03 فروردین 1398
استاد محمدی میگفت:” شیخی بود که در دهه اول محرم چند جا مجلس روضه داشت. انقدر سرش شلوغ بود که وقت نداشت برای خوردن نهار به خانه برود. برای همین لقمههای نان و پنیر آماده کرده بود و در جیب عبایش گذاشته بود تا در راه بخورد. اتفاقا یکی از روزها که… بیشتر »
نظر دهید »