• خانه  اخیر جستجو فهرست مطالب آرشیوها موضوعات آخرین نظرات تماس  نقشه سایت 

دست نوشته های خاتون

غزلهای عاشقی

پری دریایی

22 آبان 1402

بسم الله 

سریال کره‌ای افسانه دریای آبی به بررسی زندگی یک پری دریایی افسانه‌ای پرداخته. پری دریایی ما که یک دختر جوان است با دیدن اواین مرد جوان دوپا عاشقش می‌شود و به مرور تصمیم میگیرد تا با او ازدواج کند. 

بار اول مرد جوان او را تحویل پلیس می‌دهد‌. بعدا متوجه میشود او کسی را ندارد و تصمیم میگیرد سرش را کلاه بگذارد. بعدا تصمیم میگیرد با او صادق باشد و به او عشق بورزد. اما پری تمام حافظه او را پاک می‌کند.

دور دوم عشق اتفاق می افتد. پری به دنبال مرد جوان به سئول می‌آید. این بار پری تلاش می‌کند عشق مرد جوان را بدست بیاورد و با زندگی انسانها آشنا شود. در این میانه مرد جوان به جز خاطرات گذشته خودش چیزهایی را به یاد می‌آورد که در زندگی گذشته او در ۴۰۰ سال قبل اتفاق افتاده. اما او سعی می‌کند این بار پری دریایی را از مرگ نجات دهد. داستان حول محور عشق بازی همراه با حیای مرد جوان با پری دریایی در جریان است. 

نکته مهم این سریال این هست که هاجون جائه دلش نمیخواهد دختر جوان در چشم مرد دیگری جلوه گری کند و نمیخواهد به جز او کسی عاشق همسر آینده‌اش باشد. برای همین او پری دریایی را از پوشیدن لباسهای کوتاه منع می‌کند. اجازه نمیدهد او موهایش را ببندد و اجازه نمی‌دهد او تنها از خانه خارج شود و به دیدن کسی جز هاجون جائه برود. مفهوم غیرت مثل همیشه خیلی زیبا به تصویر کشیده شده. حیا و غیرت لی مین هوست که توی سریالهای او جلوه پیدا می‌کند یا اتفاقی این همه غیرت و حیا برای او به تصویر کشیده می‌شود؟! این خودش یک معماست! 

تمرین نوشتن شبانگاهی 

نقد فیلم و سریال کره‌ای

شب خوابت نمیبره فیلم نبین. بگیر بخواب  😉

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

یئون سو پزشک اعظم

06 بهمن 1401

بسم الله

سلام دوستان. در ادامه نقد و بررسی #سریال_سرنوشت امروز به توضیحاتی پیرامون شخصیت اصلی زن داستان خواهیم پرداخت.

یه‌ئون سو یا پزشک اعظم
او دختری از زمانه قرن 21 است که با یک افسانه ترسناک مواجه شده و بعد از دزدیده شدن توسط سردار گوریو به هفتصد سال قبل برده شده است.
او در ابتدا فکر می‌کند اینجا صحنه‌ی فیلم‌برداری است اما بعد که کمی زمان می‌گذرد متوجه می‌شود در یک قصه‌ی واقعی گیر افتاده که حالا حالاها قرار نیست تمام شود.
بعد از پذیرش این واقعیت که او در بستر زمان سفر کرده و به گوریو در هفتصد سال پیش برده شده؛ او سعی می‌کند خودش را با زمانه‌ی کنونی وفق دهد تا زنده بماند. برای همین سعی می‌کند اموری را از مردم زمانه بیاموزد یا چیزهایی را به آنها یاد دهد.
اما نگرانی بزرگ یه‌ئون‌سو این است که نکند او باعث ایجاد تغییر و تحولی در تاریخ شود و نکند کارهای او تاثیر بدی روی مردم این زمانه بگذارد و اثر آن تا ابد باقی بماند. برای همین یه‌ئون‌سو مداوم سعی می‌کند خودش را از تحولات سیاسی و اجتماعی زمانه گوریو دور نگه‌دارد اما این امر امکان‌پذیر نیست.
یه‌ئون‌سو با دو چالش رو به روست‌.
اول اینکه مردم این زمانه فکر می‌کنند او پزشک خداست و از بهشت آمده تا آنها را درمان کند. بنابراین طالب دانش فوق انسانی او هستند. همین طور مردم زمانه درباره او فکر می‌کنند که او یک قدیس یا جادوگر است. این تفکر مردم باعث ایجاد گرفتاری‌های ریز و درشت برای یه‌ئون‌سو است و بارها جانش به خاطر این مساله به خطر می‌افتد.
از طرف دیگر یه‌ئون‌سو در حال پیر شدن است و هنوز ازدواج نکرده. او در ابتدای سریال در نزد یک جادوگر می‌رود تا از سرنوشت خودش با عشق زندگی‌اش آگاهی پیدا کند و او در آینده‌ی یه‌ئون‌سو دستکاری کرده و همسری از قرن‌ها پیش را برای او در طالع‌ش ایجاد می‌کند. آن مرد افسانه‌ای که ده روز قبل در طالع یه‌ئون‌سو به وجود آمد همان چوی‌یونگ است که او را دزدیده و به دنیای خودش برده است.

یه‌ئون‌سو از یک طرف عاشق چوی‌یونگ است و از طرف دیگر نگران است که نکند حضور او باعث مرگ این اسطوره‌ی تاریخ کره بشود. برای همین در عین حال که سعی می‌کند او را حمایت کند اما از او کناره‌گیری می‌کند. او به خوبی دریافته که چوی‌یونگ واقعا عاشق او شده اما نمی‌خواهد این واقعیت را بپذیرد. چون در این صورت باید چوی‌یونگ را به خطر بیاندازد و این سردار بزرگ مجبور است مدام از او مراقبت کند تا امنیتش به خطر نیافتد.
در ادامه داستان یئون‌سو هم تصمیم خودش را می‌گیرد. او حالا دیگر نمی‌تواند به دنیای خودش بازگردد چون به شدت به چوی‌یونگ وابسته شده و عاشق اوست و او را تنها مرد زندگی خودش قلمداد می‌کند.
مواجهه‌ی یئون‌سو با دشمنان امپراطور و دشمنان خودش از یک سو و مبارزه بی‌پایان او برای نجات از سمومی که به بدنش وارد شده از سوی دیگر؛ این شخصیت داستان را به یک جنگ‌جوی خستگی ناپذیر با زندگی مبدل کرده که همین امر باعث شده مورد توجه چوی‌یونگ قرار بگیرد.
بعد از پذیرش عشق چوی‌یونگ؛ حالا روابط عاشقانه‌ای بین این دو شخصیت اصلی داستان در می‌گیرد که پایان تلخ و شیرین داستان را رقم خواهد زد.به نظرم از آنجا که پزشک اعظم عشق چوی‌یونگ است بد نیست در این قسمت درباره‌ی روابط این دو با هم صحبت کنیم.

صفحات: 1· 2

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

چوی‌یونگ

04 بهمن 1401

بسم الله

معرفی شخصیت چوی‌یونگ

چوی‌یونگ سردار بزرگ کره جنوبی در هفتصد سال قبل است که توانست به پادشاه کمک کند تا استقلال کره را بدست آورد. او انقدر در جهان امروز کره مشهور و مورد علاقه است که قبرش در کنار قبر پادشاه است و او را مورد ستایش قرار می‌دهند. چوی‌یونگ یک شخصیت واقعی است اما توانمندی‌های خارق العاده و افسانه‌ای برای او در این داستان تصور شده است. مثل اینکه او چون عضوی از جئو گولده بوده از توانایی درونی‌اش استفاده کرده و دشمنان را با نیروی جرقه درونی اش از بین می برد. او به خاطر وظیفه شناسی‌اش ممکن است حتی سه روز نخوابد و غذا نخورد اما بعد از آن؛ سه روز را می‌خوابد و بعد برای سه روز غذا میخورد تا انرژی از دست رفته در شش روز گذشته را تامین کند.

چوی‌یونگ در جوانی عاشق یکی از همرزمانش بوده اما به خاطر مشکلاتی که برای آن دختر به وجود می‌آید؛ او خودکشی می‌کند. همین مساله باعث می‌شود تا چوی‌یونگ هیچ هدفی را در زندگی دنبال نکند و بی‌محابا به دل دشمنان بزند. چوی‌یونگ بسیار باهوش و با درایت است. انقدر که میتواند امپراطور را در بزنگاه‌های مهم سیاسی با سخنانش راهنمایی کند. امپراطور به او به چشم تنها یار و یاور و دوست صمیمی‌اش نگاه می‌کند‌. در عین حالی که چوی‌یونگ یک جوان با استعداد و قوی و رزم‌جوست اما از روح لطیفی برخوردار است. در عین حال که به قوانین جنگجویان گوریو به سختی پایبند است اما در عین حال عشق در قلب او آرام آرام جوانه می‌زند.

در ابتدا به نظر می‌رسد چویونگ یک بودایی است. چون به مجسمه‌ی بودا احترام می‌گذارد و به عالم بودایی ادای احترام می‌کند. اما در ادامه هیچ اعمال دینی برای چوی‌یونگ در نظر گرفته نشده است. او در هیچ سکانسی اعمال دینی انجام نمی‌دهد. حتی زمانهایی که سخت دچار اضطراب است و ممکن است عشق خودش را از دست بدهد؛ اما باز هم رو به هیچ عمل دینی و عبادی نمی‌آورد و فقط با عقلانیت سعی می‌کند از این مهلکه نجات پیدا کند.

در فیلم زیر سکانس جالب حضور چوی‌یونگ در دنیای امروز را ببنید. او به خاطر اینکه بدون اجازه وارد بهشت شده است از عالم بودایی عذرخواهی میکند.


او در طی داستان از یک بلاتکلیفی درباره‌ی زندگی نجات پیدا کرده و راه و روش بهتری را برای ادامه راه در نظر می‌گیرد اما در این زمان به نظر می‌رسد دیگر وقتی برای او باقی نمانده و او با خودش فکر می‌کند که :” چقدر وقت تلف کردم در این زندگی!”

در ابتدا امپراطور از هدف چوی‌یونگ برای همراهی با او می‌پرسد و او در جواب می‌گوید:” من فقط به فرامین امپراطور قبلی عمل کرده‌ام. بعد از اتمام ماموریتم میخواهم قصر و نیروهای امنیتی را ترک کنم.” او بارها این درخواست را به امپراطور می‌دهد اما امپراطور برای او هر بار یک ماموریت جدید تعریف می‌کند. تا انتهای قصه همین طور فرار کردن چوی‌یونگ از زیر بار مسئولیت و در عین حال انجام دادن امور محوله با تمرکز بالا در حال پی‌گیری است. هدف فرار از مسئولیت چوی‌یونگ اما این بار فقط ترک قصر نیست. بلکه او به پزشک اعظم قول داده تا او را به سلامت به زمان خودش برگرداند و از طرفی عاشق یئون‌سو یعنی پزشک اعظم است و نگران است که امنیت او به خطر بیافتد و قبل از بازگشت به سرزمین خودش؛ کشته شود.

ترس‌ها و اشکها و لبخندها و لحظات عاشقانه‌ی چوی‌یونگ برای نجات جان یئون‌سو از یک طرف و محافظت از امپراطور و کشور گوریو از طرف دیگر؛ عاشقانه‌ای حماسی را درباره چوی‌یونگ رقم زده است که باید حتما بارها به تماشای آن بنشینید.

چوی‌یونگ غیرت‌مند

از جمله خصوصیات شخصیتی چوی‌یونگ این است که او بسیار غیرتمند است. از اینکه یئون‌سو بدون ملاحظه در بین مردان رفت و آمد می‌کند سخت خشمگین می‌شود و البته او را به خاطر این رفتارها بارها سرزنش می‌کند.  نکته بعدی در این شخصیت این است که او باحیاست و البته حیا کردن دیگر آدمها برایش مهم است. تا آنجا که از لمس بدنش و نگاه کردن دیگران به بدنش جلوگیری می‌کند و عنوان می‌کند این امپراطور اولین امپراطوری است که خودش انتخاب کرده و قصد دارد او را حمایت کند چون او حیا سرش می‌شود و چوی‌یونگ قصد دارد اجازه ندهد او خجالت زده مردم باشد.  از دیگر خصوصیات شخصیتی چوی‌یونگ اما این است که او بسیار مدبر و شجاع است. او هرگز اجازه نمی‌دهد کسی درباره‌ی ضعف‌ها یا بیماریهایش بداند یا حرف بزند. چون اگر او ضعف از خودش نشان بدهد یعنی فاتحه حکومت خوانده شده. در عین حال او سعی می‌کند با زیرکی خاص خودش دشمنان را گول بزند و از تهدیدها برای خودش فرصت می‌سازد. 

چوی یونگ اخلاق‌مدار

ادب و احترام نسبت به بزرگان خصیصه دیگر چوی‌یونگ است. او با اینکه مورد تهمت قرار می‌گیرد اما سعی می‌کند به بزرگان توهین و بی‌احترامی نکند.  اما جالب توجه‌ترین خصوصیت اخلاقی چوی‌یونگ این است که او دنیاپرست و مال دوست نیست. نه تنها هنوز حقوقی از امپراطور برای خودش دریافت نکرده بلکه طبق وصیت پدرش معتقد است طلا هم فقط یک سنگ است. برای همین توطئه‌ی بزرگان درباره‌ی دریافت رشوه او را ناراحت و عصبانی می‌کند و او سعی می‌کند نام خودش را از این ننگ پاک کند.  خصوصیت اخلاقی دیگر چوی‌یونگ راستگویی است. او در هر حال سعی نمی‌کند دروغ بگوید. بلکه اگر مجبور باشد راست نگوید از گفتن طفره می‌رود و پاسخ نمی‌دهد.  با همه این خوبی‌ها اما چوی‌یونگ دچار یک رخوت است و اصلا امیدی به ادامه زندگی ندارد. همین امر باعث می‌شود در ابتدای داستان او به خاطر زخم شدیدی که برداشته به کما رود و ایست قلبی پیدا کند. البته گریه‌های یئون‌سو باعث می‌شود او به زندگی بازگردد و عشق در او جوانه بزند و به ادامه زندگی امیدوار شود.  در این داستان سعی شده چوی‌یونگ به عنوان قهرمان داستان؛ خصوصیات اخلاقی بی‌نظیری داشته باشد تا الگوی جوانان امروز کشور کره باشد.  نکته مهم معرفی این خصوصیات اخلاقی این است که در آیین بودا و کنفسیوس در کره جنوبی هم اخلاق یک امر زیبا و خوب تلقی می‌شود. و این یعنی اخلاقیات یک امر ذاتی هستند. اگرچه دین بودا و کنفسیوس در حد یک سری بیان دستورات اخلاقی چیز دیگری نیست.

چوی‌یونگ عاشق پیشه!

بحران زندگی تک نفره چیزی است که در کره جنوبی جدی است و دولت سالهاست سعی می‌کند به طرق مختلفی از جمله ترویج ازدواج رسمی یا غیر رسمی به این بحران خاتمه دهد. بنابراین امر ازدواج در سریالهای کره‌ای به صورت یک کلیشه همیشگی درامده و همه سریالها به مساله ازدواج و زندگی خانوادگی مرتبط است.  نشان دادن روابط زناشویی در سریالهای کره‌ای یک امر عادی است. آنها از این سطح از روابط که به گرفتن دست‌های یک‌دیگر و بوسیدن هم و در آغوش کشیدن هم ختم می شود؛ فیلم پاک میگویند. حالا البته سانسورهای سریال سرنوشت انقدرا زیاد نیست. چوی‌یونگ خجالتی ما فوقش یک بار بیشتر یئون‌سو رو نبوسیده است. ☺  اما یک روندی را سریالهای کره‌ای برای آشنا شدن جوانان با هم و تشکیل خانواده مطرح می کنند که این جای بحث و بررسی دارد.  آنها هم به عشق در یک نگاه معتقد هستند هم عشقی که آرام آرام شکل می‌گیرد. و این سریال از آن دست عشق ها را مورد بررسی قرار داده است که آرام و پیوسته شکل می‌گیرد و خیلی ساده اما مستحکم و با دوام است. همان طور که در انتهای قصه میبینیم چوی‌یونگ بعد از 15 سال هنوز به مکان دریچه می‌رود و منتظر است تا یئون‌سو از آن دریچه بازگردد و با دیدن هم اشک‌هایشان جاری میشود. منظور این سکانس احساسی این است که یعنی این عشق دوام پیدا کرده و واقعی است. در حقیقت آنها سعی دارند بگویند اگر در نگاه اول هم فکر کردید شما با هم هیچ اشتراکاتی ندارید اما ممکن است رفت و آمد کردن با هم و نشست و برخواست؛ به شما کمک کند تا با هم انس و الفت بگیرید. در حقیقت آنها با این روش؛ ایجاد زندگی مشترک را به مخاطب آموزش می‌دهند. در ادامه به زندگی مشترک چوی‌یونگ هم خواهیم پرداخت. 🙂

بیشتر بخوانید
 نظر دهید »

آشنایی با مدیر وبلاگ

خاتون بیات هستم. همه‌ی مطالب این وبلاگ دست‌پخت خودم هست الا چند پست که ماهیت‌شان مشخص هست. کلا تو کار کپی پیست نیستم مگر به ضرورت. :) ممنون که به اینجا سری زدید. یا علی

صفحات دیگر

  • استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام
  • دعای هفتم صحیفه ی سجادیه

پیوند ها

  • کانال من در ایتا
  • سای‌دا
  • پخش زنده از حرم مطهر رضوی
  • کازیوه
  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای
  • عشق های آبکی
  • تسنیم
  • مولای خوب غزلهای من سلام
  • سایت شهید آوینی
  • وبلاگ شبکه تبلیغ
  • پرتال نرم افزار های اسلامی نور

ما چندمین هستیم؟

  • رتبه کشوری دیروز: 73
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 214
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 346
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 2

تعداد مهمانان من

  • امروز: 379
  • دیروز: 44
  • 7 روز قبل: 440
  • 1 ماه قبل: 3206
  • کل بازدیدها: 118593

وبلاگ های دیگرم

  • غزلهای عاشقی
  • راهیان نجف اشرف
  • سایدا

السلام علیک یا صاحب الزمان ممنون که اینجا هم سری زدید