28 دی 1397
از امتحان منطق جاماندم اما حالا دارم با کتاب تفسیر عشق میکنم. این سوره، عادیات. اسامی مختلفی از قیامت را از دیشب تا حالا مرور کردم. یکیش همین کلمه است. “بُعثِرَ” معنی اش را برای شما هم گذاشتم که ببینید. از دیشب تاحالا دیدم نسبت به قیامت عوض… بیشتر »
2 نظر
27 دی 1397
گاهی وقتها هیچ چیزی برای نوشتن نداری اما دلت میخواهد بنویسی. بعضی از رفقا معتقدند وبلاگ دفترچه یادداشت خیلیهاست. مثلا برنامههای روزانهشان را مینویسند که فراموش نکنند. اما یادشان میرود این دفتر یادداشت به وسعت فضای وب است و توسط همه ی کاربران ولو شده… بیشتر »
11 دی 1397
خندهدار است. ولی خیلیها مثل عروس خانم ما فکر میکنند. شاید برای شما هم سوال شده باشد ولی رویتان نشود بپرسید. وقتی بهش گفتم مدرسهی علمیه درس میخوانم، اول فکر کرد آنجا هم یکی از شعبههای دانشگاه علوم اسلامی است. بعد که بهش گفتم مثل حوزههای علمیهی… بیشتر »
10 دی 1397
بار اولی که به مادرم گفتم حوزه قبول شدم خیلی خوشحال شد. گفت:” تو همون فرزند صالح و باقیات الصالحات من و پدرت هستی.” البته دربارهی دخترکش یک کمی زیادی اغراق میکرد به نظرم. مثل همون مادری که به دخترش میگوید:” قربون دست و پای… بیشتر »
09 دی 1397
روزی که برای اولین بار به یک خانم گفتم حوزه علمیه درس میخوانم با اکراه و صورت جمع شده از اخم، یکجوری که انگار احساس حالت تهوع گرفته از حرفهایم برگشت گفت:” حوزه؟"? اون موقع احساس کردم پیش خودش فکر میکند حوزه مال تنبلخانمهاست، وقتی دانشگاه راهشان… بیشتر »
06 دی 1397
عاشق شدم! عاشق طلبگی، عاشق حوزه علمیه. عاشق مدرسه ی علمیه زینبیه (س) عاشق بوی کتاب صرف و نحو، صدای تفسیر و ترتیل قرآن، مباحثهی اصول فقه، زیر و رو کردن جزوهی منطق. من عاشق شده ام. عاشق قال الباقر (ع) و قال الصادق(ع). عاشق سربازی امام زمان علیه… بیشتر »
05 دی 1397
بسم الله الرحمن الرحیم.در بحث وبلاگ نویسی و مدیریت پایگاه های اینترنتی یک اصل وجود دارد و آن محتوا است.محتوا هست که باعث میشود وبلاگ و صفحه شما بازدید داشته باشد. تا مطلبی در وبلاگ خودتان منتشر نکنید بازدیدکننده ای ترغیب نمیشود که صفحه شما را ببیند. هم… بیشتر »
02 دی 1397
این ایده را به همهی رفقا داده بودم. حالا خودم هم دارم ازش پیروی میکنم. یک دفتر و یک مداد کنار دستم قرار داده ام و مشغولیتهای ذهنم را در آن مینویسم. یک مدتی بود انقدر یادداشت نکرده بودم داشتم نوشتن روی کاغذ را فراموش میکردم. :| گاهی وقتها آدمها فراموش… بیشتر »