• خانه  اخیر جستجو فهرست مطالب آرشیوها موضوعات آخرین نظرات تماس  نقشه سایت 

دست نوشته های خاتون

غزلهای عاشقی

معجزه‌ی مهرورزی

03 آذر 1397

روز اولی که رفتم سر کلاس‌شان انقدر آمدند جلو و رفتند، کلافه شدم. انقدر فریاد زده بودم که ساکت باشید؛ بنشینید سر جایتان؛ صدایم گرفته بود. وقتی از کلاس آمدم بیرون قیافه‌ی خسته‌ی من خبر میداد از سر درونِ کلافگی ام.

روز دوم اما، گفتم باید یک‌جور ساکتشان کنم. همینطوری که نمی‌شود هی بیایند و بروند و حرف بزنند و نتوانم کنترل‌شان کنم. باید بشود وسط این هیاهو صدایم را به گوششان برسانم یا نه؟ برای همین گفتم هر کسی بیاید جلو باید راه را بگیرد و از کلاس خارج شود. اما این هم فایده نکرد.

جلسه ی سومی که رفتم سر کلاس، خودم را آماده کرده بودم که یک روز پر دردسر داشته باشم با یک سردرگمی عجیب که نشود با آن کنار آمد. یکی‌شان را جریمه کردم و گفتم برو از کلاس بیرون. و او با اشکی که در چشم‌هایش حلقه زده بود دلم را به دست آورد و باقی کلاس ساکت شدند.

سر جمع کلاس پنجم دبستانم شیرین بود و خلاق. دلم نمی‌خواست ازشان جدا شوم. اما خوب کنترل سر و صدای کلاس مهم است. باقی مدرسه هم درس دارند.

جلسه ی آخری که رفتم کلاس‌شان معلم خودشان همه ی روز غایب بود. رفته بود مشهد زیارت. گفت تمام پنج ساعت کلاسم با شما. 

صبح موقع خروج از خانه گفتم:” یا علی ابن موسی‌الرضا. امروز منم و چهل‌تا دختر ناز و خلاق که پُر  شور و صدا هستند. کمکم کن بتوانم محبت شما را به دل‌شان بیاندازم. کمکم کن امروز از سرو صدایشان کم نیاورم.”

وقتی رسیدم روز، از نو شروع شده بود. اولی آمد جلوی میزم:” خانم! من متوجه نشدم توصیف یعنی چی. برای همین مشقمو ننوشتم." 

گفتم:” باشه عزیزم. بزار من چادر و کُتم رو در بیارم دوباره میگم.” و رفت.

نفر دوم آمد:” خانم! ما رو خانم‌مون تنبیه کرده. من باید رو اون صندلی تکی بشینم. اما دلم می‌خواد بیام سر جام پیش دوستم. میشه؟”

گفتم:” اجازه بده چادرم رو آویزون کنم؛ الان میگم. هیچ کس امروز سر کلاس من تنبیه نیست. برو سرجای خودت بشین.” لبخند روی لبهایش نشست و چشمهایش برقی زد و به سرعت رفت که سرجای خودش بنشیند.

سومی آمد که:” خانم اجازه؟ ما مامان نداریم. برای همین کسی نبود بهمون کمک کنه تکلیف مون رو بنویسیم. ما متوجه نشدیم شما چی گفتین." 

پله را آمدم پایین و در آغوش گرفتمش و با یک فشار محکم بوسیدمش و گفتم:” اشکال نداره عزیز دلم. خودم برات دوباره میگم.” لبخند رضایت روی لبهایش نشست و لپ‌هایش گل انداخت و با خجالت گفت:” ممنون خانم.” و رفت که بنشیند.

نفر چهارم پشت سرش در صف بود. “خانم اجازه؟! من یه داستان نوشتم میشه بدم بخونید؟” در آغوش گرفتمش و بوسیدم و آرام درِ گوشش گفتم:” آره عزیزم. برام بیار.” خندید و رفت. حالا نوبت نفر بعدی بود.

بعد از آن دیدم یکی یکی می‌آیند در صف بوسیده شدن. من هم که دنبال بهانه بودم تا همه‌شان را در آغوش بگیرم و ببوسم استقبال کردم.

تک به تک همه شان را در آغوش کشیدم و آنها پرواز کردند و رفتند سر جاهایشان آرام گرفتند. آخری که آمد گفت:” خانم! منو ببخش که اون هفته اذیت‌تون کردم. اشتباه کردم.” من هم دوباره بوسیدمش و گفتم:” من هم از شما عذر‌خواهی میکنم که دعوات کردم. از اینکه اون هفته ناراحتت کردم خودم هم ناراحت شدم. هفته‌ی پیش کربلا بودم اونجا برات خیلی دعا کردم.” گفت:” ممنونم خانم.” و اشکهایش غلطید و از روی گونه‌های نازکش افتاد پایین.

به طرز غیر قابل باوری آرامش برقرار شده بود. نه دیگر گفتم ساکت! نه گفتم بنشین سر جای خودت! نه گفتم دفترها روی میز. دیگر دلیلی برای استرس و فریاد و مواخذه وجود نداشت. یاد حضرت رسول صلوات الله علیه و آلی و سلم افتادم که با کودکان، کودک می‌شد و مشغول بازی. دلش نمی‌آمد حتی در نماز جماعت، بازی بچه ها را تعطیل کند. اشک ریختن کودک را تحمل نداشت. آخر او پیامبر رحمت و مهربانی بود.

فردا روز وفات شهادت گونه ی رسول خدا صلوات الله علیه بود. برای همین گفتم تا آخر امروز به بچه ها سخت نمی‌گیرم. همین‌طور با محبت و بوسیدن و در آغوش گرفتن روز را سر میکنم تا آخر روز. و واقعا این راهکار افاقه کرد.

حالا من راه افتاده بودم در کلاس و قدم به قدم می‌رفتم و می‌بوسیدم و در آغوش می‌گرفتم و نوازش می‌کردم. درس توصیف چهره و مکان و زمان را یکجا گفتم و بچه ها خیلی بهتر از قبل یاد گرفتند. مثل همیشه از مثالهایشان می‌شد فهمید که خلاقیت‌شان بیشتر از قبل شده و ذهنشان آرام شده. دریای خلاقیت بود که جاری شده بود.

ظهر که می‌آمدم خانه خسته نبودم. پر از انرژی بودم و عشق. پر از مهر و محبتی که بچه‌هایم بهم داده بودند. پر از شور درس دادن به بچه های خلاق کلاس پنجمم. در راه با خودم گفتم:” بی‌دلیل نیست که خدا به حضرت رسول فرمود اگر اخلاق خوش و مهر و محبتت نبود همه از اطرافت پراکنده می‌شدند. و این یکی از معجزه‌های حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلم بود. معجزه ی مهرورزی و محبت“

ممنون که اینجا هم سری زدید. یا علی
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 5 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: رسول مهربانی محمد صلی الله علیه و آله و سلم مهر ورزی

موضوعات: پیامبر مهربانی, اخلاق در زندگی لینک ثابت

نظر از:  
  • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
  • تازه های کوثر

سلام
منم یبار رفتم سرکلاس ابتدایی بجای همسایمون
دیووونه شدم
حالتو درک میکنم

1397/09/18 @ 09:17
پاسخ از: السلام علیک یا امیرالمومنین [عضو] 
  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

:))
همه شون مثل ماه میمونن. این ماییم که صبرهامون کم شده

1397/09/18 @ 09:22
نظر از: Mim.Es [عضو] 
  • قدم‌های عاشـ ـقی
  • کویرم تشنه باران
5 stars

منم تاثیر این معجزه را حس کردم
سلام بر اسوه‌ی محبت و مهربانی

1397/09/13 @ 22:46
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام خداقوت

دعوتید
در تنهایی حیا

1397/09/05 @ 16:55
نظر از: زكي زاده [عضو] 
  • مائده

سلام بزرگوار ممنون از حسن نظرتان
دعوتید در
آفتاب پشت قوس و قزح

1397/09/04 @ 08:53


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آشنایی با مدیر وبلاگ

خاتون بیات هستم. همه‌ی مطالب این وبلاگ دست‌پخت خودم هست الا چند پست که ماهیت‌شان مشخص هست. کلا تو کار کپی پیست نیستم مگر به ضرورت. :) ممنون که به اینجا سری زدید. یا علی

صفحات دیگر

  • استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
  • دعای هفتم صحیفه ی سجادیه

پیوند ها

  • کانال من در ایتا
  • سای‌دا
  • پخش زنده از حرم مطهر رضوی
  • کازیوه
  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
  • عشق های آبکی
  • تسنیم
  • مولای خوب غزلهای من سلام
  • سایت شهید آوینی
  • وبلاگ شبکه تبلیغ
  • پرتال نرم افزار های اسلامی نور

ما چندمین هستیم؟

  • رتبه کشوری دیروز: 73
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 214
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 346
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 2

تعداد مهمانان من

  • امروز: 305
  • دیروز: 44
  • 7 روز قبل: 440
  • 1 ماه قبل: 3206
  • کل بازدیدها: 118593

وبلاگ های دیگرم

  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

السلام علیک یا صاحب الزمان ممنون که اینجا هم سری زدید