رسانه زدگی
شب های ماه مبارک رمضان که میآیند جان میدهد برای بیدار نشستن تا به صبح و عبادت کردن. البته بگذریم که این روزها مردم تا نیمه های شب بیدارند و عبادت هم نمیکنند.
چند روزی هست که دلم برای بچه های دهه ی ۶۰ ی میسوزد. تا چشم وا کرده ایم در حجوم رسانه ای افتاده ایم و حالا داریم در آن غرق میشویم.
اولش با تلوزیون شروع شد وگرنه قبل دهه ی ۶۰ تلوزیون داشتن در هر خانه معنا نداشت. تلوزیون که جایش در خانه ثابت شد و عضوی از خانواده مان شد با خودش ویدئو آورد.
ویدئو اولش بد بود بعدا خانم شد و نشست کنار تلوزیون و او هم شد یک عضو دیگر خانواده. بعد از آن کامپیوتر و سی دی و دستگاه پخش خانگی دی وی دی و سی دی. همینطور داشتیم این مهمان های بد قلق نا خوانده را در جمع خانواده میپزیرفتیم که یکی از آن بچه های بدشان آمد به اسم ماهواره. البته هنوز هم داریم باهاش میجنگیم ولی خیلی از خانه های ما را این بچه ی بدشان خراب کرده گذاشته آنجا. راستش زورش زیاد نیست ولی خیلی خیلی موزمارانه رفتار میکند.
اینها همش یک جور اینور و آنورمان بود که یکهو افتادیم در کام اینتر نت. اولهایش که فقط وبلاگ بود و یاهو مسنجر، همچین نگران کننده نبود. فوقش بچه های بی تربیت خانواده ها میرفتن دنبالش. اما حالا اینترنت تربیت خانوادگی حالیش نمیشود که هیچ حق خواهر برادری رسانه ای را هم رعایت نمیکند.
بیچاره ما دهه ی ۶۰ ی ها.
مجبوریم این رسانه زدگی را تحمل کنیم تا بلکم بچه هایمان را از گزندش حفظ کنیم. البته اینجور که ما در این منجلاب اینترنت و اپلیکیشن هایش افتاده ایم محال است که بتوانیم راه نجات خودمان را پیدا کنیم چه برسد به بچه هایمان. اینجاست که آن جنم دهه ی پنجاهی ها که نسل انقلابی گری هستند باید به داد ما دهه ی ۶۰ ی ها برسد تا با یک انقلاب در رسانه ما را هم نجات دهند و نسل های بعد از ما را هم.
خدا رحم کند به ما که بعد از این تلگرام و اینیستا و توییتر و اینها، بعدش چه رسانه ای قرار است ما را ببلعد و ما مجبور باشیم در آن بازی کنیم که بازنده نشویم؟