انسان باید مثل یک طبیب و پرستار مهربان از نفس خویش مواظبت کند.
مثلا باید مراقب باشد هرچیزی را نخورد. هر چیزی را گوش ندهد. هر جایی نرود.
انسان باید مراقب نفس خویش باشد. مراقب باشد بیمار نشود. به جای پرستار شاید بهتر باشد یک مادر خوب برای نفس خودش باشد.
کودک نفس مراقبت میخواهد. یک مراقب دلسوز. یک مراقب عالم. یک مراقب همیشگی که از شنیدن غرلندهای نفس خسته نشود و او را رها کند وبگوید ” هر غلطی دلت میخواد بکن”
انسان باید یک مادر مهربان و دلسوز، یک پزشک عالم و معتمد، یک پرستار پی گیر و مهربان برای نفسش باشد.
خوش به حال نفس هایی که همچین مراقب هایی دارند. زود بزرگ میشوند و به ملکوت میرسند
روز اولی که رفتم سر کلاسشان انقدر آمدند جلو و رفتند، کلافه شدم. انقدر فریاد زده بودم که ساکت باشید؛ بنشینید سر جایتان؛ صدایم گرفته بود. وقتی از کلاس آمدم بیرون قیافهی خستهی من خبر میداد از سر درونِ کلافگی ام.
روز دوم اما، گفتم باید یکجور ساکتشان کنم. همینطوری که نمیشود هی بیایند و بروند و حرف بزنند و نتوانم کنترلشان کنم. باید بشود وسط این هیاهو صدایم را به گوششان برسانم یا نه؟ برای همین گفتم هر کسی بیاید جلو باید راه را بگیرد و از کلاس خارج شود. اما این هم فایده نکرد.
جلسه ی سومی که رفتم سر کلاس، خودم را آماده کرده بودم که یک روز پر دردسر داشته باشم با یک سردرگمی عجیب که نشود با آن کنار آمد. یکیشان را جریمه کردم و گفتم برو از کلاس بیرون. و او با اشکی که در چشمهایش حلقه زده بود دلم را به دست آورد و باقی کلاس ساکت شدند.
سر جمع کلاس پنجم دبستانم شیرین بود و خلاق. دلم نمیخواست ازشان جدا شوم. اما خوب کنترل سر و صدای کلاس مهم است. باقی مدرسه هم درس دارند.
جلسه ی آخری که رفتم کلاسشان معلم خودشان همه ی روز غایب بود. رفته بود مشهد زیارت. گفت تمام پنج ساعت کلاسم با شما.
صبح موقع خروج از خانه گفتم:” یا علی ابن موسیالرضا. امروز منم و چهلتا دختر ناز و خلاق که پُر شور و صدا هستند. کمکم کن بتوانم محبت شما را به دلشان بیاندازم. کمکم کن امروز از سرو صدایشان کم نیاورم.”
وقتی رسیدم روز، از نو شروع شده بود. اولی آمد جلوی میزم:” خانم! من متوجه نشدم توصیف یعنی چی. برای همین مشقمو ننوشتم."
گفتم:” باشه عزیزم. بزار من چادر و کُتم رو در بیارم دوباره میگم.” و رفت.
نفر دوم آمد:” خانم! ما رو خانممون تنبیه کرده. من باید رو اون صندلی تکی بشینم. اما دلم میخواد بیام سر جام پیش دوستم. میشه؟”
گفتم:” اجازه بده چادرم رو آویزون کنم؛ الان میگم. هیچ کس امروز سر کلاس من تنبیه نیست. برو سرجای خودت بشین.” لبخند روی لبهایش نشست و چشمهایش برقی زد و به سرعت رفت که سرجای خودش بنشیند.
سومی آمد که:” خانم اجازه؟ ما مامان نداریم. برای همین کسی نبود بهمون کمک کنه تکلیف مون رو بنویسیم. ما متوجه نشدیم شما چی گفتین."
پله را آمدم پایین و در آغوش گرفتمش و با یک فشار محکم بوسیدمش و گفتم:” اشکال نداره عزیز دلم. خودم برات دوباره میگم.” لبخند رضایت روی لبهایش نشست و لپهایش گل انداخت و با خجالت گفت:” ممنون خانم.” و رفت که بنشیند.
نفر چهارم پشت سرش در صف بود. “خانم اجازه؟! من یه داستان نوشتم میشه بدم بخونید؟” در آغوش گرفتمش و بوسیدم و آرام درِ گوشش گفتم:” آره عزیزم. برام بیار.” خندید و رفت. حالا نوبت نفر بعدی بود.
بعد از آن دیدم یکی یکی میآیند در صف بوسیده شدن. من هم که دنبال بهانه بودم تا همهشان را در آغوش بگیرم و ببوسم استقبال کردم.
تک به تک همه شان را در آغوش کشیدم و آنها پرواز کردند و رفتند سر جاهایشان آرام گرفتند. آخری که آمد گفت:” خانم! منو ببخش که اون هفته اذیتتون کردم. اشتباه کردم.” من هم دوباره بوسیدمش و گفتم:” من هم از شما عذرخواهی میکنم که دعوات کردم. از اینکه اون هفته ناراحتت کردم خودم هم ناراحت شدم. هفتهی پیش کربلا بودم اونجا برات خیلی دعا کردم.” گفت:” ممنونم خانم.” و اشکهایش غلطید و از روی گونههای نازکش افتاد پایین.
به طرز غیر قابل باوری آرامش برقرار شده بود. نه دیگر گفتم ساکت! نه گفتم بنشین سر جای خودت! نه گفتم دفترها روی میز. دیگر دلیلی برای استرس و فریاد و مواخذه وجود نداشت. یاد حضرت رسول صلوات الله علیه و آلی و سلم افتادم که با کودکان، کودک میشد و مشغول بازی. دلش نمیآمد حتی در نماز جماعت، بازی بچه ها را تعطیل کند. اشک ریختن کودک را تحمل نداشت. آخر او پیامبر رحمت و مهربانی بود.
فردا روز وفات شهادت گونه ی رسول خدا صلوات الله علیه بود. برای همین گفتم تا آخر امروز به بچه ها سخت نمیگیرم. همینطور با محبت و بوسیدن و در آغوش گرفتن روز را سر میکنم تا آخر روز. و واقعا این راهکار افاقه کرد.
حالا من راه افتاده بودم در کلاس و قدم به قدم میرفتم و میبوسیدم و در آغوش میگرفتم و نوازش میکردم. درس توصیف چهره و مکان و زمان را یکجا گفتم و بچه ها خیلی بهتر از قبل یاد گرفتند. مثل همیشه از مثالهایشان میشد فهمید که خلاقیتشان بیشتر از قبل شده و ذهنشان آرام شده. دریای خلاقیت بود که جاری شده بود.
ظهر که میآمدم خانه خسته نبودم. پر از انرژی بودم و عشق. پر از مهر و محبتی که بچههایم بهم داده بودند. پر از شور درس دادن به بچه های خلاق کلاس پنجمم. در راه با خودم گفتم:” بیدلیل نیست که خدا به حضرت رسول فرمود اگر اخلاق خوش و مهر و محبتت نبود همه از اطرافت پراکنده میشدند. و این یکی از معجزههای حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلم بود. معجزه ی مهرورزی و محبت“
قمر نساء خانم امروز بهم یک انگشتر نقره هدیه داد. گفت:” برایت از مشهد خریده بودم اما گمش کرده بودم. دیشب پیدا شد. لای لباسها گم شده بود.”
وقتی آورد فورا دستم کردم و گفتم:” چقدر هم قشنگه. اتفاقا انگشتر عقیق نداشتم.” این را که گفتم خیلی خوشحال شد.
اینکه دلِ به این بزرگی دارد برایم واقعا درس بود. با اینکه ما تازه با او آشنا شده ایم انقدر با محبت است برای همه ی مان سوغاتی خریده بود. آن هم انگشتر نقره.
بعضی ها چقدر ساده مهربان و پر محبت هستند.
وقتی دوره ی راهنمایی بودم یک دوست داشتم که مادرش فیلیپینی بود و در زبان انگلیسی تبهر بالایی داشت. سید بود و چون من از بچگی سادات رو خیلی دوست داشتم به او هم یک علاقه ی خاصی پیدا کرده بودم. اسمش ثریا بود.
من و فرزانه و ثریا سه تا دوست بودیم که همیشه با هم میگشتیم. با هم درس میخواندیم. باهم در یک ردیف کلاس مینشستیم. با هم خوراکی میخوردیم. با هم کتاب میخواندیم. مخصوصا رمانهای دخترانه. با هم شعر میخواندیم و گروه سرود شرکت میکردیم. با هم تلوزیون تماشا میکردیم. خلاصه با هم بودیم.
یک روز وقتی رسیدم مدرسه و رفتم پیش آنها، ثریا خیلی راحت و بدون رودربایستی گفت:” ما فکر میکنیم تو لایق دوستی با ما نیستی. دیگه پیش ما نیا” از تعجب داشتم شاخ در میآوردم. چطور یکهو در عرض یک روز نالایق شدم؟ آخرش هم نفهمیدم. این اولین و آخرین شکست عشقی دوران زندگیام بود.
آن روز خیلی گریه کردم و ناراحت شدم. اما یک چیز را برای همیشه ی عمرم فهمیدم که هر کس با من قهر کرد خودش را از داشتن من محروم کرد. بعدها که از دور میدیدمش سلام و احوال پرسی خشکی میکردیم و از کنار هم مثل یک غریبه رد میشدیم. بعد از گذشت یک سال از آن ماجرا وقتی حال و روز ثریا و فرزانه را در خیابان دیدم مطمئن شدم که آنها لایق دوستی با من نبودند.
به نظر من شما فقط سعی کنید درست رفتار کنید. اینکه بقیه چطور رفتار میکنند یا چطور برخورد میکنند هیچ وقت شخصیت شما را زیر سوال نخواهد برد.
الان وقتی کسی بهم بدی میکند خودم را در جایگاه او میگذارم و نگاه میکنم ماجرا از چه قرار است. آنوقت دیگر ناراحت نمیشوم. چون میبینم این رفتار یا از پستی درون نشات گرفته که خوب از چنان شخصی رفتاری به جز آن سر نمیزند. یا از روی گرفتاری است که خوب این آدم احتیاج به درک شدن دارد. یا از روی اشتباه است که خوب باید کسی را که نمیداند آگاه کرد.
کلا دیگر فکر نمیکنم کسی انقدر بیکار باشد که برود روی روان دیگران. بالاخره یک جای روان خودش لنگ میزند که یک لنگه پا میپرد وسط روان یکی دیگر که بهش تکیه کند تا نیافتد. و خوب قاعدتا این لنگِ یک لنگه پا به کمک احتیاج دارد نه جنگ.
جمعيت از نظر آيات و روايات
سارا بيات[1]
چكيده:
در سال های اخیر دولت ها به دلیل جلوگیری از فقر مالی در جهان و بهران غذا روی به کنترل جمعیت آوردند و کشور ما نیز به تبعیت از جامعه جهانی به این کار مبادرت ورزید و حال آنکه طبق آموزه های اسلام خداوند والدين را بارها به خاطر قتل فرزندان خود به دليل فقرو بي آبرويي توبيخ نموده و همواره اين نكته را متذكر ميشودكه روزي شما و فرزندانتان را پروردگارتان متقبل شده است.در این مقاله به این سؤال پاسخ گفته شده که نگاه قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام به جمعيت چگونه است؟ با برسي اجمالي منابع اسلامی در میابیم که به اصل مهم فرزند آوري بسيار تاكيد شده که مراد از اين سفارش تربيت نسل مطلوب و مومن است كه خداوند را ستايش كنند و دين او را ياري رسانند.اين مقاله با استفاده از منابع كتب روايي شيعه و تفاسير به بررسي تحلیلی اين موضوع پرداخته است.
واژگان كليدي:
جمعيت ، فرزند ، فرزند آوري ، کنترل نسل و موالید، آیات و روایات.
مقدمه
جمعیت مقوله ای است که امروزه در جهان به آن با دیدگاه های متفاوتی نگاه میشود. گروهی از دولت ها در پی آن هستند تا جمعیت کشور خود را کنترل کرده و از رشد آن بکاهند تا در آینده بتوانند مدیریت نیاز های این جمعیت را به درستی انجام دهند.
گروهی از کشور ها نیز با راهکارهایی در پی آن هستند تا جمعیت کشورشان را بیشتر کنند تا به تعالی در جامعه دست یابند.تحقیقاتي كه در اين باره انجام شده به این نتیجه رسیده است که جمعیت باعث تعالی در اقتصاد و فرهنگ و توان دفاعی و تولید در کشورها است و هر کشوری که از نیروی کار بیشتر و جمعیت بیشتری بر خوردار است در عرصه بین الملل موفق تر جلوه میکند.
فکر کنترل جمعیت جهان در سالهای قبل به این دلیل در اذهان دولت ها افتاد که اعلام شد جمعیت جهان رو به فزونیست و در آینده بهران غذا و امکانات برای این جمعیت به وقوع خواهد پیوست . لذا دولت ها مامور شدند تا تعداد افراد ملت خود را کنترل نمایند و از موالید بیشتر جلوگیری نمایند.
اما امروزه مشخص شده است که این فکر ترفندی از سوی غرب و اسرائیل بوده است تا با کنترل موالید و نسل بتوانند روزی بر بشر حکومت کنند و کنترل این جمعیت برای ایشان آسانتر باشد. در همه ادیان زیادی امت برای ایشان فخر بوده است ،در همین راستا مسؤلین رژیم صهیونیستی با حسابی سر انگشتی از زنان کشورشان خواسته اند تا هرکدام حد اقل 8 فرزند بیاورند تا نسل صهیونیست پایدار باقی بماند.
مسلمانان جهان نیز با توجه به فرمایش رسول خدا درباره زیادی امت ایشان و فخر آن جناب به پیامبران دیگر همیشه در پی آن بوده اندتا گسترش جمعیت مسلمانان جهان را از طریق موالید و دعوت به دین اسلام روز به روز زیاد تر کنند.
در این نوشتار بر آنیم تا با کمک برخی از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام به برخی از زوایای موضوع جمعیت بپردازیم و بدانیم که نگاه قرآن کریم و روایات به جمعیت چگونه است ؟
جمعیت در قرآن کریم:
در زمان جاهليت رسم بر اين بود كه تعداد نفرات هر قبيله باعث فخر فروشي آنها به ديگر قبائل ميشد تا آنجا كه برخي از قبائل به شمردن نفرات درگذشته خود ميپرداختند و آمار وفات يافتگان هر قبيله نيز مهم به شمار مي آمد فلذا با نگاهی اجمالی به قرآن کریم در میابیم که از نظر این کتاب آسمانی جمعیت ها بر دو گونه اند:
1- جمعیت نکوهیده
2- جمعیت ستایش شده
پيرو اين طرز تفكر در بسیاری از آیات قر آن کریم به این نکته بر میخوریم که خداوند میفرمایند جمعیت زیاد همیشه فخر نیست و خیلی از اوغات نباید به زیادی افراد تفاخر نمود . چرا كه مال بسيار و زيادي فرزندان ممكن است براي انسان مايه ي عذاب باشد.مانند آیه 48 سوره مبارکه اعراف که خداوند در اين آيه خطاب به كافران میفرماید:
وَ نادى أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ «48»
و اصحاب اعراف، (اولياى خدا كه ميان بهشت و جهنّم بر جايگاه بلندى مستقرّند) مردانى (از اهل دوزخ) را كه به سيمايشان مىشناسند، ندا مىدهند و مىگويند: جمعيّت و جمعآورى شما (از مال، مقام، همسر و فرزند) و آنچه همواره بدان تكبّر مىكرديد، به حال شما سودى نداشت.
يا در آيه 46 سوره مباركه اعراف ميخوانيم:
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً (46)
مال و فرزندان زينت اين زندگى دنياست، اعمال شايسته نزد پروردگارت از جهت ثواب و از جهت آرزو بهتر است.
و در مقابل اين آيات به آیاتی بر میخوریم که به افزایش جمعیت خوب اشاره میکند . آنجا که از زبان حضرت زکریا میفرماید:
وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ (89 .(زكريا را ياد كن، وقتى كه ندا كرد. پروردگارا مرا تنها مگذار، تو بهترين وارثان هستى.
از اين رفتار پيامبر خدا حضرت زكريا پيداست که فرزند خواهی و فرزند آوری و افزایش جمعیت میتواند مطلوب و شایسته باشد در صورتي كه این نسل پاکیزه و مومن باشند . در اين صورت افزایش مومنان باعث نصرت دین خدا و افزایش کافران باعث در تنگنا قرار گرفتن مومنان و دین خدا خواهد بود.
همچنين در سوره آل عمران در آیه 38 آمده است :
هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ (38)
در اين هنگام زكريّا (كه اين همه كرامت و مائده آسمانى را ديد) پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خود نسلى پاك و پسنديده به من عطا كن كه همانا تو شنونده دعائى.
ذریه طیبه که درااین آیه آمده است به این معنی است که درخواست فرزند ونسل پاك، سنّت و روش انبياست.و ارزش ذريّه و فرزندان، به پاكى آنهاست.و همچنين مشخص ميشود كه براي داشتن اين ذريه و نسل بايد دعا كرد و شنونده دعا كه خداوند است را خطاب قرار داد تا ذات حضرت حق از روي كرم و فضل خويش فرزنداني صالح عنايت فرمايد كه وارثان حكومت خداوند بر روي زمين باشند.
اصلي ترين آيه اي كه همه علماي سخنگو درباره ازدياد جمعيت در بين سخنان خود به آن اشاره ميكنند آيه 6 سوره مباركه اسرا ميباشد. زيرا به صورت واضح خداوند در اين آيه زياد شدن تعداد نفرات امت اسلام و مومنان را براي ايشان نعمت برشرمده است و اين زيادي نفرات را امداد خداوند به مومنان معرفي ميكند.
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً (6)
سپس، جنگ را به سود شما و عليه آنان برگردانيم و شما را با اموال و فرزندان كمك كنيم و نفرات شما را بيشتر قرار دهيم.
در كتاب ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن در ذيل اين آيه ميخوانيم:
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ: سپس دولت را به شما برگردانيديم و شما را در برابر آنها مورد حمايت قرار داديم و زندگى شما را بوضع سابق برگردانيديم.
وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ: و مال و اولاد شما را زياد كرديم و شما را صاحب نيرو و استعداد گردانيديم.
وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً: و جمعيت شما را بيشتر از جمعيت دشمنانتان گردانيديم.(1)
احاديثي شان نزول اين ايه را فرزندان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان از نسل ايشان ميدانند.(2) و گروهي نيز شان نزول اين آيه را قوم بن اسرائیل دانسته اند. اين نظريه دركتاب« اطيب البيان في تفسير القرآن» و اينگونه نگاشته شده است كه:
بعيد نيست مراد دوران سلطنت داود و سليمان و ساير سلاطين بني اسرائيل باشد كه پس از آن ذلتها و قتل و اسيرىها دو مرتبه قوت و شوكت و سلطنت بشما داديم و بر دشمنان ظفر پيدا كرديد كه مفاد ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ است ثم از براى تراخى است يعنى پس از اين مدت مديد از زمان يوشع تا دوره داود كه در ذلت و خوارى و شرك و كفر و قتل و اسيرى بوديد برگردانيديم براى شما سلطنت و دولت و عزت و غلبه بر خصم وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ و شما را امداد كرديم به كثرت مال و اولاد وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً نفرات شما را بسيار كرديم و جمعيت شما را زياد نموديم و اين امتحان بزرگى بود بر شما كه از شرك و فساد دست برميداريد يا بهمان شرك و كفر و فساد مراجعه ميكنيد.(3)
اما آنچه اينجا هائز اهميت است اين است كه فزوني تعداد نفرات مومنان براي ايشان خير و نعمتي است عظيم كه بايد قدر آن دانسته شود و همچنين اين امدادي الهي است كه توسط آن مومنان را در برابر دشمنان ياري ميرساند.
در ادامه خداوند براي رسيدن به زيادتي در مال و فرزند راهكاري نيز ارائه ميكند آنجا كه در سوره مباركه نوح آيه 12 ميفرمايد:
وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (12)
خداوند بشما كمك ميدهد بزيادتى اموال و كثرت اولاد و باغستانهايى بشما عطا ميفرمايد و نهرهايى بر شما جريان ميدهد كه اين هم يكى از فوائد توبه و استغفار است،(4)
همان طور كه ملاحظه شد از نظر قرآن كريم حسن زيادتي افراد يك جامعه بستگي به نيكو بودن افراد آن جامعه و فرزندان و نسل هاي آينده آن جامعه است وگرنه اين زيادي مال و فرزند سودي به حال اين گروه نخواهد كرد.
همچنين به اين نكته ميرسيم كه فزوني افراد امت مومن و انقلابي امدادي است كه خداوند به ايشان ميكند تا در برابر دشمنان خود پيروز و سربلند باشند و با استغفار به درگاه خداوند و طلب خير از درگاه باريتعالي ميتوان به اين نسل طيبه و پاك كه فخري براي مومنان باشد رسيد.
جمعيت در روايات:
در بسياري از دعاهاي به دست رسيده از ائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين به اين نكته اشاره ميشود كه خدايا ما از كمي تعدادمان به تو شكايت ميكنيم.براي نمونه در دعاي دعای افتتاح آمده است:
اللهم إنا نشكو إليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبة ولينا إمامنا و كثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علي (5)
و همچنين در دعاي غیبیت امام زمان علیه السلام نيز قريب به همين مضمون آمده است كه
للَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ إِمَامِنَا [وَلِيِّنَا] وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِكَ عَنَّا بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ(6)
اين قلت عدد مومنان منتظر امام زمان عليه السلام هميشه نگراني و ناراحتي ائمه عليهم السلام و ياران ايشان و شيعيان در همه قرون و اعصار بوده است .
جمعيت شيعيان هميشه نسبت به بقيه اديان و مذاهب اسلامي كمتر بوده است و اين موضوع باعث ايجاد خوف در ايشان بود تا به فضل خداوند امروزه جمعيت اين گروه از مسلمانان روز به روز در سر تا سر دنيا رو به فزونيست.
براي ايجاد يك جامعه شيعي مومن و متعد و دانشمند ائمه معصومين اولين گام ها را برداشته اند و با ازدياد نسل خود و توصيه به شيعيان براي اين كار سعي كرده اند تا سربازاني مومن براي آينده دين مبين اسلام تربيت كنند تا روزگاري به ياري امام زمان عليه السلام بپا خيزند.
از آن جمله ميتوان به سرور شيعه حضرت موسي ابن جعفر سلام الله عليه اشاره نمود كه با ازدواج و توليد نسل توانستند علمايي بزرگ را در بيت خود پرورش دهند و ايشان را به سراسر ممالك اسلامي آن روزگار بفرستند و توسط ايشان جمع كثيري از خلق را به دين مبين اسلام و مذهب حقه شيعه جعفري رهنمون باشند.
البته بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه اين بزرگزادگان گرانقدر هركدام پدر تيره هايي از سادات امروز جهان هستند و ايشان به امر ازدياد نسل همچون پدر گراميشان اهتمام ويژه داشتند. تفكر ازدياد نسل سادات كه نسل به نسل از پدران به پسران منتقل ميشود خود نشانه اين است كه اين تفكر ريشه در قرون و اعصار دارد.
در اين راستا احاديثي از ائمه طاهرين در دست است كه به گزيده اي از آنها در اين بخش اشاره ميكنيم.
در کتاب منابع فقه شیعه بابی است پیرامون استحباب ازدواج با زن فرزند آور(7) که طی احادیث مفصلی به این مقوله پرداخته است که از نظر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام ازدواج با زنی که بسیار فرزند می آورد ولی زشت چهره است بهتر است از ازدواج با زنی که بسیار زیباست ولی نازاست.
به عنوان مثال میتوان به این حدیث گرانقدر از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم اشاره کرد .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردى فرمودند: «با زن زشترو و پرزايمان ازدواج كن و زن زيبا و نازا را به همسرى مگير بىترديد من در روز رستاخيز به شما بر امّتهاى ديگر افتخار مىكنم.(8)
همچنین درباره زنانی که مبادرت به بچه دار شدن نمیکنند حدیثی آمده است که نشان دهنده اهمیت فرزند آوری در اندیشه پیامبر اکرم صلوات الله علیه میباشد.
خدرى گويد: «رسول خدا صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام سفارش كردند: (تا آنكه فرمودند:) و حصير كنار خانه بهتر از زنى است كه نمىزايد.»(9)
ازدیاد نسل تا بدانجا اهمیت دارد که حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند که خداوند ترك زنا را براى حفظ نسب، و ترك لواط را براى ازدياد نسلقرار داده است(10)
همچنين در كتب متعددي از امام سجاد عليه السلام حديثي به اين مضمون آمده است كه مردي خوشبخت و سعادتمند است كه كار او در شهر خودش باشد و فرزند يا فرزنداني داشته باشد كه او را ياري رسانند.(11)
از اين دست روايات در منابع فقه شيعه بسيار هستند و همگي به اين اشاره دارند كه ازدياد نسل باعث فزوني در فرد ميشود.هم از لحاظ مادي هم معنوي زياد شدن فرزندان به نفع پدر و مادر ايشان است.
در دسته اي ديگر از آيات و روايات نيز به اين موضوع پرداخته شده است كه خداوند روزي فرزندان را بر عهده گرفته است و حتما روزي ايشان و پدر و مادرشان را خواهد رسانيد و از كشتن فرزندان به خاطر ترس از فقر نهي نموده است. نمونه اين آيات سوره الإسراء، آيه 31 ميباشد كه خداوند در اين آيه ميفرمايد:
وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً «31»
فرزندان خود را از بيم تنگدستى نكشيد. اين ما هستيم كه آنان و شما را روزى مىدهيم. يقيناً كشتن آنان گناهى است بزرگ!
به نظر استاد بزرگ حجه الاسلام قرائتي اين آيه، سيماى نابسامان اقتصاد دوران جاهليّت را نشان مىدهد. امروز هم كه دنيا به خاطر نگرانى از افزايش جمعيّت و كمبودهاى اقتصادى، سقط جنين را مجاز مىداند، گرفتار نوعى جاهليّت شده است.(12)
در كتاب ترجمه تفسير الميزان ، ج13، ص: 117 آمده است :
و در كشاف گفته: مقصود از فرزندكشى همان دختركشى است كه در عرب مرسوم بوده و ليكن ظاهرا اين حرف صحيح نباشد، زيرا مساله دختركشى يك عنوان مستقلى است كه آيات مستقل ديگرى مخصوص نهى از آن و حرمت آن آمده، مانند آيه:” وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ” ، و آيه” وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ” .
و اما آيه مورد بحث و امثال آن، به طور كلى از كشتن اولاد از ترس فقر و ندارى نهى مىكند، و داعى نداريم كه اولاد را حمل بر خصوص دختران كنيم با اينكه اعم از دختر و پسر است، و نيز هيچ موجبى نيست كه جمله” أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ” را حمل بر ترس از فقر و فاقه كنيم، با اينكه مىدانيم هون با فقر در معنا متغايرند.
پس حق مطلب همين است كه بگوئيم از آيه مورد بحث كشف مىشود كه عرب غير از مساله دختركشى (وأد) يك سنت ديگرى داشته كه به خيال خود با آن عمل هون و خوارى خود را حفظ مىكردند، و آن اين بوده است كه از ترس خوارى و فقر و فاقه فرزند خود را- چه دختر و چه پسر- مىكشته، و آيه مورد بحث و نظائر آن از اين عمل نهى كرده است.(13)
حال بايد گفت با توجه به امكانات روز براي سقط جنين اين كار كه گناهي بزرگ محسوب ميشود به چه بهانه هايي انجام ميگريرد؟
متاسفانه با فرهنگ سازي بيش از حد در دهه 70 شمسي با يك موج جديد مواجه هستيم كه خانواده ها از داشتن دو فرزند يا بيشتر خجالت ميكشند به نحوي كه جوانان فكر ميكنند اين بي آبرويي بزرگي است كه خانواده من متوجه شوند كه فرزند دوم يا سوم يا بيشتر نيز در راه است و اقدام به كشتن فرزند يا به اصطلاح سقط جنين مينمايند.
اين طرز فكر در طول 20 سال گذشته مدام رواج داشته است و اكنون جامعه ايران اسلامي شيعه را به ورطه نابودي نزديك ميكند زيرا جامعه روز به روز به سمت پيري نزديك ميشود و كمبود نيروهاي جوان ومومن و متعهد و انقلابي شيعه كه بتوان براي ادامه اين انقلاب به ايشان تكيه كرد جامعه را دچار مشكل خواهد نمود.
اصلاح طرز تفكر ايجاد شده در خانواده ها و ترقيب جوانان به فرزند آوري و تامين نسل نيكو براي تعالي كشور در آينده، زماني بيش از اين 20 سال را ميطلبد و ممكن است دير به نتيجه برسد . اما با توجه به اين نكته كه روزي رسان فرزندان و پدر و مادر ايشان خداوند است ميتوان اين شوق را در جوانان انقلابي و مومن ايجاد نمود تا به پرورش نسلي مومن و متعد كه در آينده سربازاني نيكو براي انقلاب جهاني امام عصر عليه السلام باشند بپردازند.
نتیجه گیری
فرزند آوري و ازدياد نسل در قرآن كريم و روايات سنتي پسنديده محسوب ميشود به شرطي كه اين فرزندان، نسلي نيكو و مومن و متعهد باشند و به پيشبرد جامعه اسلامي كمك كنند. جمعيت نامطلوب از نظر قرآن جمعيتي است كه راه اطاعت از خدا را در پيش نگيرند و به دشمني با دين و خداوند بپردازند وگرنه جمعيت مومنان كه بيشتر باشد افراد بيشتري بر روي زمين عبادت خداوند را به جا مي آورند.
پي نوشت ها
1- ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، نويسنده: مترجمان، ناشر: انتشارات فراهانى، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1360 ش، نوبت چاپ: اول، تحقيق: رضا ستوده جلد14 صفحه 90
2-تفسير جامع، بروجردى سيد محمد ابراهيم، جلد4، صفحه 105، ناشر: انتشارات صدر، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1366 ش، نوبت چاپ: ششم
3- اطيب البيان في تفسير القرآن، طيب سيد عبد الحسين ، جلد8، صفحه223، ناشر: انتشارات اسلام، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1378 ش
4-همان . جلد 13 صفحه 209
5 و 6 – مفاتيح الجنان ، شيخ عباس قمي (ره) نرم افزار مجموعه آثار شيخ عباس قمي (ره)
7-: منابع فقه شيعه( ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، نويسنده: بروجردى، آقا حسين، تاريخ وفات مؤلف: 1380 ق، مترجم: عده اى از فضلاء، محقق / مصحح: جمعى از فضلاء، تعداد جلد: 31، ناشر: انتشارات فرهنگ سبز، مكان چاپ: تهران جلد 25 صفحه 173
8- همان
9- همان؛ ص177
10- نهج البلاغة ، شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش. ؛ ص351
11- كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق؛ ج5 ؛ ص258
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَكُونَ مَتْجَرُهُ فِي بَلَدِهِ وَ يَكُونَ خُلَطَاؤُهُ صَالِحِينَ وَ يَكُونَ لَهُ وُلْدٌ يَسْتَعِينُ بِهِمْ وَ مِنْ شَقَاءِ الْمَرْءِ أَنْ تَكُونَ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ مُعْجَبٌ بِهَا وَ هِيَ تَخُونُهُ
12- تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 51 نرم افزار مجموعه آثار ذيل آيه 31 سوره مباركه اسراء
13- : ترجمه تفسير الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1374 ش، ج13، ص: 117
*براي نوشتن اين مقاله از نرم افزار هاي جامع الاحاديث و جامع التفاسير موسسه نور استفاده شده است. بنابر اين تمامي آدرس ها بر اساس نوشتار اين نرم افزار ها ميباشد.
**آيات بكار برده شده در اين مقاله از نرم افزار مجموعه آثار حجت الاسلام قرائتي برداشته شده است تا نوشتار اين آيات درست باشد و هيچ خلل و اشتباهي در اين آيات وجود نداشته باشد.
فهرست منابع
*قرآن
*نهج البلاغه
- مترجمان، تحقيق: رضا ستوده، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن ، ناشر: انتشارات فراهانى، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1360 ش، نوبت چاپ: اول.
- كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
-قرائتي، محسن، تفسير نور(10جلدى)، نرم افزار مجموعه آثار حجت الاسلام قرائتي.
- : موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان ، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1374 ش.
- بروجردى سيد محمد ابراهيم، تفسير جامع، ناشر: انتشارات صدر، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1366 ش، نوبت چاپ: ششم.
- طيب سيد عبد الحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، ناشر: انتشارات اسلام، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1378 ش .
-: بروجردى، آقا حسين، منابع فقه شيعه( ترجمه جامع أحاديث الشيعة)، تاريخ وفات مؤلف: 1380 ق، مترجم: عده اى از فضلاء، محقق / مصحح: جمعى از فضلاء، ناشر: انتشارات فرهنگ سبز، مكان چاپ: تهران .
[1] . طلبه سطح دو مدرسه علمیه زینبیه
همیشه در یک جمع که قربان صدقه ی خانم جانش میرفت جوانها از حسادت شان سعی میکردند میانه شان را شکر آب کنند. همیشه دو تایی میخندیدند و میگفتند عشق ما خیلی قدیمی شده و حقه های شما کارسارز نیست.
۷۰ سالش بود اما هنوز بعد از ۵۰ سال زندگی مشترک خانمش را خانم جان صدا میکرد و همسرش هم او را آقا خطاب مینمود. خانم جان واقعا جانش بود. آقا جان اجازه نمیداد خانم جانش دست به سیاه و سفید بزند و آقا واقعا برای حاج خانم آقایش بود و بدون اجازه اش بیرون از خانه نمیرفت.
از خانم جانش که میپرسیدی رمز این عشق و محبت چیست میگفت من هیچ وقت روی حرف آقایمان حرف نمیزدم و هیچ کجا بدون رضایتش نمیرفتم. با دار و ندارش هم ساختم و هیچ وقت به او گله و شکایت نکردم.
آقا جان روز آخری که میخواست از خانه برود به او گفته بود من از تو راضی ام خدا هم از تو راضی باشد. گفته بود نمیتوانم از تو دل بکنم و بروم. گفته بود شرمنده ی روی تو هستم که در زندگی من سختی کشیدی ولی مرا تنها نگذاشتی.
اما آقا جان رفیق نمیه راه شد و خانم جان را تنها گذاشت و رفت. آخر او دلش نزد پرودگارش گیر کرده بود.
بچه که بودیم یک قهرمانی بود که شده بود همراه همیشگی مان. همان که در بستر ده شلمرود اتفاقات زیبایی را رقم میزد. همان حسنی معروف.
یادتان هست که انقدر حمام نرفته بود کره الاغ کدخدا بهش سواری نمیداد؟یادتان هست که خانم مرغه میگفت تو خیلی کثیفی و جوجه ی ریزه میزه ی من که خیلی تمیزه نباید با تو بازی کند؟
این روح کثیف شده ی ما هم مثل حسن خان شده. موی بلند،روی سیاه، ناخن دراز واه واه و واه…. دیگر به درد هیچ کسی نمیخورد. حتی کسی با او بازی نمیکند. حتی در برکه هم راهش نمیدهند چون آب آنجا راهم کثیف میکند.
ماه رمضان آمده و اگر ما بچه ی حرف گوش کنی باشیم وقت خوبی است که برویم و این روح کثیف شده مان را یک کیسه بکشیم تا پاکیزه و تمیز شود. شاید بعد از ماه مبارک همه جا ما را هم بپذیرند و در بازی ها راهمان دهند.