزندان. اما آدم وقتی مشغول این کارها میشود دلش برای کودکانت کباب می‌شود.

خدایا!

دخترها را به خودت می‌سپارم و خودم را هم.

ممنون که اینجا هم سری زدید. یا علی

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

دوست تان دارم

23 مرداد 1396

مادرم تاج سرم که هیچ تمام زندگی من است. پدرم تکیه گاه که هیچ همه ی دار و ندار من است. دار و ندار و همه ی زندگی ام، دوست تان دارم.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

فطیرِ خاله

20 مرداد 1396

خودش می‌گفت تا حالا فطیر نپختم اما عروسم که می‌پزد بهش کمک میکنم.برای همین می‌دانم چکار باید بکنم.

خوب بود که حرمت سادات خاله گفت بلد نیست وگرنه فکر می‌کردم سالیان سال است که فطیر می‌پزد. یادم نبود که خانم سوگولی خانه ی پدر و همسرش بوده و دست به سیاه و سفید نمی‌زده.

خدا رحمتش کند. هر کار که ازش طلب میکردی نمی‌گفت نه. می‌گفت بلد نیستم ولی سعی خودم را می‌کنم. لا اقل اگر نشد حسرت نمی‌خورم که ای کاش امتحانش می‌کردم.

نمیتوانم کلمه ی جالبی نیست. آدم اگر بخواهد همه چیز ممکن است. آخر گفته اند خواستن توانستن است پس نباید نا امید شد.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

عشق قدیمی

21 خرداد 1396

همیشه در یک جمع که قربان صدقه ی خانم جانش میرفت جوانها از حسادت شان سعی میکردند میانه شان را شکر آب کنند. همیشه دو تایی میخندیدند و میگفتند عشق ما خیلی قدیمی شده و حقه های شما کارسارز نیست.

۷۰ سالش بود اما هنوز بعد از ۵۰ سال زندگی مشترک خانمش را خانم جان صدا میکرد و همسرش هم او را آقا خطاب مینمود. خانم جان واقعا جانش بود. آقا جان اجازه نمیداد خانم جانش  دست به سیاه و سفید بزند و آقا واقعا برای حاج خانم آقایش بود و بدون اجازه اش بیرون از خانه نمیرفت.

از خانم جانش که میپرسیدی رمز این عشق و محبت چیست میگفت من هیچ وقت روی حرف آقایمان حرف نمیزدم و هیچ کجا بدون رضایتش نمیرفتم. با دار و ندارش هم ساختم و هیچ وقت به او گله و شکایت نکردم.

آقا جان روز آخری که میخواست از خانه برود به او گفته بود من از تو راضی ام خدا هم از تو راضی باشد. گفته بود نمیتوانم از تو دل بکنم و بروم. گفته بود شرمنده ی روی تو هستم که در زندگی من سختی کشیدی ولی مرا تنها نگذاشتی.

اما آقا جان رفیق نمیه راه شد و خانم جان را تنها گذاشت و رفت. آخر او دلش نزد پرودگارش گیر کرده بود.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

فسقلی های شیطان

02 خرداد 1396

آمدم بروم رکوع که دیدم دخترک آمد یک راست ایستاد جلوی من. برای اینکه بتوانم بروم سجده تو همان راستا که ایستاده بودم یه قدم رفتم عقب. نمیدانستم فسقل شیطون برایم نقشه کشیده است.? همین که سرم رو گذاشتم روی مهر نشست روی گردنم?.

اینکه میگویند احکام مورد احتیاجتان را خوب بلد باشید بیراه نیست. خنده ام گرفته بود و نمیدانستم الان چکار کنم؟ هواسم رو که جمع کردم در یک لحظه همه ی کتاب احکام استاد فلاح زاده آمد جلوی چشمم.

خدا رو شکر که خندیدن بدون صدا نماز روباطل نمیکند. هواسم رو جمع کردم که یک وقت سرم رو که بلند کردم دوباره بی اختیار بر نگردد روی مهر که سجده ی اضافه حساب شود. رکعت آخر نماز بود و دلم نمیخواست خراب شود. یاد گرفتم آدم با وجود این فسقلی ها همیشه بایدحاضر و آماده باشد و احکامش را هم خوب به یاد داشته باشد.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

سفره ی هفت سین

08 فروردین 1396

این سفره ی هفت سین که می بینید کار دست دختر گلم حسنا خانم هست. البته خودش را هم وسط سفره جا داده است???

مادر به قربانش بشود.

دخترکم ۸ ساله است و امسال بعد از ماه مبارک رمضان به سن تکلیف میرسد. آخر یک سنت جالبی را ثبت احوال  از حدود ۲۶ سال پیش شروع کرد و تاریخ تولد قمری بچه ها را هم به ثبت رساند.

حالا دختر بزرگم حسنا خانم در تاریخ ۲۹ شوال به سن تکلیف یعنی ۹ سال قمری میرسد و مکلف به ادای تکالیف دینی میشود.

برایش دعا کنید.

ماه رمضان ها روز به روز به روز های بلند سال نزدیک و برای تازه روزه داران این روزها سخت میشود.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

مادران طلبه، سربازان امام زمان علیه السلام

27 اسفند 1395

#روزنگار_کوثرنت
#روز_طلبه_و_مادری
سلام.
ایام بر شما مبارک.
طلبه بودن فرصتی زیبا جهت سربازی برای امام زمان علیه السلام است. اما قطعا یک خانم اولین وظیفه اش بعد از ازدواج فرزند آوری وتربیت فرزند است. زیبا ترین حس دنیا حس مادری است که هیچ مادری آنرا با هیچ لذتی در دنیا معاوضه نمیکند.
دنیای امروز دنیای علم و پیشرفت است وتبعا انسان ها نمیتوانند ازآن عقب بمانند. به خصوص که قرار باشد مادر باشی. فرزندت مدام سوال های گوناگون دارد که تو باید به آنها پاسخ دهی. لازمه ی درست جواب دادن هم علم داشتن است.
به فرموده ی رهبرکبیرانقلاب پدیده ی خواهران طلبه پدیده ی مبارکی است. اما به نظر من این پدیده ی زیبا ومبارک نباید وظایف همسری ومادری را زیر پا بگذارد.
همه ی ما به نحوی با این مشکل مواجه هستیم که فرزندانمان با شرایط درس خواندن ما درحوزه ی علمیه چگونه کنار خواهندآمد؟ و آیا ما این حق را داریم که ایشان را مجبور به تحمل این شرایط کنیم؟
من دو تا دختر نازنین دارم که یکی 8 سال ودیگری 2 سال دارد. شماهم حتما دارید. هم دختر هم پسر. خوب میدانید مشکل مادر طلبه چیست؟
فرزندی که به مدرسه میرود رسیدگی آموزشی و تربیتی و محبتی میخواهد. شما میدانید چگونه به کودکتان محبت کنیدکه نبود شمادرمنزل را درک کند و آنرا نادیده بگیرد؟
کودکی که نو پاست نیاز به مراقبت بیشتری دارد. هر لحظه خطرات مختلفی درکمین اوست.علاوه بر این محبت مادرانه ی شما را بیشتر از بقیه احتیاج دارد.او شایدحتی عدم حضور شما را درست درک نکند اما مطمئنا این دوری اثراتی را بر روح وروان او خواهد گذاشت.
هر کس به نوعی منحصر به فرد نیاز به محبت دارد. مثلا دختر بزرگتر من حسنا خانم دوست دارد اورا در آغوش گرفته و بفشارم وبوسه ای عمیق او را مهمان کنم. اما دخترکوچکم نفیسه خانم دوست دارد لبخند مرا ببیند. اصلا فشار دادن را دوست ندارد.
همیشه درهمان لحظه که با کودکانتان هستید آن محبتی را که دوست دارند ببینند نثارشان کنید.
مطمئنم که همیشه عذاب وجدان دارید که کودکتان را به مهد یا مادر بزرگش می سپارید . اما انصافا نمیتوان بی تفاوت نسبت به مسائل دین بود ویا علم آموزی را رها کرد. در آینده ای نه چندان دورکودکان ما به خاطر پایین بودن سطح دانش ما دست به سرزنش ما برخواهند داشت زیرا نیاموختن در آینده یک نقص بسیار زشت تلقی خواهد شد.
شاید بهتر باشد یک روز رابرای کودکانمان فقط مادر باشیم. یک مادرکه طلبه است. شاگرد مکتب امام صادق علیه السلام وسرباز امام زمان علیه السلام است. مادری مهربان وخوش اخلاق والبته دانا ودلسوز.
امروز بیایید با هم تمرین کنیم که چگونه یک #مادر نمونه وطلبه ی موفق باشیم.
#آیینه_خدا

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

لالایی نفیسه

21 اسفند 1395

مادر #آینه_خدا ست.
محبت مادر گوشه ای از عطوفت پروردگار است که در نزد این فرشتگان زمینی به ودیعه نهاده است.
نفیسه سر خواهرش را در آغوش گرفته بود و با صدای شاد کودکانه اش برای خواهر بزرگترش لالایی میخواند. همچون مادری دلسوز.
فقط بلد نبود لالایی بگوید.
لالا لالا بیش بیییش بییی لالا.
انگار دختر آفریده شده است برای مادری کردن.خواه دخترش باشد یا عروسکش ویا خواهر بزرگتر.
مادر روزت مبارک.

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »
  • 1
  • 2

آشنایی با مدیر وبلاگ

خاتون بیات هستم. همه‌ی مطالب این وبلاگ دست‌پخت خودم هست الا چند پست که ماهیت‌شان مشخص هست. کلا تو کار کپی پیست نیستم مگر به ضرورت. :) ممنون که به اینجا سری زدید. یا علی

صفحات دیگر

  • استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
  • دعای هفتم صحیفه ی سجادیه

پیوند ها

  • کانال من در ایتا
  • سای‌دا
  • پخش زنده از حرم مطهر رضوی
  • کازیوه
  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
  • عشق های آبکی
  • تسنیم
  • مولای خوب غزلهای من سلام
  • سایت شهید آوینی
  • وبلاگ شبکه تبلیغ
  • پرتال نرم افزار های اسلامی نور

ما چندمین هستیم؟

  • رتبه کشوری دیروز: 73
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 214
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 346
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 2

تعداد مهمانان من

  • امروز: 279
  • دیروز: 44
  • 7 روز قبل: 440
  • 1 ماه قبل: 3206
  • کل بازدیدها: 118593

وبلاگ های دیگرم

  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

السلام علیک یا صاحب الزمان ممنون که اینجا هم سری زدید