• خانه  اخیر جستجو فهرست مطالب آرشیوها موضوعات آخرین نظرات تماس  نقشه سایت 

دست نوشته های خاتون

غزلهای عاشقی

کارگران مشغول کارند

27 آبان 1402

بسم الله

وقتی آدم خودش در حال محاسبه نفس نباشد و تو فاز اخلاق حسنه فرو نرفته باشد؛ قاعدتا قلمش هم نمی تواند این چیزها را بنویسد. قلم نویسنده وصل به روح اوست. روح که درگیر هرچیزی شد قلم آن‌ها را به نمایش می‌گذارد.

روی این حساب بد بودن حال من کاملا پیداست. یعنی همین چیزها را که کنار هم می‌گذارم می‌دانم حالم خوب نیست. وقتی آدم روی خودش تمرکز ندارد یعنی می‌تواند روی معروف و منکری که می‌بیند درست تمرکز کند؟ 

من که بعید می‌دانم. 

این چند روز که از شبکه فاصله گرفتم و دارم مثل همیشه از بالا به‌ش نگاه می‌کنم؛ یاد یک خواب می‌افتم که اوایل کارمان تو شبکه دیده بودم. 

اوایل کاربری بود که مدام در حال انتشار مطالبی پیرامون احمد الحسن بود. تبلیغ او را انجام می‌داد. تمام افکارش را ریز به ریز شرح می‌داد و جواب سوالات بچه‌ها پیرامون این شخصیت را هم می‌داد. منتها جانب‌دارانه و به سمت تبلیغ احمد الحسن. 

یکی دو باری پست‌هاش را گزارش زدیم و حذف شد. آن زمان شبکه یک تیم رصد داشت. تعدادی از کاربران بودند که در طول شبانه روز مسئولیت بررسی مطالب را بر عهده داشتند. هر مطلبی که خلاف قوانین شبکه بود گزارش می‌زدند. 

چند باری مطالب آن خانم را با تیم رصد گزارش زده بودیم و حذف شده بود. چند باری هم با او وارد بحث شدیم و او را مغلوب کردیم. چند باری هم جوابیه مطالبش را منتشر کردیم تا تفکراتش را از بین ببریم. اما فایده نداشت. دست آخر مجبورش کردیم از شبکه برود. با اعتراض‌های مکرر. او هم گفت:” خدایا صدای افکار بعضی از مردم چرا خفه نمیشه؟!” و بعد شبکه را ترک کرد.

بعد از آن بود که خواب دیدم. 

خواب دیدم یک استخر زیباست که آب زلال و مناسبی دارد که خانم‌ها داخلش در حال شنا هستند و خوشند. اما خودم را با لباس انتظامات بیرون استخر می‌دیدم. تو وسط این استخر یک وقتی دیدم خانمی هست که گوشه‌ای بیرون استخر ایستاده و از خانم‌ها عکس می‌گیرد. پیدایش کردم و به زور از آن مکان اخراجش کردم. او هم موقع رفتن گفت:” بعدا می‌بینی که درباره من اشتباه می‌کردی!” گفتم:” قطعا درباره تو اشتباه نمی‌کنم. تو منافق هستی و باید از اینجا بروی. جای تو اینجا نیست!" 

بیرونش که کردم رفتم از در دیگر استخر وارد شدم. دیدم بالای این استخری که آبش انقدر روشن و قشنگ هست یک رودخانه پر از لجن و گل و لای هست. این آب هست که داخل استخر می‌رود. 

جلوتر که رفتم دیدم در ورودی استخر چند لایه از صافی برای تصفیه آب گذاشته شده اما خودش به تنهایی نمی‌تواند این آلودگی‌ها را تصفیه کند. برای همین چندتا از خواهرها سر شاه‌راه لوله‌ی آب ورودی به استخر نشسته‌اند و سنگ و گل و خاشاک و زباله؛ هرچیزی که توی این آب هست را در میاوردند و می‌ریزند بیرون و آب از هر کدام‌شان که عبور می‌کند تمیزتر می‌شود. 

اما خودشان بی‌نهایت خسته شده بودند. لباس‌هایشان را لجن کثیف کرده بود. سر و صورت‌شان را چون دست روی صورت کشیده بودند کثیفی لکه انداخته بود اما زیر آن کثیفی‌ها نور درخشان صورت‌شان معلوم بود. 

هنوز هم یادم هست چه کسانی بودند. می‌شناسم‌شان. 

وقتی آنها را انقدر خسته و در حال کار دیدم با خودم گفتم اون آب که تو استخر هست و انقدر قشنگه؛ حاصل زحمت این‌هاست. من هم بنشینم ته این صف و آب را تمیز کنم تا خانم‌هایی که داخل هستند بیمار نشوند. 

یکی یکی آن خانم‌های داخل استخر را بعدا تو همایش قم دیدم. آن خواهرها که سر شاه‌لوله آب نشسته بودند همان تیم رصد بودند. 

الان من تنها هستم. ادامه‌ی آن خواب را تو بیداری می‌بینم که لجن‌ها وارد استخر شده و هرچه تلاش می‌کنم نمی‌توانم تنهایی جلوی این همه آلودگی بایستم و تمیزش کنم. 

برای همین هست که خودم را از تو لجن‌ها کشیده‌ام بیرون و دارم غصه می‌خورم اما از دستم کاری هم ساخته نیست. 

روزی که از شبکه زدم بیرون فقط همین صحنه را دیدم‌. چیزی جز این هنوز نمیبینم توی این شبکه؛ که امید داشته باشم و برگردم. هر وقت توی این سالها تنها ماندم مجبور شدم بیایم بیرون و نفس تازه کنم. 

آن خواهرها که حکم تصفیه خانه داشتند هم خسته شدند. دلشکسته شدند. دیدند زحمت‌های شبانه روزی‌شان به هیچ کجا نمی‌رسد و فقط لباس‌های خودشان هست که کثیف و کثیف‌تر می‌شود و حالا از اینجا رفته‌اند و قصد ندارند برگردند. 

می‌ترسم از وقتی که من هم مجبور شوم دیگر وارد این مکان نشوم از بس کثیف است و جای انسان در کثیفی‌ها نیست. اگر رفتی و واردش شدی و دامنت آلوده شد فقط باید خودت را سرزنش کنی! 

محاسبه نفسم نمی‌آید این روزها. فقط احساس دلتنگی و تنهایی دارم. دلم برای خدای مهربان خودم تنگ شده اما توان عبادت هم ندارم چون دست و لباسم هنوز تمیز نشده! 😢 

ممنون که اینجا هم سری زدید. یا علی
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: شبکه سازی برای رصد فضای مجازی محاسبه نفس چطوری است؟

موضوعات: جنگ فرهنگی, خاطره ها, حرف دل لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آشنایی با مدیر وبلاگ

خاتون بیات هستم. همه‌ی مطالب این وبلاگ دست‌پخت خودم هست الا چند پست که ماهیت‌شان مشخص هست. کلا تو کار کپی پیست نیستم مگر به ضرورت. :) ممنون که به اینجا سری زدید. یا علی

صفحات دیگر

  • استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
  • دعای هفتم صحیفه ی سجادیه

پیوند ها

  • کانال من در ایتا
  • سای‌دا
  • پخش زنده از حرم مطهر رضوی
  • کازیوه
  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
  • عشق های آبکی
  • تسنیم
  • مولای خوب غزلهای من سلام
  • سایت شهید آوینی
  • وبلاگ شبکه تبلیغ
  • پرتال نرم افزار های اسلامی نور

ما چندمین هستیم؟

  • رتبه کشوری دیروز: 87
  • رتبه مدرسه دیروز: 3
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 260
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 3
  • رتبه 90 روز گذشته: 397
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 2

تعداد مهمانان من

  • امروز: 80
  • دیروز: 29
  • 7 روز قبل: 1043
  • 1 ماه قبل: 4120
  • کل بازدیدها: 121552

وبلاگ های دیگرم

  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

السلام علیک یا صاحب الزمان ممنون که اینجا هم سری زدید