ماه ذیحجه
خیلی شیرین است که داریم به ماه ذی حجه نزدیک میشویم. راستش را بگویم از رسیدن عید غدیر در پوست خودم نمیگنجم. اما گوشه ی ذهنم یک غم غریبانه دارم و آن هم این است که محرم هم نزدیک هست.
همیشه ماه ذی حجه که نزدیک میشود دنبال روضه های جدید میروم. دنبال سینه زنیهای واحد. دنبال شورهای روضه های اباعبد الله صلوات الله علیه. البته خیلی سال هست که روضه خواندن در مجلس اباعبد الله علیه السلام نصیبم نشده اما برای خودم که میخوانم.
دلم برای روضه های تک نفره تنگ شده. برای سینه زدن باشورهای حاج محمود. برای زیارت عاشوراهای حاج سعید که صبح زود با باباجان به مجلسش میرفتیم. دلم برای روضه رفتن تنگ شده.
دیروز که تو مدرسه به بچه ها گفتم “عیدتون مبارک"، همه شان جا خوردند. گفتند:” مگه عیده؟” گفتم:” خوب مگه عید غدیر در راه نیست؟” فکر کنم یادشان رفته من از خیلی قبلتر عید غیرم شروع میشود. باید انقدر بهشان بگویم که عیدشان مبارک شود. همینطوری الکی که نیست.