14 آبان 1397
فخلع نعلیک. انک بالواد المقدس طوی. این روزها خیلی خیلی به این جمله فکر میکنم. قبل از رفتن به سفر اربعین یاد سفر سال گذشته کردم و این افکار در ذهنم شروع شد تا رسیدم پشت در حرم ابالفضل العباس علیه السلام. اصلا چرا فخلع نعلیک؟ طهارت بدنی و ذاتی خیلی مهم… بیشتر »
7 نظر
13 آبان 1397
#یاوران_زینب سلام الله علیها وقتی رسیدم دم حرم حضرت ابالفضل العباس علیه السلام، نزدیک اذان ظهر بود. برای همین درهای حرم بسته بود و کفشداریها کفشها را قبول نمیکردند. هرچه کردیم که لا اقل کفشهایمان را بگیرید که ما با خیال راحت یک گوشه ای بایستیم و نماز… بیشتر »
12 آبان 1397
مطمئنم خلبان بد سلیقه بود. شاید هم دلش میخواست خودش را بیدین و ایمان نشان بدهد. اما بعید به نظر میرسد. آخر صبر کرد تا جماعت نماز صبحشان را بخوانند بعد از روی زمین بلند شد. موقع پرواز دعای سفر خوانده نشد. مهماندارها هم حکم نماز صبح ما را نمیدانستند.… بیشتر »
08 آبان 1397
نه اینکه امید به رفتن نداشته باشم. تا آخرین لحظه امید داشتم. تقریبا کارهایم را انجام داده بودم اما خیلی از کارها را نه. یکی دو روزه همه ی کارها ردیف شد. حتی به حمام بردن نفس جانمان هم نرسیدم. چه برسد با مامان جان و باباجان خداحافظی کنم. صبحی داشتم با… بیشتر »
01 آبان 1397
چه کسی گفته مردها گریه نمیکنند؟ دلش میخواست گریه کند و خودش را بیاندازد در آغوشم. مثل بچگیهایمان. دست و بالش را تخت بیمارستان بسته بود و دلش را. بغضش را قورت میداد و نفسش بند میامد اما پایین نمیرفت؛ از گوشه ی چشمهایش میریخت. دلش برای خواهرش تنگ شده… بیشتر »