بسم الله
آدم نمیداند چه بگوید و چکار کند؟
بحث امر به معروف که میرسد یک عده سعی میکنند جلوی آمر به معروف و ناهی از منکر را بگیرند. اسمش را هم میگذارند خیرخواهی.
غافل از اینکه کار شما با کار این بنده خدا تفاوت ندارد. یعنی شما هم داری امر به معروف و نهی از منکر میکنی. منتها شما چون علم نداری در تشخیص معروف و منکر دچار اشتباه شدهای. برای همین لولهی تفنگت را گرفتهای طرف حق! ?
یعنی بر روی معروف و بر روی حق شمشیر کشیدی برادر من. اشتباهی زدی. اینجا خانه خودمان بود. گل به خودی زدی بابامجان! ?
نمیدانم باید چه بگویم.
خانم عزیز و مهربان یک کاره تلفن را برداشته زنگ زده به آن یکی خانم مهربان که از سر مهربانی به خانم همسایه گفته حجاب دخترت را اصلاح کن؛ و به او گفته :” به تو چه مربوط بوده که دخالت کنی؟ طرف میخواهد برود از تو شکایت کند!” ?
مملکت انقدر بیدر و پیکر شده گناهکار جلوی بیگناه را جمع میکند. آدم مفسد میرود از مومن شکایت میکند. دادگاه هم به بیگناهی مجرم رای میدهد و میگوید آمربه معروف وقتی بهش مربوط نبود برای چی دخالت کرد؟
قانون سیانت از حجاب کاشکی زودتر رسمی و کاربردی بشود.
البته فساد درون قلب آدمها را حجاب بیرونی فقط پنهان میکند. از بین نمیبرد. اما همین مقدار هم فساد علنی را جمع کنیم خودش خوب است. خدا کند این راه پیوسته باقی بماند.
چند روز پیش روز جهانی زنان بود.
از آنجایی که کرونا و قرنطینه و آب و وایتکس دغدغهی این روزهای من است اصلا بهش فکر نکرده بودم که روز جهانی زنان هست یعنی چی؟ تا اینکه دیشب در ویرگول مقاله چند خطی یک دکتر جامعه شناس مشهدی را خواندم.
خواستم برایش بنویسم که این سخن شما و طرفداری شما از عریان کردن زنان به اسم مبارزه با حجاب اجباری دقیقا در راستای تلذذ جویی مردانه شماست! گفتم اصلا این آدم لیاقت این را ندارد که با او همکلام بشوم و بعد از آن بخواهم وارد بحث و جدال بیهوده و بیپایان بشوم و بعد از آن از معنویتم بخواهد کم بشود و روزها سختی کشیدن برای حفظ نماز و عبادتها به باد برود. برای همین بیخیالش شدم. اما از دیشب تا حالا فکرم را این خزعبلات مشغول کرده است.
آیا واقعا زنان ایرانی فکر میکنند اگر عریان باشند به جنسیت آنها توجه نمیشود و پوشش و لباس در حقیقت جنسیت آنها را پررنگ کرده؟
اگر زنان و دختران ما این طرز فکر را دارند باید برای افکار پیش از قرون وسطیای شان غصه خورد.
بعد از ۲۰۲۰ سال از میلاد حضرت مسیح علیه السلام و اهمیت ایشان به حجاب زنان به شکلی که در کلیسا نمایان است؛ آیا زنان مومنهی مسیحی فکر میکنند این حجابی که انتخاب کردهاند جنسیت آنها را پررنگ کرده و آنها مجبورند به اینکه حجاب داشته باشند؟ یا خودشان انتخاب کردند حجاب بگیرند؟
بعد از بیش از ۱۴۵۰ سال از ظهور حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در مکه؛ آیا زنان در طول تاریخ فکر میکردند این که جنسیتشان یک زن است و به خاطر آن حجاب میگیرند مجبور بودهاند و انسانیت آنها به شمار نیامده است؟
نمیدانم. یا این رفقا فکر میکنند سالیان متمادی در حدود سه هزار سال و دو هزار سال و هزار و پانصد سال گذشته مردم اشتباه فکر میکردند و حالا مردم درست فکر میکنند و زنها باید تن عریان خودشان را در اختیار جنس مذکر بگذارند تا با سوء استفاده از آنها و لذت جویی حق زنان در انسانیت پرداخته شود؛ یا من دارم اشتباه فکر میکنم که فمنیزم به جای ارزش دادن به زنان آنها را برده جنسی مردان کرده است.
خلاصه که این قصه سر دراز دارد.
اول از اینکه به مساله فمنیزم بپردازیم باید ببینیم زن محترمی که در مقابل ما ایستاده واقعا پیرو کدام دین و مذهب است و کدام بزرگ زن دینی خودش را لخت و عور دیده که حالا فکر میکند باید به ایشان تاسی بجوید؟
شاید هم اصلا این بانوان محترمه دین ندارند.هیچ هم بعید نیست. شاید خدایشان شیطان است نه خدای احد و واحد. اگرنه شکر نعمت زیبایی را با گوش کردن به امر مولا باید به جای آورد. باید آن کرد که مولا میپسندد. و باید دید مولا چه میپسندد؟ برهنگی یا پوشیدگی زنان؟
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع): سبب العفة الحیاء
در بحث حجاب اشاره به این مساله حیاتی است که حجاب در واقع یک نماد خارجی از یک حس درونی به نام عفت است. عفت ورزی وقتی وجود داشته باشد شخص به صورت ناخودآگاه خود را میپوشاند و نیازی به تذکر ندارد.
اما عفت از چه سرچشمه میگیرد؟
حضرت علی علیه السلام فرمودند: سبب عفت ورزی حیا است.
حیا گمشده ی سبک زندگی این روزهای ماست. همان که به خجالت معنامیشود اما نه به معنای مذموم آن که از جهل و نادانی سرچشمه گرفته است. بلکه حیایی که ثمره ی عقل است. این حیا باعث میشود شخص از خدای خویش خجالت بکشد و به سمت گناه وفساد نرود. اگر کودک را باحیا بار بیاورید دیگر نباید نگران هیچ چیزباشید. همین حیا، او را از همه ی گناهان حفظ میکند.
اما حیا دو گونه است. حیای از مردم وحیای از خدای منان.
حیای از مردم باعث میشود شخص به دیگران احترام بگذارد و توهین و بی ادبی نداشته باشد. همچنین این نوع از حیا باعث میشود شخص دلی مهربان داشته باشد و از ظلم کردن به آحاد خلق خودداری کند.
اما حیای من الله باعث میشود شخص خود را در محضر خدای متعال ببیند و از ارتکاب معاصی دست بردارد. برای رعایت همین نکته است که میفرمایند بیان کردن گناه خودش مفسده ای بزرگتر دارد. زیرا قبح و زشتی آن در منظر عام از بین میرود.
مشکلات امروز جامعه ی ما همگی ریشه در امر بی حیایی دارد. شخص بی حیا نه به خودش احترام میگذارد نه به خانواده و نه جامعه. حتی قوانین الهی را به راحتی زیرپا میگذارد.
اگرمیخواهید خودتان را اصلاح کنید، روی حیای خودتان کارکنید.
اگر میخواهید کودکانتان را عاقبت بخیر کنید، آنها را با حیا بار بیاورید.
حیا گستره ی وسیعی دارد و یک بخش از آن عفاف و حجاب را شامل میشود.
#به_قلم_خودم
#یادداشت_روز
#سبک_زندگی_عفیفانه
پاورقی: غررالحکم، ص 257.
وقتی فکر میکنم افکار فمنیستها چقدر فکر دختران ما را تحت تاثیر قرار داده نگران میشوم.
وقتی فکر میکنم تحت تاثیر افکار غلط فمنیستها دخترهای ما فکر میکنند اگر به ورزشگاه نروند یا خودشان را برهنه نکنند حتما بهشان ظلم شده نگران میشوم.
مادرهای فردای مملکت من امروز مهم ترین دغدغه شان رفتن به ورزشگاه و تماشای فوتبال است. کاری که برای مردها هم همچین خیری به دنبال نداشته که حالا خانم ها از آن جا بمانند.
در طی قرنها تفکرات عالمان غربی این بوده است که زن طفیلی مردان است و فقط برای این به وجود آمده که به مرد خدمت کند. آنها زنان را بی فایده و بدون ارزش انسانی میدانستند. همان دانشمندانی که فکر میکنید فلسفه از آنها سرچشمه گرفته است درباره ی موجودی به نام زن این عقیده را داشته اند که او همردیف حیوانات است و انسان محسوب نمیشود.
حالا دانشمندان عصر حاضر فمنیست معتقدند اگر زن خودش را تمام و کمال برای لذت مردها در اختیار قرار ندهد به او ظلم شده است. آخر زن باید به حقوق برابر با مردها دست یابد. باید همسنگ مردها کارهای سخت انجام دهد. باید همردیف آنها ورزشهای سنگین انجام دهد و بدنش را در اثناء این ورزش سنگین قهرمانی برای لذت مردان به نمایش بگذارد. باید با هزار قلم آرایش و بدن لخت و عریان برود در ورزشگاه تا مردها را تشویق کند که پیروز مسابقات گردند. باید…
کی قرار است از این فمنیستها به نفع خودمان یاد بگیریم؟
مثلا یاد بگیریم بدن من ارزشمند است. آنرا برای کسی به نمایش میگذارم که بهای مرا با عشق پاک خود بپردازد.
مثلا یاد بگیریم من اهمیت دارم. همه چیز من همین بدن لخت و عریانم نیست. من توانایی علمی بالایی دارم باید به آن توانمندیهایم بیشتر از بدنم توجه شود.
مثلا یاد بگیریم من ارزشمندم. جای من در وسط هر معرکه ای نیست. من یک دستمال چندبار مصرف نیستم که هزاران نفر مرا دست بکشند و تماشا کنند و لذت ببرند و بعد بیاندازند یک گوشه.
من یک زن مسلمانم که ارزش من به دینداری و عفت من است. به علم و توانمندیهایم. به مِهر و عطوفتی که تقدیم خانواده ی پاکم میکنم. ارزشمندی من به رفتن در ورزشگاه و تماشای فوتبال نیست. ارزش من در شرکت در هر معرکه ی ورزشی به هر قیمتی نیست. ارزش من در حراج بدنم نیست.
ای کاش فمنیستها یک واحد درس اسلام میگذراندند. آنوقت میفهمیدند زن مسلمان ارزشمند است نه یک زن فمنیست.
من اینجا نشسته بودم. همین جا. روی آخرین فرش پهن شده در صحن انقلاب اسلامی. کم کم هوا تاریک میشد و هر لحظه که صحنه ی پیش رویم تغییر میکرد ازش یک عکس میگرفتم. چقدر دلنشین است حرم آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام.
سر پست که ایستاده بودیم یک خانم خارجی با تومانینه آمد و رفت سمت اتاقک تحویل چادر و یک چادر گرفت و بدون اینکه با کسی صحبت کند آنرا به سر کشید. در دستش یک عصا بود. به راحتی راه نمیرفت. گمانم برای گرفتن شفا آمده بود. هرچه که بود خوب یاد گرفته بود که باید برای این آقای رئوف احترام قائل شود.
او برعکس خواهران چادری ام که یک عالمه آرایش کرده بودند خیلی ساده و بی رنگ و لعاب آمده بود پابوس.
لازم نیست مسلمان زاده باشی تا رسم زیارت را فرا بگیری. باید فقط با ادب باشی. همین!
پ.ن: غروب اولین روز خدمتم در حرم مطهر آقا جانم علی ابن موسی الرضا علیه السلام.
راننده ی ماشین روبرویی یک آقای جوان بود. خانم راننده ی سرویس که جوان و زیبا و محجبه است کمی عقب تر رفت تا آقا بتواند عبور کند. آقا هنگام گذشتن از ماشین خانم سرش را از پنجره بیرون کرد و با رویی گشاده و مهربان گفت:” ممنونم عزیزم” خانم دلش میخواست از ماشین پیاده شود و صورت مرد را پیاده کند.
اینکه چه کسی به جوانان ما آموخته است که آداب معاشرت یعنی قربان صدقه ی زن جوان نا محرم بروی یا با مرد اجنبی خوش و بش کنی معلوم نیست.
اینکه کجای دین ما آمده است که ما اجازه داشته باشیم با جنس مخالف هر طور بخواهیم مراوده داشته باشیم معلوم نیست.
حیا که رفت دین هم میرود. آدم بی حیا هرچه که بگویید ازش سر میزند. بی حیاست دیگر. دست خودش نیست!
بهشون که میگم:” عکس های بی حجاب تونو یه وقت تو پروفایلتون نذارید!؟” با اطمینان خاطر میگن:” نه بابا! ما رو چی فرض کردی؟ ما برامون حجابمون اهمیت داره.” اونوقت میرم تو اینیستاگرام میبینم عکس بد حجابشون رو اونجا گذاشتند تو پروفایل شون.
آخه اقلا حرف تون با عمل تون یکی باشه بد نیست ها! اینیستاگرام یک شبکه ی اجتماعی است که مخاطبان شما را به بقیه ی مخاطبانتان پیشنهاد میکند. یعنی مثلا شاید شماره تماس شما تو گوشی من نباشد ولی تو گوشی خواهرم هست. من میتوانم صفحه ی شما را ببینم. البته اگر بسته باشد فقط پروفایلتان معلوم میشود. بنابر این اقلا در انتخاب پروفایل دقت کنید.
این اولین باری نیست که این غُصّه را بازگو میکنم اما برای بار هزارم این گلایه هایم را بخوانید.
داشتم تو اینستاگرام پستهای عمومی را چک میکردم که به عکس یک دختر جوان برخوردم که شبیه عروسک های سفالی انگلیسی بود. راستش اول فکر کردم واقعا عروسک هست. این شد که رفتم داخل پیجش و دیدم زیر همان عکس حدود ۱۳۰ کامنت درج شده بود.
خوب خیلی هم حدس زدنش کار مشکلی نیست. کامنتها را آقایان جوان گذاشته بودند و همه لب و چشم و خوشگلی دختر خانم محجبه ی چادری سادات را ستایش کرده بودند. دیگر نگویم چه سخنان رکیکی آن زیر ها نوشته بودند، اینها را قلم بگیرید.
جالب تر این بود که زیر همه ی پستهایی که عکس خودش را منتشر کرده همین جمع اراجیف گذاشته بودند و اودر وصف زیبایی خودش گفته بود سیرت زیبا بهتر از صورت زیباست. البته از کامنتها و متلکهای جوانان هم سخت ناراحت بود. به خیالش هرکس به انتشار تصاویرش خورده میگرد حتما حسادتش گل کرده است.
خوب نمیدانم چه کسی به این خانمهای چادری تو اینستاگرام گفته است اگر خودت را به نمایش عموم بگذاری حتما تبلیغ چادر کرده ای اما هرکس این ایده را داده اصلا فکر جالبی نکرده است.
تبرج جاهلیت دوم همین است که چادر سرت کنی و خودت را بیارایی بعد عکس مبسوطی از چهره ی معصومانه ی زیبایت بگیری و بگذاری تو پیج اینستاگرامت. آن وقت جوانها هم بیایند برایت کف و سوت بزنند و زیبایی هایت را با آن چادر تحسین کنند.
متاسفم برای شوهران بیغیرت این حوریان مسلمان به ضاهر مومن ریاکار که فضا را برای زنانشان فراهم میکنند که جوانهای مردم را گمراه کنند.
یکی دو روزی هست که یک چالش جدید در فضای مجازی راه افتاده است که خب هواخواه هم کم پیدا نکرده است. دروغ نگویم من هم در آن شرکت کردم. نامش هست ” چالش عشق” این طور هست که هر کسی خودش و عشقش را به دیگران نشان می دهد. فارق از اینکه اینیستا گرامی ها همگی شان ثابت کردند که عاشق رهبر عزیز وفرزانه ی انقلاب هستند اما این چالش نکته هایی دارد که از چشم همه دور مانده است.
مثلا اینکه وقتی قرار است امروز روز “عفاف و حجاب” باشد و همه جا از قبل اعلام شده حالا با این چالش پیش آمده حتما یک سری خانم چادری شروع خواهند کرد به انتشار عکس های با چادرشان و نشاندن عکس حضرت آقا کنار عکس خودشان که بگویند یعنی ما چادری های با ایمان عاشق این آقای مظلومیم. اما یادشان میرود که آقایمان دلش نمی خواهد ببیند زنان مومنه حیا و عفاف شان را به حراج بگذارند و بروند در ملاء عام تبرج کنند.
شاید شما هم همان سوال کلیشه ای در ذهن تان بیاید که خوب مرد ها در خیابان هم مارا می بینند. چادر هم که حجاب برتر است. اما شما حتما یادتان هست که مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها خودش را از چشم نا بینا هم پنهان کرد زیرا گفت او حضور من را درک میکند. حالا بفرمایید عکس صورت زیبای شما با چشم های عسلی که دل هر کسی را میبرد وقتی قرار است سالیان سال اینجا در هشتگ چالش عشق باقی بماند چطور ممکن است کسی را به هوس نیاندازد؟
تبرج جاهلیت مدرن همین است که زنان مسلمان فکر می کنند اگر روسری قشنگ سر کنم و عکسم را منتشر کنم در اینیستاگرام این می شود تبلیغ حجاب و عفاف و حیا. تبرج جدید جاهلی این است که زنان چادری و با حجاب ما فکر میکنند اینکه مدام در چشم نامحرم ها هستم و همه ی زوایای قیافه ی زیبای من را سر فرصت بر انداز میکنند این تبلیغ حجاب است. نه عزیز من.نه با مرام. نه عشقم. تو با این کارت فقط لجن می کشی به این چادری که میگویی هدیه ی حضرت زهراست. همین چادری که می گویی الان باید مدافع حریم خانواده باشد.
لطفا جاهل نباشید
لطفا عاقل شوید. حیا یتان کجا رفته است؟
این کار شما ضدتبلیغ است. بالا غیرتا چادر را وسیله ی تبرج خودتان نکنید. حتی اگر این عکس از پشت سر باشد.
لطفا با اسم ثواب گناه نکنید.
کلاس اول دوم دبستان که بودم مدرسه مان قرآنی بود و رسم داشت حتی بچه های سال اولی هم میرفتند نمازجماعت. برای همین یک چادر و جانماز برای خودمان میبردیم درمدرسه میگذاشتیم که با چادرخودمان نماز بخوانیم. برنامه بود که هر پنج شنبه این چادر و جانماز ها را ببریم خانه مادرمان بشوید وبیاوریم.همیشه پنجشنبه که میشد از صبحش ذوق میکردم که:"امروز مجبوریم چادرمونو ببریم خونه." آخر آن زمان به بچه های کوچک تر از 10 سال اجازه نمیدادند چادر سر کنند، من هم که عشق چادر داشتم. ظهر روز پنجشنبه که میشد آن چادر سفید گل نارنجی نازم را که همه ی عشقم بود سر میکردم ودر مدرسه مانور میدادم تا سرویس مان برسد وما را ببرد. مدیر وناظم مان عادت کرده بودند. خانم حسینی بزرگ مدیرمدرسه میگفت :” مامانت بایدبرات یه چادرمشکی بخره. اینکه قشنگ نیس.” منم بادی به غبغب می انداختم و قیافه ای میگرفتم که:” چادرم به این خوشگلی. چادرنمیخوام دیگه که. همین ببین چقدر قشنگه!” بعد هم یک دور برایش میچرخیدم تا چین هایش را در هوا ببیند.
امروز که یادش افتادم چقدر برای خودم کیف کردم.کمی که فکر کردم دیدم این که مادرم را همیشه با چادر میدیدم و بقیه خانواده را در علاقه ام به چادر نقش داشت. باید بگویم مثل همه ی بچه ها آنچه دیده بودم یاد گرفتم نه آنچه را که به م می گفتند.البته بعد ها که بزرگ تر شدم فلسفه ی حجاب را فهمیدم و علاقه ام به این زینت بیشتر شد. اما خوب جرقه ی اول باید از همینجا شروع شود تا دختران مان هم یاد بگیرند حجاب کنند.
اون سالی که به سن تکلیف رسیدم پدر بزرگم کادوی تولد بهم یک کتاب و یک جانماز هدیه داد. کتاب، حجاب از منظر قرآن کریم نام داشت و خیلی قطور نبود. پدر بزرگم گفت اگر این کتاب رو همه اش رو بخونی بهت یه جایزه میدم و منم که خیلی کتاب دوست داشتم در عرض یک هفته همه شو خوندم.
پدر بزرگم غیر مستقیم پایه ی اعتقاد من به حجاب رو در همون اولین روزهای تکلیفم محکم کرد و تا همین امروز خیلی دقیق میدونم برای چی حجاب و چادر رو برای خودم انتخاب کردم و به این انتخاب خودم میبالم.
این کتاب آیات قرآن کریم درباره ی حجاب و فلسفه ی حجاب رو مورد بررسی قرار داده بود و خیلی ساده و روان وظایف یک خانم برای حفظ حجاب و حدود حجاب رو توضیح داده بود. بهترین هدیه ای که در عمرم گرفتم این کتاب بود چون هدیه ی بزرگ الهی یعنی حجاب رو برای من ساده و روشن کرد.