افسارگسیختگی
بسم الله
سلام.
گاهی وقتها وسط درس خواندنها و کارهای خانه و تماشای سریالها؛ یک زمانی را اختصاص میدهم به اینکه پیرامون سریالها در نت تحقیق بیشتر کنم.
از باب اینکه بشود متوجه شد خود بازیگران سریال دربارهی آن چطور قضاوت میکنند. و اینکه هر نکتهای در داستان فیلم چه معنا و مفهومی دارد؟ یا چیزهایی از این دست.
دیشب به دوتا پست برخوردم که واقعا باعث تاسف بیشترم شد از مردم کرهی جنوبی و سینمای آنها.
پشت صحنهی یکی از فیلمها بازیگر مرد باید بازیگر زن را میبوسید؛ اما تا یک حد معینی قرار بود این کار را انجام دهد. بعد از اینکه کات داده شد هنوز بوسیدن این آقا ادامه داشت. قصد نداشت لبهای مبارک خانم بازیگر را رها کند. انقدر بوسیدنش طولانی شد که دست آخر هر دوتا خجالت زدهی باقی عوامل فیلم شدند. 😐
آقای بازیگر سریال دیگری گفته بود روزی که اولین سکانس بوسه را ضبط میکردیم؛ تولد خانم بازیگر بود. به خانم بازیگر گفتم این بوسههای محکم من هدیهی تولد به توست اما بعدا اعتراف کردم که اینها هدیهای به خودم بود. 😐
این هم آن آزادی که غرب مروج آن است.
در آن سریال اول؛ خانم بازیگر روز آخر فیلمبرداری داشت گریه میکرد.
من احساس میکنم گریههایش به خاطر تمام شدن رابطهای است که هیچ وقت اصولی نشده و او را تحت تاثیر خودش قرار داده. روح یک زن جوان تکه پاره شده و از او سوء استفاده شده و حالا که فیلمبرداری تمام شده اوست و یادآوری خاطرات بوسیده شدنهای بیمحابای مکرر آقای بازیگر خاص!
این است آن آزادی و حفظ حقوق زنان؟
آقای بازیگر سریال دوم اما هنوز هم بدش نمیآید خانم بازیگر را در آغوش بگیرد و ببوسد. برای همین هنوز هم جملات تاثیرگذار عاشقانهی پایان سریال را برای خانم بازیگر تکرار میکند؛ بلکه او خواستگاری غیرمستقیم او را بپذیرد. اما کارساز نیست. 😐
خب این چه کاریه؟
شما آدم هستید؟
چرا به این کارهای غیراخلاقی تن میدهید؟ احساسات آدمها گِل که نیست همین طوری لگد کنی و بروی و آب از آب تکان نخورد.
آن وقت میگویند آمار خودکشی بین سلبریتیهای کره بالاست.
طرف انقدر در این افکار غرق میشود و جایی برای تخلیه روحی روانی پیدا نمیکند که بالاخره به ته خط میرسد و خودش را میکشد.
هنوز ماجرای از دست رفتن خانم بازیگر تو کشور خودمان فراموشمان نشده. وقتی سریال بیهمگان را تماشا میکردم دلم برایش سوخت. گفتم از بس این پسرک بازیگر او را مادر صدا کرد که از غصهاش دق مرگ شد و گفت حالا که دیگر مادر نمیشوم بمیرم بهتر است. تا کی صدای این پسری را که میتواند بچه خودم باشد بشنوم که به من بگوید مامان! و در عین حال مامان هیچ کسی توی این دنیای خراب شده نباشم؟
تا کی عزیز دل آقای بازیگر باشم اما همسری برای خودم نداشته باشم که بهم بگوید عزیزم؟!
این شده که دست به خودکشی زده.
آدم آدم است. سنگ و چوب که نیست. باید یکی تو مغز پوک این آدمها فرو کند که این روابطی که نشان میدهی اول از همه به خودت آسیب میزند بعد به آدمهای دیگر جامعه.
کاش یکی میتوانست این را حالی این آدمهای بازیگر بکند.