به همین سادگی
یک درد و دل خواهرانه دارم که چند وقتی هست گوشه ی دلم نگهش داشته ام. یعنی نه میشود گفت و نه میشود که نگفت. چون دارد روز به روز بدتر میشود. نمیشود گفت چون این را دستمایه ی تمسخر دین خواهند کرد و نمیشود نگفت چون دارد انحراف ایجاد میشود.
مجالس ائمه اطهار علیه السلام از ابتدا قداست داشت. مهم بود چون انسان ساز است. حالا هم خیلی مهم است. وقتی در این شبها میبینی آن بد حجاب ها و آن لات ها و آن مشروب خور ها و آن …. خلاصه همه ی آنها که یک ارزن هنوز دلشان با حسین علیه السلام است پا میشوند و میآیند مجلس روضه یعنی روضه ی اباعبد الله هنوز برای همه مقدس است. البته این از هنرهای ابا عبد الله علیه السلام هست که همه رو به دنبال خودش میکشد، وگرنه جمع کردن مردم برای اقامه ی عزا کار هیچ بنی بشری نیست.
اینجا که حالا قداست دارد ایکاش همینطور مقدس باقی بماند. یعنی با کارهای عجیب و غریب مان مخدوشش نکنیم. مثلا مجلس عزا با عروسی فرق دارد. وقتی میرویم روضه ساده تر باشیم. لباس ساده، صورت ساده، رنگ ساده خلاصه ساده باشیم. همین سادگی دلهایمان را آماده میکند که به آقایمان برسیم. یعنی سادگی اشک بهمان میدهد. اشک که بیاد تو دل آقا جا باز میکنیم. جای گیر دل آقا که بشویم همینجا نگه مان میدارد.
یک امروز را که عاشوراست لا اقل اینطور باشیم. یعنی:
ساده لباس بپوشیم.
ساده کفش پا کنیم.
ساده سینه بزنیم.
ساده باشیم، بدون آرایش.
ساده باشیم، با کمی موهای تو تر.
ساده باشیم با کمی نگاه کمتر به دور و بر.
ساده باشیم. فقط همین.