31 خرداد 1397
راحله خانم میگفت:” دوستم مهندسی شیمی خونده. بنده ی خدا از مادر پیرش مراقبت میکنه. تو خونه داره افسرده میشه با مادر پیرش. شوهر هم که نمیتونه بکنه چون سنش بالا رفته. یک کار خوب میتونی براش پیدا کنی؟" دخترهای ترگل ورگلی که به خاطر درس خواندن… بیشتر »
نظر دهید »
09 اسفند 1396
وقتی میگوید:” بیا پاهای منو یه ماساژ بده” قند تو دلم آب میکنم. آخر تو این گیر و دار فرصتی دست میدهد تا پاهای خسته اش را ببوسم. گاهی وقتها غصه تو دلم سرازیر میشود از بس پاهایش خسته است. پاهایش را که مالیدم دستهایش هم میآورد جلو. بعد… بیشتر »
23 مرداد 1396
مادرم تاج سرم که هیچ تمام زندگی من است. پدرم تکیه گاه که هیچ همه ی دار و ندار من است. دار و ندار و همه ی زندگی ام، دوست تان دارم. بیشتر »
21 اسفند 1395
مادر #آینه_خدا ست.محبت مادر گوشه ای از عطوفت پروردگار است که در نزد این فرشتگان زمینی به ودیعه نهاده است.نفیسه سر خواهرش را در آغوش گرفته بود و با صدای شاد کودکانه اش برای خواهر بزرگترش لالایی میخواند. همچون مادری دلسوز.فقط بلد نبود لالایی بگوید.لالا لا… بیشتر »