فال شیرین
یک فال حافظ خریدیم که فال خانوادگیمان بشود و عجب دلنشین بود و جواب خانواده را درجا داد.?
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
نسیم روضه ی شیراز پیک راهت بس
دگر زمنزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و کنج خوانقاهت بس
وگر کمین بگشاید غمی زگوشه ی دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس
به صدر مصطبه بنشین و ساغر مینوش
که این قَدَر زجهان کسب مال و جاهت بس
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می و لعل و بتی چوماهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضل و دانشی همین گناهت بس
هوای مسکن مالوف و عهد یار قدیم
زرهروان سفر کرده عذرخواهت بس
به منت دگران خو مکن در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
به هیچ وِرد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبح گاهت بس
و عجیب این دو بیت آخرش به دل من نشست. چون زبان حال من بود و مراد دلم. همین در دو دنیا برایم بماند کفایت است که بگویم برای رضای ایزد و انعام پادشاه ملک وجود حضرت حجت ابن الحسن العسگری فقط درس خواندم و نیمه شبها دعا کردم.?
دلم چقدر برای آقاجانم تنگ شده است. این ترم هم اگر خدا کمکم کند و به سلامت به آخر برسانم حاجتم را آقایم داده است. این را فقط من میدانم و خودش. بودن در رکاب مولایم صاحب العصر و الزمان سلاح دانش میخواهد. کاش این اسلحه را از من بی مقدار نگیرند.