زیبایی حقیقی
بسم الله
رفقا سلام.
همان طور که از عنوان مطلب پیداست؛ سخن امشبم پیرامون سریال کرهای زیبایی حقیقی است. نمیخواهم فعلا به نقد همهی سریال بپردازم. بر خلاف تصور نوشتن این نقدها هر کدامشان از من دو ساعت وقت میگیرد و الان نیمه شب است و بلند شدم برای درس خواندن. ☺
اما خب! تا این نکته را ننویسم ذهنم ازش جدا نمیشود. شده ماجرای چوییونگ که یک ماه تمام تو صحن ذهنم شمشیر بدست ایستاده بود تا ماجرایش را بنویسم. ☺
حالا!
زیبایی حقیقی ماجرای دختری هجده ساله است که در تمام طول زندگیاش به خاطر زشت بودن تحقیر شده. بر اثر اتفاقی که قلدرهای مدرسه برایش رقم میزنند تصمیم میگیرد تا خودکشی کند اما با اقدام پسری جوان از مرگ نجات پیدا میکند. بعد از این، به خاطر مشکلات مالی خانواده؛ مجبور به ترک محل زندگی میشود و به همین مناسبت مدرسهاش نیز تغییر میکند.
او بعد از اینکه به مدرسه جدید میرود سعی میکند با آرایش کردن چهرهی زشت خودش را مخفی کند. بنابراین با بازخورد خوبی از طرف همکلاسیهای جدید روبهرو میشود. از این میانه با دو پسر جوان و خوش چهرهی کلاس برخوردهایش و اتفاقاتی که میافتد جدیتر است و منجر به این میشود که هر دو مرد جوان عاشق جوکیونگ دختر تازه وارد مدرسه میشوند.
داستان حول محور این سه جوان است. اول داستان فقط یک عشق و دوستی سادهی دو نفره است. بعد آهسته آهسته به یک مثلث عشقی برای جوکیونگ تبدیل میشود. بعدا یک عشق چهار وجهی با دختری دیگر به وجود میآید که مثلثی عشقی برای سوهو؛ پسر جوان را رقم میزند و کمی جلوتر این عشق پایهی دیگری پیدا میکند و یک بازیکن بیستبال هم عاشق جوکیونگ میشود. اما دست آخر سوجین از سوهو جواب رد میشنود و جوکیونگ بازیکن بیستبال را رد میکند و مثلث عشقی جوکیونگ و سوهو و سئوجین تا انتهای داستان پیش میرود.
نکتهای که در خلال این قصه مدام تکرار میشود این است که جوکیونگ علاقهی سوهو به خودش را درک میکند و او هم عاشق سوهو میشود اما هرچه سئوجون تلاش میکند تا خودش را به جوکیونگ بقبولاند؛ موفق نمیشود. جوکیونگ فقط به عنوان یک دوست مثل دخترهایی که با او دوست هستند؛ با سئوجون رفتار میکند و همین مساله است که باعث رنجش خاطر بیشتر سئوجون است. او بارها در طول داستان به جوکیونگ گوشزد میکند که ” من هم یک مرد هستم. باید از من هم بترسی!” اما این سخن اصلا مورد توجه جوکیونگ قرار نمیگیرد.
اینکه به عنوان یک مرد در نظر گرفته نشوی و معشوقهت تو را اندازهی یکی از مردهای تو خیابان هم به حساب نیاورد؛ باعث رنجش خاطر سئوجون است. اما او به خاطر سوهو از اعلام عشقش به جوکیونگ خودداری میکند. دست آخر وقتی به زبان میآید هم مجبور میشود این قرار گذاشتنها را به سه روز ختم کند و از جوکیونگ جدا شود.
معضلی که در این داستان مورد توجه قرار گرفته؛ آرایش کردن زنان و اهمیت بیش از اندازه دادن به زیبایی است. اما در خلال قصه به این نکته هم اشاره شده که روابط بین دختران و پسران شاید ختم به یک دوستی ساده نشود. بالاخره او هم یک مرد است حتی اگر توی دختر جوان او را به عنوان یک مرد حساب نکنی! البته داستان در پی زشت جلوه دادن دوستی بین دختران و پسران که در کره جنوبی مرسوم است؛ نیست. اما طبیعت این دوستی را به تصویر کشیده و بالتبع بازخورد عکسی از آن سنت نشان میدهد.
تکرار این جمله که “من هم یک مرد هستم!” از طرف سئوجون به این معناست که دختران جوان فکر نکنند دوستیشان با جنس مخالف میتواند بدون دردسر باشد. بالاخره او هم یک مرد است. شهوت دارد. ممکن است هر لحظه عاشق این دختر جوان شود. همان طور که سئوجون ناخواسته دچارش شده بود.
سئوجون از رفتارهای جوکیونگ خوشش میآید و قلبش به تپش میافتد. از چنگال کشیدن جوکیونگ به صورتش خوشش میآید. از دراوردن ادای پلنگ قلبش به تپش میافتد. از خندیدنهای جوکیونگ قند توی دلش آب میشود و حتی بستن موی در جلوی روی سئوجون او را دچار تپش قلب میکند و در او احساس عشق را به جوشش میآورد. اما او سعی میکند جلوی خودش را بگیرد. چون جوکیونگ قرار است با سوهو باشد. این نکته که من هم یک مرد هستم؛ در پی بیان این نکته است که شهوت را نمیشود توجیه کرد و جلویش را گرفت و درد و رنج بسیاری را برای آدم مقابل ایجاد میکند.
بر خلاف تصور ما؛ گاهی وقتها همین بازخوردها که در این سریالهای کرهای به تصویر کشیده شده؛ میتواند برای جوانهای ما آموزنده باشد. البته به شرطی که کسی باشد تا دربارهی آن با بینندهی سریال صحبت کند. اگرنه جنبه منفی داستان یعنی دوست شدن دختر جوان با همه مردان قصه و آرایش کردن بی حد و حصر اوست که آموزندگی خواهد داشت.
البته یک نکتهی جالب دیگر هم هست.
اینکه آرایش کردن شاید بتواند باعث شود عدهای عاشق شما بشوند اما این دوست داشتنها فقط یک هوس بیشتر نیست. کسی واقعا عاشق شماست که همهی زشتیهای شما را کنار بگذارد و زیبایی حقیقی درونی شما را ببیند. همان طور که سئوجون و سوهو بدون در نظر گرفتن زیبایی ظاهری جوکیونگ؛ او را عاشقانه دوست دارند. سوهو از زشتی جوکیونگ از اول کودکیشان اطلاع دارد اما سئوجون در خلال قصه به آن پی میبرد. باز هم اما این مساله که جوکیونگ در واقع زشت است و با آرایش خودش را زیبا کرده باعث نمیشود این دو عاشق دلباخته جوان خوش چهره که اتفاقا از نوابغ مدرسه هستند؛ از عاشق جوکیونگ بودن دست بردارند.
فنون اقناع مخاطب در این داستان بسیار زیبا در پی بد جلوه دادن سنت زیبا پرستی در کره جنوبی است. الان البته فرصت ندارم بهش بپردازم.
از نظر ادبی هم اگر بخواهیم بررسی کنیم؛ داستان با زاویه دید دانای کل نامحدود در حال پیگیری است و قهرمان داستان زن جوان است و دو مرد جوان هم نقش همپوشانی برای او دارند.
بعد از اینکه سریالهای دیگر را به اینجا منتقل کردم شاید دربارهی این سریال هم دوباره بنویسم. از نماوا تماشا کنید بهتر هست. حاوی صحنههای معاشقه است. آدمهای مختلفی در طول قصه با هم طرح عشق میریزند و به هم میرسند و این خودش بستری است برای ابراز عاشقانههای کرهای که انگاری تمامی ندارند. 🙂
برای امشب بس است. باید بروم سر درس خواندن تا اذان صبح نشده.