تمام دلخوشی
سلام تمام دلخوشیام!
این روزها که میگذرد جای خالیات را بیشتر احساس میکنم. قلب من! امید دلم! نفسهایم به شماره افتاده است.
سلام همهی زندگی!
زندگی کردن در این دنیای وانفسا بدون تو معنی ندارد. لذتی نیست در این دنیا وقتی تو نیستی! کاش دوری از تو نازنین پایان بیابد.
سلام دلیل دلتنگی!
دلتنگیهایم از حد و مرز گذشته است. از بس ندیدمت درد و دلهایم دارد سرازیر میشود. باز خوب است صدایم را میشنوی، مرا میبینی!
سلام تمام دلخوشیام صاحب الزمان.
آقای من. روزها را به امید آمدنت طی میکنم شاید برسد طلعت حکومت صالحهات و دلم شاد شود به رویت روی ماهت.
آقا جان! روزهای دوری را به پایان رسان. جانها دیگر طاقت دوری ندارند. دلها برای شما آرام گشته. ارواح مومنین به دنبال تو سرگردانند.
#دلنوشته_مهدوی
قبل ازاینکه بیام حوزه در محضر یکی از اساتید تهران روزهای دوشنبه و چهار شنبه کلاس مهدویت میرفتیم. خیلی از اطلاعاتی را که درباره ی آقا میدانم استاد اکبری یادم داده بود. کتابهایشان را هم خریده و خوانده بودم. انقدر میدانستم که شبهات هر کسی را در مجالس خانه مان جواب میدادم و حال آنکه فقط 17 سالم بود. کلاس های مهدویت استاد اکبری واقعا عالی و به درد بخور بودند.
استاد به جز اینکه علمی و عقلی و نقلی به بررسی مباحث مهدویت میپردازند بسیار به انس با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تاکید دارند انقدر که میفرمودند اگر کسی در وجودش این عشق را احساس نمیکند ذکر دوستت دارم آقا بردارد. انقدربگوید تا دلش بدون آقا دوام نیاورد. انصافا هم تاثیر داشت.
یکی از حرف های استاد همیشه برای من یک مساله است. نمیدانم باید سرش پافشاری کنم یا بسپرم دست خود حضرت آقا؟ یعنی نمیدانم باید یک بچه ی نق نقو شوم و هی گریه کنم و التماس یا نه باید خانوم شوم و ادب رو رعایت کنم تا آقا خودش هر وقت صلاح دید مرا حاجت روا کند؟ اما استاد اصرار دارد که اگر بمیری و حاجت روا نشوی آنوقت گذشتگان مواخذه ات میکنند که تو که در توانت بود چرا کوتاهی کردی؟ میدانید چه چیز را میگویم؟ آرزوی دیدار روی حضرتش
استاد اکبری میگوید اگر عمرت به پایان برسد و آقایت را ندیده باشی میخواهی چه جواب بدهی به خاطر بی عرضگی ات که نتوانستی آقا را ببینی ؟ به گذشتگان که میگویند تو که در زمان حضرتش بودی چرا کاری نکردی که به محضرش برسی؟ چه جوابی خواهی داد؟
اما راستش را بخواهید من فکر میکنم درخواست زیارت حضرت آقا خیلی لازم و خوب است اما بهتر است همراه با کار برای حضرتش باشد. یعنی به نظرم اگر آقا من بچه شیعه را ببیند که بدون دیدار حضرتش و گرفتن دستور مستقیم از زبان خودش دارم همان کاری را انجام میدهم که وظیفه ام هست بهتر باشد. مولا که نمیگذارد کار بنده و عبدش بدون مزد باقی بماند. مهم این است که او مرا ببیند و از کارم راضی باشد. حالا اگر من بنده رویش را ندیدم همچین هم به جایی از دنیا بر نمیخورد. با اینکه میدانم اگر یک روز لایق دیدار روی ماهش باشم از من دریغ نخواهد کرد.
راستش را بخواهید در آسیب شناسی عاشقی ام به این نکته رسیدم که اگر هدف من فقط دیدن روی ماهش باشد و بعد برسم خدمت ایشان و رویشان را ببینم خوب آن موقع چه دارم به محضرشان تقدیم کنم؟ اگر هم نرسم خدمتشان پس لابد بنده ی خوبی نیستم یا آقای من خوب نیست که دلش به حال عاشق دلسوخته اش نمیسوزد؟ در احوالات افرادی که به خدمتش رسیده اند میبینم یا لایق دیدارش نبودند یا تاب تحمل دیدن روی ماهش را نداشتند. حالا من بالاخره یکی از اینها هستم. یا لایق نیستم یا تاب و تحمل ندارم. پس باز هم باید آقایم خودش تصمیم بگیرد و من باید به وظیفه ی سربازی ام عمل کنم.
مهم این است که او مرا میبیند.همین برای من بس است که همان شوم که او میخواهد و همان عمل را انجام دهم که او انتظار دارد. برای دیدن روی ماهش آرزو دارم اما مثل شیعه ی شعر های عاشقانه آواره ی کوه و بیابان نمیشوم. یا مثل رمال داستان قفل ساز دنبال هر کاری نمیروم که به محضرش به زور شرفیاب شوم. آقا خودش فرمود که انصاف داشته باشید و به واجبات تان درست عمل کنید من خود به دیدارتان میآیم.
اما آقا جان. همه ی استدلال های عقلی ام درست. کارهایم را برای رضای خدا میکنم و برای تو قدم بر میدارم اما آیا فرزند دلش برای پدرش تنگ نمیشود که بخواهد روی ماهش را ببیند؟ حتی اگر انقدر این فرزند بد باشد که دل بابا را آزرده کرده باشد آیا لایق یک لحظه ی دیدن روی ماهش نیست تا دلش آرام گیرد؟ مولای خوب غزلهای عاشقانه ی من سلام. سلام بابای بی کسی ها و غربت ها. سلام عزیز سفر کرده ی از دیار نامرد ها. بابای خوب غزل های من سلام.
بابا جانم.
عید غدیر در راه است و من از حالا دلم برای غربت جد غریبت حسین علیه السلام گرفته است و دارم اشک میریزم که چطور بغض باباجانمان امیر المومنین را داشتند که این همه ظلم را روانه ی جان پسر مظلومش کردند؟ و هنوز هم این عداوت ادامه دارد…
❓آیا از منظر اسلام، بیعت و رأی مردم برای حقانیت زمامداری (حکومت) زمامدار کافی است؟
?رهبرانقلاب: در اسلام هیچ ولایت و حاکمیتى بر انسانها مقبول نیست، مگر اینکه خداى متعال مشخّص کند.
?ما هرجا که در مسائل فراوان فقهى که به ولایت حاکم، ولایت قاضى یا به ولایت مؤمن -که انواع و اقسام ولایات وجود دارد- ارتباط پیدا میکند، شک کنیم که آیا دلیل شرعى بر تجویز این ولایت قائم هست یا نه، میگوییم نه؛ چرا؟ چون اصل، عدم ولایت است.
?این منطق اسلام است. آن وقتى این ولایت مورد قبول است که شارع آن را تنفیذ کرده باشد و تنفیذ شارع به این است که آن کسى که ولایت را به او میدهیم -در هر مرتبهاى از ولایت- باید اهلیّت و صلاحیّت یعنى عدالت و تقوا داشته باشد و مردم هم او را بخواهند. این منطق مردمسالارى دینى است که بسیار مستحکم و عمیق است. ۱۳۸۲/۹/۲۶
?در اسلام مردم یک رکن مشروعیّتند، نه همهى پایهى مشروعیّت. نظام سیاسى در اسلام علاوه بر رأى و خواست مردم، بر پایهى اساسىِ دیگرى هم که تقوا و عدالت نامیده میشود، استوار است. ۱۳۸۲/۹/۲۶
?بنابراین، پایهى مشروعیّت حکومت فقط رأى مردم نیست؛ پایهى اصلى تقوا و عدالت است؛ منتها تقوا و عدالت هم بدون رأى و مقبولیت مردم کارایى ندارد؛ لذا رأى مردم هم لازم است. ۱۳۸۲/۹/۲۶
?نقش رأی #مردم در مشروعیت نظام| ٣/٧
سلام ماه زیبای خدا. شهر الرمضان. شهری که انزل فیه القرآن. ماه زیبای قرآن سلام.
یک سال طول کشید تا آمدی. دلموبرایت تنگ شده بود. شب های زیبای با تو بودن و سحر های راز و نیاز تو را دلتنگ بودم. ماه زیبای خدا،ماه رحمت،ماه بخشایش و ماه مهربانی.
شب زنده داری هر شبت زیباترین عمل عالم است وقتی بدانیم همنشین مولایمان صاحب الزمان علیه السلام هستیم.
آقای من یا ابا صالح.
شبها و روز ها گذشت و رمضان الکریم دوباره بر ما وارد شد اما… آقای من. دارد زمان آمدنت دیر میشود. این قفل بسته ی دلها کی باز میشوند؟ راه عبور تو را به نظاره نشسته ایم تا مگر در این بهار قرآن عطر بوی گل نرگس به مشام جانمان برسد و ماه زیبای رخت را به نظاره بنشینیم.
آقا جانم.
دمادم افطار کجا مسکن میکنی؟ هنگامه ی سحر کجا مناجات میکنی؟شب تا به صبح ماه مبارک را در کدامین مکان سپری میکنی؟روزهای زیبای رمضان را در کدام وادی به قرآن خواندن میگذرانی؟
آقاجانم.
دلهای عاشقانت از دوری شما به تنگ آمده و هنگامه ی ظهورت را به التماس نشسته اند.
آقا جان دعاهای ما برای آمدنت مستجاب نیست. تو خود برای خودت هم دعا نما???
السلام علیک یا صاحب الزمان و رحمت الله و برکاته
آقا جانم تولدت مبارک حساب کردن این همه سال دوری خیلی سخت است چه برسد که آنرا سپری کنی.??? مولای من روز ها را چگونه گذراندی و شیعیانت را دعا نمودی و حال آنکه آنان تو را یاد نمیکنند??? مولای خوب غزل های من سلام عشق تمام شب و روز های من سلام آقا غم دوری از شما ما را بس است. دیگر خودت برای ظهورت دعا نما??? در بین نماز هایت که نوکرانت را تفقد میکنی برای برگشتن ما هم به دامان خودت دعا نما
گاهی وقت ها میشود که آدم دلش میخواهد ساعت ها گریه کند.
چند روزی هست که دلمان نگران دوست عزیزمان است. از دلشوره شب ها خوابمان نمیبرد. روز ها گریه میکنیم. امروز بچه های گروهمان سراغش را میگرفتند گفتم دیشب خبر داد حالش خوب است. حال او را واقعا نمیدانم اما جمع دوستان اصلا حال خوشی ندارند.
دلبستگی آدم را بیچاره میکند.
خاصیت مسلمان و شیعه بودن همین است که آدم نگران هموطن ودوستش میشود.حتی دوستی که یکبار هم اورا ندیده است. دوست فضای مجازی.
دوست خوبم دل نگران توهستیم. درد ها و غم های تو ما را پریشان میکند.تو را به خدا دل ما را هم دریاب.
یادم افتاد راستی امروز جمعه بود.
السلام علیک یا صاحب الزمان
مرکز پارس الکتریک که بودیم استادی داشتیم که دکترای هوش مصنوعی داشت. اسمش رضا ابراهیم پور بود.
انقدر بی ریا بود که با مدرک دکترایش به ما آزمایشگاه فیزیک الکتریسیته و کارگاه برنامه نویسی درس میداد.
مدار ها را توضیح میداد و برای ما می بست یا برنامه ها را توضیح میداد و قطعه برنامه هایمان را چک میکرد.
یک بار برای تمرین کلاسی شرط کرد هر کس گزارشاتش را تایپ شده بیاورد بیشترین نمره را میگیرد. من هم کامپیوتر نداشتم که تایپ کنم برایش ببرم.
با وجودی که گزارشم بی نظیر بود و همه ی مدار ها را هم کشیده بودم به خاطر تایپی نبودن نمره ام را 19 داد و به یکی از بچه ها که تایپ کرده بود ولی کامل ننوشته بود 20.
خیلی پکر شدم. به او اعتراض کردم. گفتم ایراد کار من چه بود استاد که 19 گرفتم؟
جوابی نداشت که بگوید. برای همین سکوت کرد.
گفتم این انصاف نیست. من هم خیلی زحمت کشیدم. برای تمیز بودن و کامل بودن. برای بی عیب و نقص بودن. من فقط تایپ نکرده ام. اگر کسی کامپیوتر نداشت و برد بیرون پول داد برایش گزارش تایپ کردند باید نمره ی کامل بگیرد اما اگر دستنویس کند نباید نمره بگیرد؟
جوابی نداد و قانع نشد از استدلال من. ناراحت هم شد که چرا اعتراض میکنی.
بعد از آن دقتش روی کارهای من بیشتر شد. انگار دنبال بهانه ای بود تا آن 19 را اثبات کند.
من آن موقع 18 ساله بودم. تازه از دبیرستان آمده بودم دانشگاه و هنوز شیطنت های بچگانه ام زیاد بود.
سعی میکردم پیشش کم نیاورم.
آتو دستش ندهم که باز هم زحمت مرا 19 دهد.?
انقدر در کارم دقت کرده بودم که ایراد برنامه هایش را هم میگرفتم.?
گاهی وقت ها که از کارم ایراد میگرفت خوشحال میشدم چون میدیدم او مدام پیگیر کار من است و مو شکافانه کار مرا دنبال میکند. بیشتر مجاب میشدم بهترین باشم.
اگر اغراق نباشد مطلب یکی از سخت ترین زبان های برنامه نویسی است. ایشان پروژه هایی برای تمرین کلاسی مشخص کرده بودولی چون کسی نتوانست آنها را انجام دهد همان ها شد امتحان کلاسی آخر ترم.
انقدر دقت کرده بودم همه را حل کرده بودم و برای من پروژه ای باقی نمانده بود.
اما همیشه دعواهایش برایم خاطره است. استاد که آدم را دعوا کند آدم میداند که استاد او را میبیند.
گاهی وقت ها که یاد آن روزها می افتم با خودم میگویم
ای کاش امام زمان علیه السلام هم کارم را که دنبال میکند مرا راهنمایی کند.
ای کاش اگر اشتباه رفتم برایم پیغام بفرستد که دیگر ادامه نده.
لا اقل اگر دعوا هم کنند آدم میداند که او را میبینند.☹?
استاد که آدم را دعوا میکند آدم با خودش میگوید او کار مرا میبیند.
سلام.
حتما تا الان همه ی کار های عیدتون تموم شده. مطمئنا امروز منتظر نشستین تا به قول قدیمی ها توپ رو درکنند وسال نو بشه.
بیایید یک کمی به چند روز گذشته مان نگاه کنیم.
برای آمدن بهار خانه هایمان را تمیزکردیم. حتی آن مکان هایی که هیچوقت تمیز نمی کنیم.
برای آمدن بهار لباس های نو تهیه کردیم. حتی اگر شده یک دست لباس ساده.
یا شاید لباس های قدیمی مان کهنه نبود. شاید هم خانه هایمان هم انقدر کثیف نبود که خانه تکانی حسابی لازم داشته باشد.
عید نوروز همین چند ساعت دیگر از راه میرسد وما از منتظران امدن عید نوروز باستانی هستیم. مطمئنا خودمان را آماده کرده ایم. مگرمی شود؟ سال نو شود ومن کهنه باقی بمانم؟
این روز ها به این فکرمیکنم که آیا ما برای امام زمان علیه السلام هم همین قدر منتظرهستیم که برای نوروز بوده ایم؟
بیایید کمی فکرکنیم.
آیا ما خانه ی دلمان را برای آمدنش پاکیزه کردیم؟
آیا ما به تن روحمان رخت و لباس نوی تقوا پوشاندیم که وقتی او می آید نو نوار باشیم؟
آیا هدایی که برای همدیگر وبرای آقا یمان مناسب باشد تهیه کردیم؟
شاید هم لباس کهنه ی ما لباس تقواست.در آن صورت نیاز ندارم آنرا نو کنم.
شاید هم لباس کهنه ی ما لباس آلوده ی از گناه است؟ انقدر توان مالی ایمانی نداشتم که یکی نو برای خودم تهیه کنم؟
ساده تر بگویم؟
آیا بعد از این همه سال که ما از اودور بوده ایم ستاد استقبال برای ورودشان آماده کرده ایم؟
آیا دلمان رابرای امام زمانمان آماده کرده ایم؟
من از افرادی هستم که فورا به خدمتش میرسند؟ یا نه؟ انقدر کم گذاشته ام که نفر آخری هستم که از آمدنش با خبرمیشود؟
به راستی وقتی بیاید لباس روح من مناسب است؟ مبادا خجالت زده ی روی مولایم شوم؟
گناهان ما را احاطه کرده است.وقتی میگویند در آخر الزمان ایمان مانندگلوله ی آتش است در دست مومن نشان میدهد حفظ ایمان کار راحتی نیست.
طبق احادیث امر ظهور ممکن است با علائمی مشخص نمایان شود و ممکن است به یکباره محقق شود. لذا نمیتوان مطمئن بود روز ظهور روز جمعه است چون در حدیث آمده است هر صبح و شام منتظر آمدنش باشید.
بیایید ازامروز لباس تقوا بر تن کنیم.بیایید مراقب باشیم دیگرکشورقلب ما آلوده نشود. بیایید با اعمال نیک فرش گل راه امام مان را آماده کنیم.
شاید دیگر وقت زیادی نداشته باشیم. زیرادردعای عهد میخوانیم دوستانت امر فرج تورا نزدیک میدانند ودشمنانت آنرادورمیپندارند.
شاید آنروز که قراراست از راه برسد همین امروز باشد.
چطور بایدآماده شویم؟
اول محاسبه ی نفس: من چکاره ام؟ گناهانم را بشناسم وازنفس خودم حساب کشی کنم.
دوم مشارطه: با خودم شرط کنم که دیگر اشتباهم را تکرار نخواهم کرد. حتی به خاطرتکرار این گناه خودم را جریمه کنم.
سوم مراقبه: از این به بعد مراقب خودم و اعمالم باشم.
و در آخر بازهم هر شب به حساب اعمالم رسیدگی کنم وببینم موفق شدم این گناه را ترک کنم یا نه؟
امسال چهارمین سال حضورم درحوزه ی علمیه را پشت سر میگزارم
گاهی وقت ها فکرمیکنم هنوز وقت دارم. اما در لحظه باخودم میگویم اگر این همه سال گذشت وبهتر نشدم وای به حال من.
واقعیت این است که ما اصلا وقت نداریم. اتفاقا خیلی هم دیر کرده ایم.
من باید خودم را تربیت کنم تا برای امام زمانم مفید باشم.وگرنه آن زمان که خودش بیاید که با یک نفخه ی مسیحایی خود همه را تربیت خواهد کرد. دیگر آن زمان فایده ندارد. دیگر اسم این منتظر بودن نیست. دیگر این را عاشقی نمی گویند.
ای کاش امشب در هنگام تحویل سال نو امام مهربانی ها ظهور کرده باشد.
ایکاش حداقل امسال سال ظهور حضرتش باشد.
ایکاش وقتی اومی آید من و شما نیز پا دررکاب ایشان باشیم
باید همین امروز لباس کهنه ی آلوده به گناهم را دور بیاندازم. خوب نیست هنگام تحویل سال لباس کهنه ی پاره بپوشم.
السلام علیک یا صاحب الزمان.
چند روز پیش تصمیم گرفتم چادری را که درهمایش هدیه گرفته بودم برای عید ببرم و سرکنم.
راستش از روز اولی که خبر دادند در مسابقه ی میلاد امام زمان علیه السلام برنده ی یک قواره چادری شده ام خیلی خوشحال شدم.چون آنرا هدیه ای از طرف حضرت می دانستم. همان روز نیت کردم این چادر را بدوزم و برای زیارت کربلا نگه دارم.
آن روز چادرم رو در آوردم و بوییدم وگذاشتم در ساکم تا ببرم مادرم برایم ببرد. وقتی دست گرفتم از این رو به آن روشدم.
اغراق نکرده باشم بوی مولایم صاحب الزمان میدهد. دلم را سخت تنگ دیدم و همه ی روز برای مولایم گریه کردم.
هنوز دلتنگی هایم تمام نشده است. اما چادرم را نبریدم.
با یک بوییدن اینقدر دلم هوایی شده است.بدوزم و سر کنم چه خواهم شد؟
قواره ای چادر مشکی که نام حضرت بر آن برده شده است دل آدم را آشوب میکند. ببین روی ماهش با دل آدم چه میکند؟
فعلا دلم تاب سر کردن این چادر را ندارد.گرچه که دوست دارم زود تر آنرا بدوزم. زیرا بیش از چادر نو دلم زیارت کربلا میخواهد.دلم زیارت صاحب الزمان میخواهد.دلم برای مولایم تنگ شده است.
روز هایی زیادی بود که دلنوشته هایم را کنار گذاشته بودم. با اینکه همیشه میدانم مولایم حتما به اینجا هم سر میزند. زیرا او از همه ی احوالات شیعیان با خبر است.
مولای من.
ممنونم که اینجا هم سری زدید.
یا علی
سلام.
حتما تا الان همه ی کار های عیدتون تموم شده. مطمئنا امروز منتظر نشستین تا به قول قدیمی ها توپ رو درکنند وسال نو بشه.
بیایید یک کمی به چند روز گذشته مان نگاه کنیم.
برای آمدن بهار خانه هایمان را تمیزکردیم. حتی آن مکان هایی که هیچوقت تمیز نمی کنیم.
برای آمدن بهار لباس های نو تهیه کردیم. حتی اگر شده یک دست لباس ساده.
یا شاید لباس های قدیمی مان کهنه نبود. شاید هم خانه هایمان هم انقدر کثیف نبود که خانه تکانی حسابی لازم داشته باشد.
عید نوروز همین چند ساعت دیگر از راه میرسد وما از منتظران امدن عید نوروز باستانی هستیم. مطمئنا خودمان را آماده کرده ایم. مگرمی شود؟ سال نو شود ومن کهنه باقی بمانم؟
این روز ها به این فکرمیکنم که آیا ما برای امام زمان علیه السلام هم همین قدر منتظرهستیم که برای نوروز بوده ایم؟
بیایید کمی فکرکنیم.
آیا ما خانه ی دلمان را برای آمدنش پاکیزه کردیم؟
آیا ما به تن روحمان رخت و لباس نوی تقوا پوشاندیم که وقتی او می آید نو نوار باشیم؟
آیا هدایی که برای همدیگر وبرای آقا یمان مناسب باشد تهیه کردیم؟
شاید هم لباس کهنه ی ما لباس تقواست.در آن صورت نیاز ندارم آنرا نو کنم.
شاید هم لباس کهنه ی ما لباس آلوده ی از گناه است؟ انقدر توان مالی ایمانی نداشتم که یکی نو برای خودم تهیه کنم؟
ساده تر بگویم؟
آیا بعد از این همه سال که ما از اودور بوده ایم ستاد استقبال برای ورودشان آماده کرده ایم؟
آیا دلمان رابرای امام زمانمان آماده کرده ایم؟
من از افرادی هستم که فورا به خدمتش میرسند؟ یا نه؟ انقدر کم گذاشته ام که نفر آخری هستم که از آمدنش با خبرمیشود؟
به راستی وقتی بیاید لباس روح من مناسب است؟ مبادا خجالت زده ی روی مولایم شوم؟
گناهان ما را احاطه کرده است.وقتی میگویند در آخر الزمان ایمان مانندگلوله ی آتش است در دست مومن نشان میدهد حفظ ایمان کار راحتی نیست.
طبق احادیث امر ظهور ممکن است با علائمی مشخص نمایان شود و ممکن است به یکباره محقق شود. لذا نمیتوان مطمئن بود روز ظهور روز جمعه است چون در حدیث آمده است هر صبح و شام منتظر آمدنش باشید.
بیایید ازامروز لباس تقوا بر تن کنیم.بیایید مراقب باشیم دیگرکشورقلب ما آلوده نشود. بیایید با اعمال نیک فرش گل راه امام مان را آماده کنیم.
شاید دیگر وقت زیادی نداشته باشیم. زیرادردعای عهد میخوانیم دوستانت امر فرج تورا نزدیک میدانند ودشمنانت آنرادورمیپندارند.
شاید آنروز که قراراست از راه برسد همین امروز باشد.
چطور بایدآماده شویم؟
اول محاسبه ی نفس: من چکاره ام؟ گناهانم را بشناسم وازنفس خودم حساب کشی کنم.
دوم مشارطه: با خودم شرط کنم که دیگر اشتباهم را تکرار نخواهم کرد. حتی به خاطرتکرار این گناه خودم را جریمه کنم.
سوم مراقبه: از این به بعد مراقب خودم و اعمالم باشم.
و در آخر بازهم هر شب به حساب اعمالم رسیدگی کنم وببینم موفق شدم این گناه را ترک کنم یا نه؟
امسال چهارمین سال حضورم درحوزه ی علمیه را پشت سر میگزارم
گاهی وقت ها فکرمیکنم هنوز وقت دارم. اما در لحظه باخودم میگویم اگر این همه سال گذشت وبهتر نشدم وای به حال من.
واقعیت این است که ما اصلا وقت نداریم. اتفاقا خیلی هم دیر کرده ایم.
من باید خودم را تربیت کنم تا برای امام زمانم مفید باشم.وگرنه آن زمان که خودش بیاید که با یک نفخه ی مسیحایی خود همه را تربیت خواهد کرد. دیگر آن زمان فایده ندارد. دیگر اسم این منتظر بودن نیست. دیگر این را عاشقی نمی گویند.
ای کاش امشب در هنگام تحویل سال نو امام مهربانی ها ظهور کرده باشد.
ایکاش حداقل امسال سال ظهور حضرتش باشد.
ایکاش وقتی اومی آید من و شما نیز پا دررکاب ایشان باشیم
باید همین امروز لباس کهنه ی آلوده به گناهم را دور بیاندازم. خوب نیست هنگام تحویل سال لباس کهنه ی پاره بپوشم.
استغاثه به حضرت مهدى عليه السلام
سوّم: از وظائف ما شيعيان در زمان غيبت اين است كه توجّه داشته باشيم در پشت پرده غيبت، امام و اربابى داريم كه خداوند توانائىهاى زيادى در اختيارش گذارده و او مىتواند خاك را به نظر كيميا كند و داراى مقامى هست كه با يك دعا و توجّه مىتواند تحول و انقلابى در جامعه و خانواده و يا افراد ايجاد كند و با تمام اين توانايىها مانند آباء ارجمند و جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، هم كريم است و هم نسبت به مؤمنين رئوف و مهربان. لذا جا دارد كه در مواقع اضطرار و پريشانىها از آن بزرگوار استغاثه نموده وكمك بگيريم. همان طور که میدانید اولًا استغاثه هرگز با توحيد منافاتى ندارد و ثانياً: افراد زيادى در طول تاريخ اسلام در اين خانه را زدند و جواب مثبت گرفتند كه به يكى، دو مورد اشاره نموديم و ثالثاً: همين ظهور و بروز كرامات و معجزات و دادرسى از بيچارگان و درماندگان دليل واضحى بود براى اثبات وجود حضرت مهدى ارواحنا فداه.
آنچه را كه در اين مقام مىخواهيم مطرح كنيم اين است كه ما شيعيان و پيروان مكتب اهل بيت در زمان غيبت از چنين شخصيت والائى براى حلّ مشكلات غفلت نكنيم و مبادا به هر سوئى برويم و هر درى را بكوبيم و دست نياز پيش هر كسى دراز كنيم، جز درب خانه آن امام رئوف و رحيم.
دو حديث ارزنده
در رجال كشى «1» نقل مىكند: رميله «2» كه يكى از اصحاب امير المؤمنين عليه السلام بوده مىگويد: تب شديدى بر من عارض شد. چون روز جمعه احساس كردم مقدارى سبكتر شدهام و تبم كاهش يافته با خود گفتم: چيزى بهتر از اين نيست كه غسل كنم و به نماز جمعه كه به امامت حضرت على عليه السلام منعقد مىشود بروم، اين كار را انجام دادم و به مسجد رفتم، امّا همين كه حضرت به منبر رفت، تبم، شديد شد و حالم مجدّداً دگرگون شد، بعد از نماز حضرت هنگام خروج از مسجد، متوجّه من شد و فرمود:
ناراحتى چه شده؟ وضع بيمارى خودم را برايش بازگو كردم. حضرت فرمود: مؤمنى نيست كه مريض شود و محزون گردد مگر اينكه ما نيز مريض و محزون مىشويم و مؤمنى نيست كه دعا كند، مگر اينكه ما براى او (آمين) مىگوئيم و از خداوند، استجابت دعاى او را خواستار مىشويم و مؤمنى نيست كه ساكت و خاموش باشد مگر اينكه ما براى او دعا مىكنيم. عرض كردم: آيا اين لطف و بزرگوارى شما تنها شامل حال كسانى مىشود كه در اين شهر به سر مىبرند؟ (اشاره به اينكه اين توجه شما مخصوص همين اطرافيان و آشنايانى است كه دور شما را گرفتهاند؟) و يا عموميّت دارد و شامل همه اهل ايمان است؟ حتى آنهايىكه در شرق و غرب زمين زندگى مىكنند، حضرت فرمود: (يا رُمَيْلَةُ، لَيْسَ يَغِيبُ عَنَّا مُؤمِنٌ فِي شَرْقِ الْارْضِ وَلا فِي غَرْبِها) اى رميله! هيچ مؤمنى در شرق و غرب زمين نيست كه از ديدگاه و منظر ما مخفى باشد.
و نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به ابُوالْوَفاء فرمود: هرگاه در كار خود درمانده شدى، استغاثه كن به حضرت حجة عليه السلام كه او تو را درمىيابد و او فرياد رس و پناه دهنده است براى هر كسى كه به او استغاثه كند.
همچنين از وجود مبارك مهدىِ آل محمّد نقل شده كه مىفرمايد: انّا غيرُ مُهملينَ لِمراعاتِكم ولا ناسين لِذِكْركم، ما توجه خودمان را از شما برنمىداريم و شما را فراموش نمىكنيم.
با وجود لطف و بزرگوارى اين بزرگان و ذات حضرت بقية اللَّه اعظم حيف است كه شيعيان مضطر و گرفتار از اين آستان كرم غافل شوند و از فيض آن بىبهره بمانند.
در استغاثه به امام زمان (عج) آمده: دو ركعت نماز بخوان و برو زير آسمان رو به قبله بگو: سَلامُ اللَّهِ الْكامِلُ التَّامُ الشَّامِلُ وَصَلَواتُه الدَّائِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقائِمةُ التامَة عَلى حُجّةِ اللَّهِ وَوَلِيّهِ فِي ارْضِهِ وَبِلادِهِ، وَخَلِيفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ، تا آخر دعا.
______________________________
(1) رجال كشى: ص 95
(2) رميله به ضم راء و فتح ميم و سكون ياء خوانده مىشود البته بعضى زميله بهازاء خواندهاند.
دوازده گفتار درباره حضرت مهدى ع، صفحات: 199.200.201
اى عروة الوثقاى من |
دنياى من عقباى من |
|
محبوب بىهمتاى من |
يابن الحسن يابن الحسن |
|
ماه معين من توئى |
حبل المتين من توئى |
|
درّ ثمين من توئى |
يابن الحسن يابن الحسن |
|
بسم الله
السلام علیک یا عمود الدین
وظایف منتظران به نقل از کتاب دوازده گفتار درباره حضرت مهدى ع، ص: 199 نوشته حسین اوسطی
اظهار علاقه به وجود مقدس امام زمان
شيعيان در زمان غيبت امام زمان (عج) بايد به نحوى علاقه و شور و عشق خود را به محضر امام عليه السلام ثابت كنند. عالم و فقيه بزرگوار حضرت آيت اللَّه ميلانى كه يكى از مراجعتقليد در عصر خود و مورد علاقه بزرگانى از قبيل علامه طباطبائى و ديگران بوده در برقرارى ارتباط بين شيعيان و امام زمان در جلسه درس اخلاق خطاب به طلاب علوم دينيّه فرمودند: لازم و واجب است بر شما كه در شبانه روز لا اقل چند دقيقه با امام خودتان سخن بگوئيد و با او خواستهها و مشكلات خود را مطرح كنيد و براى او دعا كنيد و از اين طريق ما وظيفه غلامى و سربازى خود را ادا نموده و ابراز علاقه به ساحت مقدسش نمودهايم، او هم قطعاً به وظيفه بزرگوارى و آقائى خودش آگاه است.
دلبرا گر بنوازى به نگاهى مارا |
خوشتر از آن كه دَهى منصب شاهى ما را |
|
به من بى سر و پا گوشه چشمى بنما |
كه محال است جز اين گوشه پناهى مارا |
|
به دلِ تار من اى چشمه خورشيد بتاب |
نبود بدتر از اين روز سياهى مارا |
|
از ازل در دل من تخم محبت كشتند |
نبود بهتر از اين بذر گياهى ما را |
|
گرچه از پيش گه خاطر عاطر دوريم |
هم مگر ياد كند لطف تو گاهى مارا « |
اَلسّلامُ عَلَیکَ یا بَقیّةَ اللهِ فی اَرضِه وَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِه
یا نور النّور
سلام یاران همراه .
امروز براتون مطلبی دارم که حتماْ مفید فایده خواهد بود . این مطلب را برای این مینویسم که به دوستانی که خود را لایق مولا نمی دانند یا میخواهند از یاران آن حضرت باشند بگویم که باید چکار کنیم.
انشاء الله مورد استفاده همه ما قرار بگیرد.البته بگویم که این نیمی از این مطلب می باشد و اگر خداوند بخواهد و مولااجازه دهند وعمری باقی باشد ادامه آن راهم برایتان خواهم گفت .
خوب اصل موضوع بحث این خواهد بود :
وظایف منتظران آقا ومولایمان صاحب العصر والزمان چه می باشد؟
در زیر به اختصار ده مورد از این موارد را ذکر میکنم و انشاءالله بقیه بماند برا روزی دیگر
- شناخت آن حضرت
- اقتدا وتأسي به آن حضرت
- اطاعت پذيري از آن جناب
- تكريم واحترام نسبت به ايشان
- انتظار آن مولا را کشیدن
- ياد ايشان را از خاطر نبردن
- محبت ايشان را روز به روز در دل زياد كردن
- اشتياق ديدار آن حضرت را داشتن
- درجستجوى آن حضرت بودن
- خدمت كردن به آن حضرت
ممنونم که به اینجا هم سری زدید . در زیر سایه امیر المومنین با شید. یاعلی