بیست و پنج بیست و یک
بسم الله
بررسی حضور زنان در سریال کرهای بیست و پنج؛ بیست و یک
سریال کرهای بیست و پنج، بیست و یک؛ داستان زندگی دختر جوانی به نام نا هیدو است که به شمشیربازی علاقه زیادی دارد اما به خاطر مشکلاتی که برایش در طول زندگی به وجود آمده؛ نتوانسته جایگاهی را در این رشته ورزشی بدست بیاورد. بالاخره او یک روز تصمیم میگیرد تا مسیر زندگی خودش را تغییر دهد و به یک قهرمان ملی در رشته شمشیر بازی تبدیل میشود.
محوریت داستان در این سریال؛ دختران جوان هستند. اما با توجه به موقعیتها؛ مادران دخترها و همینطور پسران جوانی در داستان ورود میکنند و ماجرای این سریال را به پیش میبرند. سریال حول محور زندگی دو قهرمان شمشیربازی زنان و یک خبرنگار در حال پیگیری است.
بیست و پنج، بیست و یک؛ در حقیقت سن زن جوان داستان و پسر مورد علاقه اوست که در انتهای داستان فیلم بعد از فراز و نشیب عشق؛ در این سن به خصوص از یکدیگر جدا میشوند و هر کدام مسیر جداگانهای در زندگی در پیش میگیرد. بالا و پایین عاشقانههای این زوج و ارتباطات آنها با دوستان و خانواده؛ داستان این سریال را شکل میدهد.
در داستان سریال بیست و پنج، بیست و یک؛ سبک زندگی دختران جوان در انتهای قرن بیست و ابتدای قرن بیست و یک به تصویر کشیده شده است. نا هیدو یک دختر جوان است که پدرش را در کودکی از دست داده و با مادر خودش رابطه خوبی ندارد. او از اینکه مادرش یک خبرنگار است و اکثر اوقاتِ خوشی و ناخوشی خانواده در کنار او نبوده؛ ناراضی است. برای همین سعی میکند برای خودش دوست و همدم پیدا کند تا از پس مشکلات برآید.
شادمانی و سرزندگی دختران جوان سریال؛ نشان میدهد تا زنان در سنین پایین قرار دارند؛ از همهی دنیا غفلت میکنند و تنها مطالبی برایشان اهمیت دارد که کودکانه است. در مقابل بر روی کلمهی بلوغ در سریال تکیه میشود که نشان دهنده عاقلانه رفتار کردن برخی از کاراکترها و کودکانه فکر کردن برخی دیگر است.
نکتهی حائز اهمیت دیگر در این سریال؛ سیر رشد عاطفی این دختران است. یکی بعد از رو به رو شدن با ظلم معاون مدرسه تصمیم میگیرد پای اعتراض خود بایستد و از مدرسه خارج شود. یکی به خاطر مشکلات مالی خانواده تصمیم میگیرد سلب تابعیت کند تا در تامین مالی خانواده کمک پدر و مادرش باشد و دیگری در انتهای داستان با تصمیم سختی تلاش میکند یک عشق را که سرانجامی جز تنهایی برای او ندارد؛ به پایان برساند.
زنان نقش آفرین دیگر در این سریال؛ مادران هستند.
مادر نا هیدو یک گزارشگر است و زمان کافی برای صرف کردن با دخترش ندارد. او بسیار عاقلانه و متطقی رفتار میکند تا جایی که در اخبار به شایعهای که پشت مدال طلای دخترش هست هم اشاره میکند و او را دزد مدال طلا خطاب میکند. البته او به خاطر جایگاه شغلی خودش مجبور است همه احساسات خودش را سرکوب کند. عشق مادرانه ممکن است به خاطر شغل از بین برود. این تمام چیزی است که شخصیت مادر هیدو به نمایش میگذارد.
مادر دوم؛ مادر یوریم است. او به سختی پول درمیاورد تا دخترش که ستاره شمشیربازی کشور است؛ خجالت زده مردم نباشد. او حتی ناراحتیهای خودش را از دخترش پنهان میکند تا به او آسیب نزند. فداکاری مادرانه؛ همه آن چیزی است که از این زن به نمایش گذاشته میشود.
مادر دیگر داستان؛ مادر یه جین است. او به خاطر بدهی شوهرش مجبور شده طلاق سوری بگیرد و به خانه برادرش نقل مکان کند. اما او همچنان عاشق همسر خودش هست و از دوری او تاب و تحمل ندارد. مادر عاشق پیشه به فرزندانش یاد میدهد که یک زن باید همیشه عاشق و مراقب شوهرش باشد. جایگاه همسر نمونه؛ آن چیزی است که این کاراکتر میخواهد به مخاطب نشان دهد.
مادر یکی از دختران جوان قصه اما یک مادر مقتدر است. او در هر حال از فرزند خودش دفاع میکند و اجازه نمیدهد او و دوستانش از مواضع خودشان کوتاه بیایند. اقتدار این مادر در نهایت به دختران و پسران داستان کمک میکند تا تصمیمات درست بگیرند.
داستان سریال بیست و پنج بیست و یک خیلی کم به نقش مردان و پدران در زندگی پرداخته. تا جایی که پدر نا هیدو در کودکی او از دنیا رفته و فقط حس اعتماد به نفسی که به دخترش داده از او باقی مانده؛ پدر یوریم همیشه در سفر است و فقط عشق او به دختر رسیده. پدر یه جین یک ورشکسته است که فرزندان و خانواده را رها کرده و در گرفتاری انداخته و پدر دختر دیگر داستان اصلا وجود ندارد اما در انتها خبر فوت او شنیده میشود.
زنان در این داستان نقش برجستهای دارند. چه وقتی درباره جایگاه اجتماعی آنان سخن به میان میآید و چه وقتی که به عنوان مامن و پشتیبان به نمایش گذاشته میشوند؛ در هر حال آنها زنانی موفق جلوه داده می شوند که میتوانند دنیا را تغییر بدهند.
البته نکته منفی در خلال این داستان وجود دارد و آن دوستی دختر و پسر داستان است که ختم به ازدواج نمیشود اما هیدو در بزرگسالی آرزو میکند دختر نوجوانش هم بتواند این احساس عشق را قبل از ازدواج تجربه کند. یعنی عشق زندگی این زن با همسر رسمی او متفاوت است.