• خانه  اخیر جستجو فهرست مطالب آرشیوها موضوعات آخرین نظرات تماس  نقشه سایت 

دست نوشته های خاتون

غزلهای عاشقی

پدربزرگ

28 آذر 1399

بسم الله
مثل پسر بچه‌ها که همیشه دستشان به موهاشان است و آنرا مرتب می‌کنند؛ شانه و آینه مدام توی دستانش بود. برای نان خریدن هم حتی باید کت و شلوارش را اتو می‌کرد؛ مبادا خط اتوی آن جا به جا شده باشد. ساعت مچی‌اش همیشه تنظیم بود. سر ساعت می‌آمد و سر ساعت میرفت. کفشهایش را وقتی می‌رسید خانه؛ تمیز می‌کرد و واکس میزد تا وقتی خواست دوباره بیرون برود؛ آماده باشند. هیچ وقت عطر خوشش فراموش نمی‌شد.
نمازهایش اول وقت بود. عینک نزدیک بینش را که تقریبا زره بینی بود؛ روی بینی‌اش می‌گذاشت و بعد از نمازهایش قرآن قرائت می‌کرد. وقتی از سر سجاده بلند می‌شد به حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین سلام می‌کرد. همیشه می‌گفت:” مگر می‌شود شیعه روزش به سر بیاید و زیارت امامش نرفته باشد؟”
تسبیح شیشه‌ای سبز روشن ساده‌ای همیشه کنار دستش بود. وقتی می‌نشست ذکر می‌گفت؛ لا اله الا الله و صلوات و استغفار. کتابچه‌ی اشعار مداحی ترکی زبانش همیشه روی طاقچه بود. دلش که تنگ می‌شد دو خط روضه و مداحی میخواند و ما را هم سیراب می‌کرد. کتابهایش زیاد نبود. یکی دو تا کتاب شعر، یک جلد قرآن کریم، یک توضیح المسائل، زاد المعاد، حلیه المتقین و یکی صحیفه سجادیه. اما مدام همین چند جلد کتاب را مرور می‌کرد و برای ما نکته‌هایش را تعریف می‌کرد. خطیب و شیخ نبود اما انگاری این کارها در جانش رخنه کرده بود.
خیلی زود بازنشسته شده بود. تو کارخانه ایران‌خودرو رییس بخش تولید بود. یک چند سالی را توی شهر آبا و اجدادی‌مان به بقالی مشغول شده بود تا اینکه آمده بودند تهران. اینجا که آمده بود یک مدتی توی ایستگاه اتوبوس بلیط می‌فروخت. از بیکار ماندن اصلا خوشش نمی‌آمد. پا به سن که گذاشته بود این کار را هم رها کرده بود و خانه نشین شده بود.
خانه نشینی زیاد به مذاقش خوش نمی‌آمد. برای همین توی خانه همه‌ی کارهای مامان جان را بر عهده گرفته بود تا مشغول باشد. لباسهای اتو زده و کفشهای مرتب اهل خانه نشان می‌داد آقاجان حسابی کارش را خوب انجام داده. بوی سبزی قورمه که توی حیاط می‌پیچید فکر می‌کردی کدبانوی خانه عجب غذایی روی گاز گذاشته. سبزی تازه سفره و ماست خانگی‌ش تعطیل بردار نبود. اما عادت داشت چای را مامان جان برایش توی استکان کمرباریک‌ش بریزد و توت خشکها را کنارش توی سینی بگذارد و بیاورد. می‌گفت چای خوردن از دست خانم‌جان یک چیز دیگری است. حوصله که پیدا می‌کرد دو تا کلمه یاد مامان جان می‌داد که بتواند شماره تلفن بچه‌ها را از تو دفترچه تلفن پیدا کند. آخر مامان جان سواد نداشت.
سلیقه‌ها به خرج می‌داد که خدا می‌داند. کوچه و حیاط خانه را چراغانی کرده بود. آن هم با ریسه‌ای که خودش درست می‌کرد. گلدانهایی که پرورش داده بود را روزهای جشن توی کوچه می‌چید تا فضای کوچه زیباتر شود. کوچه هشت متری بود و حاج احمد آقا. همه‌ی بچه‌های محله احترامش را نگه می‌داشتند.
معتقد بود آدم یا یک کاری را شروع نمی‌کند یا اگر دست برد که انجام دهد باید به نحو احسن انجامش بدهد. به بهترین شکل ممکن. برای همین نذریهای 28 صفر برایش یک برنامه‌ی حسابی کاری بود.
هر کدام از عروسها و دخترها که به خانه‌اش می‌آمد؛ در آغوش می‌کشید و می‌بوسید. برای هرکسی کاری را انجام می‌داد که می‌دانست خوشحالش می‌کند. وقت میگذاشت برای اینکه سلیقه‌های تک تک نوه‌ها را پیدا کند که به یک طریقی خوشحالشان کند.
توی یک روز سرد زمستانی؛ وقتی برف حیات را از زمین می‌گرفت روح مهربانش به آسمانها پر کشید. در حالی که تنها 13 روز بود که از حج تمتع بازگشته بود. حتی نوبت به این نرسید که یک بار او را حاجی آقاجان صدایش بکنم.

ممنون که اینجا هم سری زدید. یا علی
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: خلق نیکو

موضوعات: خاطره ها, اخلاق در زندگی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آشنایی با مدیر وبلاگ

خاتون بیات هستم. همه‌ی مطالب این وبلاگ دست‌پخت خودم هست الا چند پست که ماهیت‌شان مشخص هست. کلا تو کار کپی پیست نیستم مگر به ضرورت. :) ممنون که به اینجا سری زدید. یا علی

صفحات دیگر

  • استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
  • دعای هفتم صحیفه ی سجادیه

پیوند ها

  • کانال من در ایتا
  • سای‌دا
  • پخش زنده از حرم مطهر رضوی
  • کازیوه
  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
  • عشق های آبکی
  • تسنیم
  • مولای خوب غزلهای من سلام
  • سایت شهید آوینی
  • وبلاگ شبکه تبلیغ
  • پرتال نرم افزار های اسلامی نور

ما چندمین هستیم؟

  • رتبه کشوری دیروز: 73
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 214
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 346
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 2

تعداد مهمانان من

  • امروز: 481
  • دیروز: 44
  • 7 روز قبل: 440
  • 1 ماه قبل: 3206
  • کل بازدیدها: 118593

وبلاگ های دیگرم

  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

السلام علیک یا صاحب الزمان ممنون که اینجا هم سری زدید