روز مسلم ابن عقیل
کم کم صدای محرم میآید. همیشه ذی حجه که فرا برسد دل من تنگ محرم میشود و دلشوره ی حرم میگیرد. آخر اولین شهدای قیام اباعبد الله علیه السلام در ماه ذی حجه به شهادت رسیده اند.
عرفه روز وصل جان به جانان است. روز میعاد عاشقان. روز همراهی حاجیان با امام عشق در صحرای عرفات. روز گریه برای اباعبدالله و امام باقر علیه اسلام که وصیت فرمود تا ده سال برایم در عرفات مجلس روضه برپا کنید. روز مسلم بن عقیل.
روزها سپری میشد و مردم کوفه او را دلگرم میکردند که ما پشتیبان تو و ابا عبد الله الحسین علیه السلام هستیم. اما در همین شبهای ذی حجه او را غریب و بیکس و تنها؛ بدون پشتیبان رها کردند و همچون سایهها به خانه هایشان خزیدند.
پیک غریب اباعبد الله، یا مسلم ابن عقیل!
شاید وقتی بالای دارالعماره منتظر رسیدن لحظه ی شهادت بودی فقط به زنان و دختران کاروان حسین اباعبد الله فکر میکردی. به زینب مضطر سلام الله علیها. به غریبی مولایمان اباعبد الله علیه السلام.
شاید در آن لحظات آخر با خودت میگفتی:” کاش برای مولایم نامه نمینوشتم که بیا. کوفه محیای حکومت الهی توست."
شاید با خودت هزاربار این روزها را مرور کردی و بر پشت دست زدی و از بی مروتی مردم کوفه به درگاه پروردگارت شکوه کردی.
شاید…
حسین علیه السلام در راه است و تا چند روز دیگر به صحرای نینوا میرسد. با خودش بیشتر از پنجاه نفر از زن و بچه همراه آورده است. نیمی از کاروانش با شنیدن خبر جنگ حتمی، او را رها خواهند کرد. و میشود آنچه که نباید میشد.
علی لعنت الله علی القوم الظالمین. و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون